قدرت سمت گرفتن - ۱

 پاینده ایران

 
سیاست رفاهی - ۱۷
 
قدرت سمت گرفتن - ۱
 
«گفتیم سیاست اقتصادی در نظام ناسیونالیستی بر شئون مختلف اجتماع تاثیری در جهت تامین مصالح کلی ملت باقی می گذارد. از جمله بر زندگی خانوادگی تاثیراتی می‌گذارد و به خانواده‌ها خصوصیاتی را می بخشد که در مقاله پیش دو خصوصیت مرفه بودن و فعال بودن را بررسی کردیم. اینک در این مقاله خصوصیت مهم دیگری را شرح می دهیم که آن را می‌توان قدرت سمت گرفتن نامید.
شاید اصطلاح قدرت سمت گرفتن در ابتدا منظوری را که در آن نهفته است نشان ندهد ولی با توضیحی که خواهیم داد و مقصود از این اصطلاح و اهمیت آن آشکار خواهد شد.
به طور بسیار خلاصه می توان گفت که هر ملت مانند یک فرد یا یک موسسه خصوصی دارای درآمد و مخارجی است.
سیاست اقتصادی به طور کلی چگونگی ایجاد درآمد ها و چگونگی مخارج را روشن می‌سازد و مجریان سیاست اقتصادی کوشش می کنند تا با استفاده از وسایلی که در اختیار دارند جریان های اقتصادی را در مسیری قرار دهند که چگونگی درآمد و مخارج بر خطوطی که پیش‌بینی کرده‌اند انطباق پیدا کند.
چنانکه گفتیم در سیاست اقتصادی ناسیونالیسم تدبیر هایی تجویز می شود که خانواده از رفاه برخوردار باشند و بتوانند به طور دایمی بر توان خود بیفزایند. یعنی به عبارت دیگر، دولت به عنوان مجری سیاست اقتصادی از این اختیار برخوردار است که با دست گشاده قسمتی از درآمد ملی را در راه بیمه های اجتماعی همه خانواده ها صرف کند و نیز تدابیری به کار برد که افراد همه خانواده بتوانند استعداد های مفید خود را بروز دهند و سرمایه های خود را اعم از مادی و فکری به کار اندازند.
 ایجاد رفاه و فعالیت برای خانواده ها هدف نیست بلکه وسیله به شمار می آید. رفاه بخشیدن به خانواده ها و فعال ساختن آنها وسیله ای است که بتواند همه خانواده ها را قادر به سمت گرفتن سازد.
اگر وضع کنونی اقتصادی بسیاری از کشورهای عقب مانده را با نمای اقتصاد ناسیونالیستی مقایسه کنیم مفهوم قدرت سمت گرفتن معلوم خواهد شد. در بسیاری از کشورهای عقب مانده و استعمار زده یک سیستم واحد اقتصادی بر تمام خانواده ها به مناسبت تماس با فعالیت‌های اقتصادی مربوط به قطب های استعماری در فضای اقتصادی مخصوصی زیست می‌کنند و چون در همین بخش نیز سیاست رفاهی و رعایت موازین عدالت منظور نیست، لذا درآمد حاصله با توزیعی بسیار بد و نا متناسب در گردش است و بقیه خانواده ها در فضای اقتصادی عقب مانده تر و تقریباً بدوی به سر می برند.
برای مثال می‌توان به وضع اقتصادی ایران در حدود ۴۰ سال پیش توجه داشت. در آن زمان به علت آن که شرکت سابق نفت به یغمای تاریخی خود مشغول بود جریان اقتصادی محدودی در مناطق نفتی و تا حدی در پایتخت وجود داشت که اتکای آن بر حق امتیاز ناچیزی بود که به دولت ایران پرداخت می‌شد و چون همین در آمد حتی در همان محیط محدود نیز با رعایت عدالت به مصرف نمی رسید اقلیتی چپاولگر و متمتع، و اکثریتی محروم و پریشان در فضای اقتصاد نفتی استعمارگران زندگی می کردند. سایر نقاط کشور و خانواده هایی که در آن به سر می بردند بستگی ناچیزی با اقتصاد نفتی استعمارگران داشتند و تابع اقتصاد عقب مانده طرح تولید روستایی در تحت شرایط رژیم ارباب و رعیت بودند.»
 
(از کتاب سیاست رفاهی نوشته دکتر محمدرضا عاملی تهرانی، ۱۳۴۸)
 
@paniranist_party