انتقال قدرت به خانواده

 پاینده ایران

 
سیاست رفاهی - ۱۹ 
 
انتقال قدرت به خانواده
 
«سیاست اجتماعی ناسیونالیسم تنها به برخوردار ساختن خانواده‌ها از حداقل ضروریات زندگانی و استقرار یک بیمه اجتماعی همگانی اکتفا نمی کند بلکه هدف اساسی در این سیاست آن است که به خانواده ها توانایی بروز قدرت خلاقه و دخالت در ساختمان اقتصادی جامعه را اعطا نماید.
اینکه مکتب ناسیونالیسم عقیده دارد که خانواده ها باید تا آن حد قدرت اقتصادی داشته باشند که بتوانند سمت حرکت اقتصادی را تعیین نمایند این حرکت تنها به خاطر آن نیست که عدالت اجتماعی استقرار پیدا کند و اختلاف سطح زندگی از میان برود بلکه این اعتقاد از ژرف ترین اندیشه های مکتب ناسیونالیسم سرچشمه می گیرد.
به موجب تعلیمات این مکتب، حکومت، اقتصاد، تعلیم و تربیت، هنر و سایر پدیده های اجتماعی متعلق به ملت است. اداره این کیفیات ناگزیر در هر زمان در اختیار عده معدودی قرار می گیرد ولی اگر به عده یا گروه محدودی انحصار یابد هر یک از این کیفیات به جای آن که جنبه ملی داشته باشد جنبه خصوصی پیدا می‌کند و ناگزیر به موجب قوانین حیاتی ملت جریانی که در موارد همان کیفیت جنبه ملی داشته باشد راه خود را باز میکند. مثلاً حکومت به دست کارگزاران معدودی اداره می شود. این کارگزاران باید به موجب ادراک مسئولیت ملی با حیات ملت پیوند داشته باشند. اگر جز این باشد یعنی حکومت به تامین منافع گروه مخصوص اختصاص یابد، چون ملت نمی‌تواند از نهاد حکومت بی‌بهره باشد، جریان اجتماعی دیگری که به میزان بیشتر حاوی آرمان های ملی باشد رشد خواهد کرد و دستگاه حاکمه منحرف را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد.
قدرت سمت دادن در امور اقتصادی نیز در تحلیل نهایی از نهادهای ملت است و کیفیات اقتصادی به خاطر آن امکان بروز دارد که دردی از درد های ملت را درمان کند و وسایل پیشرفت و ترقی ملت را فراهم آورد.
هرگاه اداره امور اقتصاد و قدرت سمت دادن به جریان اقتصادی در انحصار گروهی قرار گیرد چون از مسیر اصیل خود و جایگاه نهادی خود خارج می شود ناگزیر به موجب قانون حیات ملت جریان های اجتماعی دیگری پدید می آید که هدف آن ها شکستن حدود انحصار و سپردن قدرت سمت دادن اقتصادی به قطب‌هایی است که فعالیت آن انطباق بیشتری با نیازهای ملی داشته باشد.
مکتب ناسیونالیسم مکتب آگاهی به قوانین تاریخ و اجتماع است و به همین دلیل مکتبی است که می‌تواند برای تضادهای اجتماعی راه‌حل متناسب پیشنهاد کند. چنانکه در بحث رابطه حکومت و مردم گفتیم حکومت ناگزیر در چنگ زبدگان است، در حالی که حق ملت است و در وجود همه مردم استقرار دارد ولی در عرصه استقرار از خود قابل تجلّی نیست. پس باید آشنایی سیاست و حکومت درسراسر پیکر ملت امکان بروز و تجلی داشته باشد تا گروه آشناتری از میان انبوه آشنایان به وجود آید و از میان آن ها در سطوح بالاتری گزینش صورت گیرد تا سرانجام چنگی از برگزیدگان امر حکومت را در دست گیرند که پیوند آنان برحسب قانون گزینش در همه سطح جمعیت استوار باشد. (رجوع شود به جزوه رابطه حکومت و مردم)
نقشی را که آشنایی با سیاست ملی و آرمان خواهی در حل تضاد امر حکومت بازی می کند توانایی سرمایه گذاری به همان کیفیت که قدرت سمت دادنش نامیدیم در امر اقتصاد ملی را بر عهده دارد.
اگر درآمد ملی در مسیر رفاه خانواده ها، آموزش خانواده و ترقی نیروی انسانی صرف شود و تدبیرهای اقتصادی امکان استفاده از سرمایه های کوچک و پس انداز های ناچیز هر خانواده را فراهم آورد، دیگر سرمایه گذار نه دولت خواهد بود و نه جمعیتی سرمایه گذار بلکه سرمایه گذاری به وسیله انبوه خانواده‌ها صورت می گیرد و جهت حرکت اقتصادی از تابعیت گروه‌های معدود خارج می‌شود و بر تمام سطح جمعیت قرار می گیرد.
 در چنین شرایطی دیگر گوشه‌ای از جمعیت و گروه کوچکی از گروه های اجتماعی نیست که ساختمان اقتصادی را پدید می آورد بلکه حرکت سازنده از هزاران هزار قطب آغاز می شود و بازگشت نتایج فعالیت های اقتصادی تنها گروه کوچکی را تواناتر نمی‌کند بلکه بر هزاران خانواده تاثیر می گذارد و بر قدرت فعاله آن ها می افزاید. به عبارت دیگر ملت با همه موجودیت خود در ماجرای اقتصادی شرکت می‌جوید.»
 
(از کتاب سیاست رفاهی نوشته سرور‌ دکتر محمدرضا عاملی تهرانی، ۱۳۴۸) 
 
@paniranist_party