هنر در عرصه حيات ملتها، جلوه اي از موجوديت آنهاست، رواج هنر يك ضرورت است زيرا هر اندازه از هستي يك ملت در بيانهاي گوناگون بر مردم عرضه گردد بستگي آن مردم باهم بيشتر مي شود و اين بستگي بيشتر، نماينده هستي نيرومندتر و يگانه تر هر ملت است .
هنر، همزاد زندگي است، در بستر زندگي پديد مي آيد و پيامهايي از جريان زندگاني را با خود دارد. هنرمندان اين پيامهاي هستي را كه نشاني از ماجرايي با فرآيندي در گوشه اي از حيات ملت آنهاست بر حسب نوعي از استعداد كه در آنها هست جلوه مي بخشند. ماجراها و فرآيندها كه الهام بخش آثار هنري هستند و يا به بيان ديگر پيام هاي هنر از آنها بر مي خيزند ممكن است مربوط به گروه كوچكي از جمعيت باشد يا آنكه انبوه كثيري از جمعت را در بر گيرد و همين گروه كوچك يا بزرگ هستند كه طالبان آن آثار هنري را پديد مي آورند.
از آنجا كه هنر را پديد مي آورند؛ از آنجا كه هنر را جلوه اي از زندگاني مي دانيم عقیده داريم كه هنرمند بايد فارغ از هر تحميلي در معرض دريافت پيام هاي هستي باشد و بايد بتواند هرگونه خواست دريافت خويش را بيان كند.
در عرصه پذيرش هنر نيز نبايد تحميلي از هيچگونه وجود داشته باشد و مردم بايد آزادانه و براي خود با آْثار هنري آشنا شوند و هريك را مقبول طبع خود يافتند برگزينند و رواج دهند. اگر بخواهيم اين عقيده را با مساله تعهد و يا عدم تعهد هنرمند مربوط بداريم بايد بگوييم به عقيده ما هنرمند خود به خود متعهد است ولي تعهد او تعهد ذاتي است و نه قراردادي. هنرمند عضوي از مجموعه اي است كه تمام آن مجموعه در معرض حوادث پيامهاي يكساني است.
هنرمند با هنر خود، بخشي از آن پيامها را به زبان ويژه خود ترجمه مي كند و به شكلي ثبت مي نمايد. اگر ديگران اثر هنري او را مي پسنديدند به خاطر آن است كه وجودشان در معرض همان پيامهايي بوده است كه بر وجود هنرمند اثر گذاشته است و اكنون كه آن پيام ها را به نوعي در اثر هنرمند مي يابند زبان آن و مهمتر ، مفهوم آن را در وجود خود در مي يابند، آن اثر هنر را مي پسندند و دوست مي دارند و رواج مي دهند.
بنابراين اگر تعهد به معني آن است كه هنر بستگي خود را با ديگران اقرار داشته باشد و هنر خود را بيانگر ماجرايي يا فرآيندي از هستي مشترك با ديگران قرار دهد، اين چنين تعهدي شرط اساسي ايجاد هنر و قبول هنر است ولي چنين تعهدي ذاتي هنرمند و اثر هنري او مي باشد و حتي لازم نيست به آن علم و آگاهي داشته باشد.
در برابر اين تعهد ذاتي ، نوع ديگري از تعهد وجود دارد كه آن را بايد تعهد قرار دادي دانست؛ بدين معني كه گروهي ويژه از طالبان و يا نقادان هنر، شيوه يا سليقه خاصي را نمونه هنر متعهد بشناسد و اصرار داشته باشند كه هر هنرمند به خاطر آن كه هنرش مطلوب آنان باشد قالب كليشه شده «تعهد» را حفظ نمايد؛
در اين صورت ميان چنين هنري كه فقط به رعايت سليقه ها مخصوصي متعهد است و ديگر انوع هنرهاي فرمايشي و هنرهايي كه در قالبهاي پيش ساخته مطلوب گروههاي خاص، توليد مي شود، هيچگونه فرقي نيست. در اينجا ديگر، هنرمند، هنرمند نيست، بلكه صنعتگر و تكنسيني است كه به منظور اجتماعي خاص، نوعي از كار را انجام مي دهد، خواه منظور از اين كار جلب نظر فرد مخصوصي به منظور دريافت وجه باشد و خواه تبليغ و هواداري از جمعي از دارندگان سليقه اي مخصوص .