لغات بيگانه در زبان فارسي

نهضتي خلاق و پر از تحرك لازم است. سالهاست كه ما براي روشن ساختن و تعليم دادن آيين ملي قيام كرده ايم .

پنج شنبه گذشته نويسنده شهير آقاي سناتور محمد حجازي، در برنامه مرزهاي دانش درباره استعمال واژه هاي بيگانه در زبان پارسي سخن مي گفت. سخنراني ايشان گرچه در سطح ساير سخنراني هاي برنامه مرزهاي دانش نبود ولي حاوي نكات جالبي بود كه جا دارد به بحث درباره آن بپردازيم.

ايشان افراد سطحي و بي مايه اي را كه به كار بردن چند کلمه خارجي را وسيله نماياندن شخصیت خود نشان مي دهند، مورد انتقاد قرار دادند و نصيحت كردند كه از به كاربردن واژه هاي خارجي كه به كاربردن آنها ضرورتي ندارد خودداري كنيم و بي سوادي و بي اطلاعي خود را به پای نقص و نارسايي زبان فارسي نگذاريم.

البته مانيز در اين توصيه ها كاملا با ايشان هم داستان هستيم و ما نيز عقيده داريم كه بايد از به كار بردن واژه اي بيگانه تا آنجا كه بتوان خودداري كرد ولي در اينجا مي خواهيم يك بار اين مساله بزرگ را مورد بررسي قرار دهيم كه چرا سالهاست، ما در معرض تهاجم تبليغاتي بيگانگان قرار گرفته ايم تا آنجا كه هيچ يك از شئون اجتماعي ما از دستبرد اين يغماگران مصون نمانده است و از جمله زبان ما نيز در معرض آلودگي قرار گرفته است و بي مايگان خود فروش به كاربردن چند لغت خارجي را وسيله خود نمايي و تفاخر احساس مي كنند؟ و نيز بايد بررسي كرد در برابر اين تهاجم تاريخي كه بر عوامل رواني و تبليغاتي تكيه دارد تنها به كمك چنين نصايح ضعيفي مي توان مقابله كرد و يا جلوگيري از اين خطرات راه هاي اساسي ديگري نيز دارد؟

وارد شدن لغات و اصطلاحات يك زبان به زبان ديگر امر تازه اي نيست. پس از اسلام زبان عرب در عرصه كشورهاي اسلامي شايع گشت در بعضي از كشورها كه از زبان و ادبيات قديمي و نيرومندي برخوردار نبودند زبان عربي چنان جايگزين زبان ملتهاي مغلوب گشت كه امروز مليت مصنوعي و دروغيني به آنان بخشيده است؛ بهترين نمونه اينگونه ملت ها، ملت مصر است كه با داشتن سوابق تاريخي ديرين، چون زباني كه بتواند موجوديت او را حفظ كند نداشت، مردمانش مقهور زبان عرب گرديدند و امروز پاره اي به اشتباه و پاره اي به خاطر رسيدن به آرزوهاي فرعوني، ملت مصر را، عرب قلمداد مي كنند. در حقيقت ملت مصر مقهور زبان عرب گرديده است.

درميان ساير ملتهاي مسلمان نيز واژه هايي از زبان تازي به جاي مانده است كه خود بحث جدايي دارد. زبان فارسي بين سده چهارم تا دوازدهم هجري در سراسر آسياي جنوبي زبان پيروز ادبيات و هنر بود تا جايي كه در دربار عثماني اين زبان را بخوبي مي دانستند و بعضي از سلاطين عثماني به اين زبان شعر مي گفتند. مكتب نيرومندي از ادبيات و شعر فارسي، زادگاه خود را در شهرهاي هندوستان، پديد آورده بود و در خطه پهناور چين و سرزمين هاي هندوچنين، زبان فارسي را مي شناختند و به ادبيات آن آشنا بوده اند.

در قرن هاي اخير زبان فرانسه و سپس زبان انگليسي به عنوان زباله هاي بين المللي شناخته شده اند. روايي زبان فرانسه تاجايي بود كه در دربار تزار گفتگوهاي عادي بدين زبان صورت ميگرفت ولي پس از جنگ جهاني در نخستين جلسات سازمان ملل متحد زبان فرانسه به محاكمه كشيده شد و با رسمي شدن اين زبان در محاورات سازمان ملل موافقت نكردند و اكنون زبان انگليسي در قسمت بيشتري از جهان دانسته و به كاربرده مي شود .

اين اشارات تاريخي با خود حقيقتي را همراه دارد و آن حقیقت عبارتست از آنكه هر زماني كه ملتي آرمان و ايماني بزرگ و استوار و يا با كوشش و تحركي بسيار در حال حركت و جنبش است همراه با اين جوشش و كوشش زبان او نيز توانا ميشود و در اقطار جهان جاري و روان مي گردد و در بسياري از كشورها، مردم جوينده و مشتاق به قصد برخوردار شدن از افكار صاحبان انديشه نيرومند، در صدد فراگرفتن زبان آنان بر مي آيند و در حاشيه اين جريان عظيم تاريخي جمعي بي مايه و خود فروش هم چند كلمه ناقصي فراميگيرند و چون زاغان به تقليد مي پردازند.

راه اساسي براي مقابله با اين بي مايگي ها نيز تنها نصيحت و اقدامات ضعيف نيست. در حاليكه ميليون ها ريال از سرمايه اين كشور صرف وارد كردن فيلمهاي مبتذل غربي و ترجمه داستانهاي به اصطلاح پر فروش مي شود كه در همه اين فيلمها و داستانهاي زندگي توام با بي بندوباري و تظاهر به خوشگذراني را تعليم مي دهند، البته در چنين محيطي بايد جوانان با توسل به چند اصطلاح خارجي تظاهر به همساني با محيط را بنمايند.

اين كلمات خود به تنهايي به محيط ما نيامده اند بلكه در ضمن يك جريان عظيم اجتماعي به محيط ما رخنه كرده اند؛ پيدايش اين كلمات در حكم علائم بيماري است. تنها با محو اين علائم، بيماري از بين نخواهد رفت بلكه بايد بيماري غربزدگي را بدرستي شناخت و بطور اساسي درمان كرد.

تا زمانيكه ملت ما با آرمانهاي ملي خود تجهيز نشود و با نهضتي پر تحرك به سوي آينده گام برنگيرد، اينگونه تهاجمات بيگانه آثارش محو نخواهد شد. بايد در جوانان روح جديدي پيدا شود، براي زندگي خود به فلسفه جديدي قائل باشند، بايد تحولي پيدا شود كه اساس آداب و عادات اجتماعي را دگرگون سازد تا در نتيجه آنگونه محيطهاي مسخره كه رمز موفقيت در آن بكار بردن چند كلمه خارجي است ازبين برود.

سالهاست كه نهضت ما در را پديد آوردن اين روح و اين تحرك است. سالهاست كه ما براي روشن ساختن و تعليم دادن آيين ملي قيام كرده ايم ولي واضح است كه هنوز به آن مراحلي نرسيده ايم كه بتوانيم همه سازمانها و نهاد هاي اجتماعي را بر اساس آيين ملي دانسته و شناخته شده استوار نماييم. بايد با يك كوشش اساسي ملت خود را در جايگاهي قرار دهيم تا هر يك از جوانان در وجود خود احساس مسئوليت نمايند و خود را در سرباز در راه يك رسالت تاريخي بدانند.

با چنين تحركي دگر باره روح كوشش و خلاقيت در ما زنده خواهد شد و دگر باره زبان پارسي به نمايندگي اين روح سرشار از ايمان و خلاقيت به نفوذ در ميان ديگران برخواهد خواست و آن روز ديگر جوانان ما افتخار نخواهند كرد كه براي بيان خوشگذارني هاي خود چند اصطلاح خارجي آموخته اند زيرا وجود آنان سرشار از غرور و افتخاري است كه با فعاليت و كوشش در راه ايران به دست آورده اند.