بايد با يك تصميم قطعي و انقلابي درصدد تهيه دوره هاي حرفه اي و فني باشيم كه در سالها ي آينده بتواند مازاد نيازمندي دانشگاه را به خود جذب كند .
بحث كنكور براي گروهي که از دور دستي بر آتش دارند به صورت يك بحث شيرين ساليانه در آمده است. آنها در حالي كه به هزاران جوان بلاتكليف كه در پشت درهاي دانشگاه مانده اند اشاره مي كنند، سخنان مي گويند ولي به هر حال پشت درهاي دانشگاه خلوت ميشود و جوانان بلاتكليف در ميان جمعيت انبوه اين شهر و در ميان شهرها و روستاهاي اين سرزمين پهناور، بظاهر پنهان مي شوند و ديگر تا سال بعد موجبي براي بحث كردن درباره كنكوري ها باقي نمي ماند.
اما سرنوشت ديپلمه هاي سرگردان مساله دردناك ده ها هزار خانواده ايراني است. آنها مي پرسند اين ديپلمه ها چه بايد بكنند؟ آنها كه سال بعد و سالهاي بعد ديپلمه ميشوند چه بايد بكنند؟ رنج بلاتكليفي و سرگرداني كه سيماي فرزندان آنان را دژم ساخته است و لب و روح پدران و مادران را دردمند و آشفته ميسازد. بالاخره كي بايد يكبار براي هميشه مساله كنكور دانشگاهها را مورد مطالعه جدي قرار داد و در اين باره تصميم قطعي گرفت؟
اما چرا مساله كنكور بوجود آمده است؟ دليل آن واضح است اگر شما يك کلاس اول صد نفري داشته باشيد و يك كلاس دوم ده نفري، معلوم است كه بايد هر سال 90 نفر را اخراج كنيد؛ يعني بين صد نفر مسابقه بگذاري ده نفرشان را انتخاب كنيد و بقيه را راه ندهيد. تعليمات متوسطه در حكم كلاس اول، چون تمام ديپلمه ها را به دانشگاه راه نمي دهند لذا بايد كنكور بگذارند عده اي را انتخاب كنند و بقيه را به كلاس دوم يعني دانشگاه راه ندهند.
بعضي خيال مي كنند كه همه را بايد به دانشگاه راه داد. اين تصور صحيح نيست، دانشگاه قاعدتا بايد گروههاي هدايت كنند اجتماع را تربيت كند و هر كشور فقط به تعداد محدودي از افراد گروه رهبری كننده احتياج دارد و ظرفيت دانشگاه در عين حال كه بوسيله تعداد افراد راغب به تحصيل بايد تعيين شود در ضمن عامل مهمتري هم بايد در نظر گرفته شود و آن نيازمندي كشور است وگرنه به فرض كه دانشگاه ميتوانست هر كس كه ديپلم متوسطه دارد مي پذيرفت پس از اتمام تحصيل كاري براي فارغ التحصيلان دانشگاه پيدا نمي شد و در نتيجه مجبور مي شدند پس از مخارج تحصيلي كه دولت و خانواده برايشان متحمل شده اند يا بيكار بمانند يا راه ديار خارج را پيش گيرند و بخشي از سرمايه فعال كشور را در اختيار بيگانگان بگذارند.
پس فرض اينكه هر كس ديپلم داشت بايد به دانشگاه راه يابد صحيح نيست. راه ديگر آن است كه اين همه ديپلمه داوطلب دانشگاه تربيت نكنيم. متاسفانه با برنامه فعلي تنها فايده تحصيلات متوسطه آن است كه شاگر را براي ادامه تحصيل دانشگاهي آماده مي كند و هيچ فايده ديگري بر آن مترتب نيست. در حقيقت مدرسه هاي متوسطه كلاسهاي تهيه دانشگاه است و بسيار نامعقول است كه ما از ديپلمه انتظار داشته باشيم خود بخود از دانشگاه صرف نظر كند و به دنبال كار ديگري برود.
واضح است كسي كه به كلاس تهيه دانشگاه آمده است مقصودش آن است كه بعد به دانشگاه برود مگر آنكه قبلا نوعي مدارس ديگر وجود مي داشت كه كلاس تهيه نبود بلكه از خود استقلالي داشت و حرفه و مهارت خاصي را تعليم مي داد آن وقت دانش آموزان مي توانستند تصميم بگيرند كه اگر مي خواهند ادامه تحصيل دهند به كلاسهاي تهيه دانشگاه بروند و اگر نمي خواهند به كلاسهاي غير تهيه؛ ولي فقط يك نوع كلاس وجود دارد و همه مجبورند براي دانشگاه خود را مهيا كنند. ناگزير مصيبت كنكور و سرگرداني اكثريت هم وجود خواهد داشت.
راه چاره چيست؟ راه چاره آن است كه با يك تصميم قطعي و انقلابي در صدد تهيه دوره هاي حرفه اي و فني باشيم كه در سالهاي آينده بتواند مازاد نيازمندي دانشگاه را به خود جذب كند.براي اين كار بايد طرح هاي وسيع، كم خرج و غير نمونه اي مانند سپاه دانش و بهداشت در نظر گرفت و با يك نهضت فعال رشته هاي جديدي از فعاليت كه ساليانه قادر به جذب دهها هزار نفر باشد بوجود آورد.
وقتي چنين رشته هايي از فعاليت عمراني، توليدي و خدمات ايجاد شده پا به پاي آن مدارسي بوجود خواهد آمد كه جوانان را براي انجام وظيفه در رشته هاي فعاليت آماده نمايد. اگر اصل بالا را قبول كنیم آنگاه مي توانيم طرح دبيرستانهاي ويژه را داد كه در كتاب كوچك طرح نو درباره آموزش و پرورش ملي به شرح آن پرداخته ام، عملي نماييم؛
يعني سيكل دوم دبیرستاهاي معدودي را از هر جهت مجهز نماييم كه در واقع كالجهاي مقدماتي دانشگاه محسوب شوند. ظرفيت اين دبیرستاهاي ويژه در سراسر كشور را با ظرفيت دانشگاه ها تطبيق دهيم و كادر دبيران ورزيده را به خدمت در آن بگماريم و درنحوه تحصيل دانش آموزان آن دقت بسيار كنيم تا ديگر كسي نگويد كه دانش آموزان بي سواد هستند.
در وضع فعلي، كادر آموزشي دوره متوسطه ساليانه در حدود سي هزار نفر را آماده مي كند و واضح است كه قادر نخواهد بود دانش آموزان ورزيد و با سوادي تحويل بدهد ولي اگر قسمت زبده اين كادر، موظف شود كه تنها پنج هزار نفر را تربيت كند قطعا در كار خود موفق خواهد گشت. بدیهي است دبيرستانهاي ويژه را از هنگامي مي توانيم تشكيل دهيم كه انواع مختلف مدارس فني و حرفه اي براي جذب بقيه دانش آموزان بوجود آمده باشد و گرنه همان سرگرداني كه امروز ديپلمه ها دچار آن هستند نصيب فارغ التحصيلان سيكل اول متوسطه كه بايد به دبيرستانهاي ويژه قدم گذارند خواهد شد.
اگر ضمن يك تصميم بزرگ و انقلابي در سازمان آموزشي، بتوانيم مقدمه تاسيس دبيرستانهاي ويژه را فراهم كنيم آنگاه چون ظرفيت دبيرستانها با ظرفيت دانشگاه تطبيق داده شده است ديگر مشكل كنكور به صورت كنوني باقي نخواهد ماند .