در يكي از سخنراني هاي خود پيرامون مساله نسل جوانان، به اين حكايت اشاره كردم كه مي گويند اسكار وايلد در سفر آمريكا از آبشار نياگارا ديدن مي كرد، كسي كه همراه او بود گفت: عجيب است كه اين همه آب از بالاي آبشار فرو مي ريزد. اسكار وايلد گفت: ريختن اين همه آب عجيب نيست بلكه عجيب آن است كه اين همه آب از بالا به پايين فرو نريزد.
امروز در سراسر جهان ميگويند: عجيب است كه با وجود اين همه مدرسه و اين همه ترقيات علمی نسل جوان بيشتر از همه ادوار تاريخي در معرض خطرات ناشي از فسادهاي گوناگون و عوارض و عواقب آن است درصورتيكه بايد گفت: در دنيايي كه بر اساس سود پرستي شالوده يافته است بسيار عجيب و حيرت آور مي بود هر گاه جوانان در معرض چنين فساد و تباهي نمي بودند.
بلايي كه امروز جوانان را تهديد مي كند نتيجه قهري سازمانهاي اجتماعي جهان كنوني است كه همه بر مبناي فردپرستي، سودپرستي و ماديگرایي بنيان نهاده شده است. در اينجا سخن از شرق و غرب بيهوده است. البته مظاهر و فساد و تباهي جوانان در كشورهاي غربي آشكارتر است و يا ما لااقل بيشتر از آن خبر داريم اما رژيم هاي كشورهاي به اصطلاح بلوك شرق نيز از اين خطر مصون نيستند و گاه و بيگاه در خلال اخبار و آثار هنري از رنج و سرگشتگي نسل جوان در كشورهاي بلوك شرق نيز چيزها در مي يابيم.
مساله نسل جوان، يعني شيوع فساد و هرج و مرج فكري، عنان گسيختگي، فرار از مسووليت نابساماني هاي روحي، نشانه هايي از يك بيماري اجتماعي است. بيهوده است اگر بي سبب جوانان را مسئول بدانيم و آنها را مورد حمله قرار دهيم بلكه، اين بيماري در همه شئون اجتماعي رخنه كرده است و در همه جا علائم و آثاري دارد. پاره اي از اين نشانه هاي را درك مي كنيم و مي شناسيم و پاره اي بر ما آشكار نيست.
از آن جمله كه آشكار است مصيبت هاي نسل جوان است كه هم اكنون تا حدي در ميان اجتماعات ما آشكار شده است و اگر ما به دنبال طرز زندگي غربي بيش از اين پيش برويم اين علائم نيز هر روز آشكار تر خواهد شد. اما امروز ما مي شنويم كه در آمريكا، انگلستان و برخي كشورهاي ديگر اروپا انبوه جوانان عنان گسيخته به هيات اجتماع، به شهر ها و بندها مي تازند و هرچه را كه در سر راه خود مي بينند تاراج مي كنند؛ مي شنويم كه در انگلستان پرورشگاههاي بسياري پديد آورده اند تا جمعي از اينگونه جوانان عاصي را تحت انضباط بسيار سخت به حالت عادي باز گردانند.
هنوز ما در ميهن خود با چنين افتضاحاتي برابر نيستيم ولي اگر از هم امروز به فكر چاره اساسي نباشيم در آينده اي نزديك با چنين مصيبتهايي روبرو خواهيم بود. اگر ما به نشانه ها و بيماري اجتماعي نسل جوان هنوز بر نخورده ايم اما در مقابل، نشانه هاي شروع اين بيماري را در موارد بسيار مشاهده مي كنيم.
جواناني كه با لباس هاي عاصيان مغرب زمين ملبس شده اند، استقبال از موسيقي بيتلها و رقصهاي وحشيانه، خودكشي به خاطر آنكه نگذاشته اند به پارتي هاي شبانه بروند، كانگستريسم و تپانچه كشيدن به روي رانندگان تاكسي، هدف قرار دادن معشوقه با تفنگ و صدها ماجراي ديگر كه هر شب خوراك صفحات حوادث و روزنامه ها را بوجود مي آورد گوشه اي از اين ماجراهاي بزرگ است.
بر اكثريت جوانان ما اكنون روحيه خاصي تسلط يافته است؛ آنها در برابر بديهيات امور اجتماعي كه مهمترين آنها احساس مسئوليت نسبت به ميهن و خانواد و احتماع است با نظر شك و ترديد و بلكه انكار مي نگرند. آنها مي پرسند چرا بايد به ميهن خود خدمت كنند؟ چرا بايد حدود خانواده را رعايت كنند؟ اين روحيه كم و بيش در ميان جوانان ديده مي شود.
آنهايي كه مرتكب خطاهاي بزرگ مي شوند كساني هستند كه نسبت به سنن و عقايد اجتماعي بيشتر احساس بي بندوباري مي كنند. حال بايد پرسيد كه آيا چنين روحيه اي تنها در ميان نسل جوان وجود دارد؟ و به حدود دنياي جوانان ختم ميشود؟ هرگز چنين نيست. متاسفانه بايد بگوييم اين روحيه اي است كه تمام فضاي عصر ما را آلود ه ساخته است، اين روحيه اي است كه تمام مغرب زمين بر آن استوار است، اين روحيه اي است كه متجاوز از دو قرن است به خاطر آن تبليغ مي كنند و بسياري از سازمانهاي موثر جهان ما پايه سودجويي خود را بر چنين روحيه اي استوار ساخته اند.
شما يك دم فكر كنيد كه اصطلاح پولساز يعني چه؟ فيلم پولساز، كتاب پولساز، نشريه پولساز چه معني دارد؟ آيا جز اين معني دارد كه عده اي در جهان ما عقيده دارند كه بايد از تمايلات شهوي مردم حداكثر استفاده را برد و فقط و فقط ملاك صحت كارها را بر ميزان پولي كه عايد گردانندگانش مي سازد استوار ساخت؟ آيا دروغ است كه تربيت فرزندان خود را به دست موسسات پول ساز سپرده ايم؟ موسساتي كه با داشتن اثر تربيتي براي ساخته هاي خود مخالف هستند؟ موسساتي كه هرگز دردهاي ملي ما را ادارك نمي كنند و هيچگونه وظيفه اي براي تجهيز نسل جوان ما براي خود قائل نيستند؟ ما چه انتظار بيهوده اي داريم كه مي خواهيم جوانان خود را به دستگاه تربيتي پول ساز بسپاريم ولي سرانجام جواناني منزه كه در خود نسبت به ميهن و خانواده احساس مسئوليت كنند تحويل بگيريم.
پايه تمام آثار پول سازها بر اين اصل استوار است كه ميهن پرستي و خانواده دوستي خرافات قرون گذشته است. رعايت عفت و پاكدامني كه لازمه بقاي خانواده است از نظر پولسازها ، رسوم قرون وسطايي است، احساس مسئوليت نسبت به ملت، مساله اي است كه هرگز در آثار پولسازها مطرح نيست. بنابراين بسيار عجيب است اگر جواناني كه در همه عمر خود تحت تاثير دستگاهي هستند سرانجام داراي روحيه اي شوند كه هرگز به خاطر داشتن آن روحيه پرورش نيافته اند.
ما در مبارزه عليه مصائب نسل جوان هنگامي پيروز خواهيم شد كه يكسره بر ضد نظام فاسد كنوني كه استوار بر فردپرستي و سودپرستي است قيام كنيم. هنگامي پيروز خواهيم شد كه به آييني پناه بريم كه بار ديگر رشته هاي علايق ما را با ميهن، ملت و خانواده پيوند دهد. آييني كه هدف آن پول سازي نباشد، بلكه هدف آن پرورش انسان بهتر، مفيدتر و شايسته تر، به خاطر خدمت به ملت باشد. آري بايد آيين ناسيوناليسم را شالوده پرورش نسل جوان قرار داد .