آتش بیاران معرکه در نقش رهبران نسل جوان

آیا مسائل عظیمی که هم اکنون جامعه ما با آن روبروست، مسائل بزرگ و خطیری که ملت ما در این منطقه جهان با آن روبروست، ارزش و اهمیت آن را ندارد که در برابر دیدگان نسل جوان به جای مساله شلوار و دامن مطرح شود؟!


خدا را شکر که مساله جوانان به صورت یک مساله مد روز در آمد؛ همه از مشکل جوانان سخن می گویند و همه می خواهند راه حلی برای آن پیدا کنند. امید ما آن است که این بحث تدریجا به صورت یک بیماری مزمن که تدریجا به آن خو گرفته باشیم در نیاید و زودتر، از مرحله حرف خارج شویم و به عنوان یک مساله جدی که اهمیت آن هرگز کمتر از مساله بی سوادی نیست بطور عملی درصدد چاره بر آییم.

امروز در سراسر جهان خطرات بسیار جوانان را تهدید می کند ؛ از یک سوی جهان و آنجا که مهد آزادیش می نامیم و براستی جایگاه آزادی پولسازهاست، حرکتی عظیم برای تحریک کودکانه ترین هوسها و حیوانی ترین امیال پدید آمده است. بر اساس این تحریکات دامهایی می گسترند که از جانب اداره کنند گان آن هیچ مقصودی جز جلب سود در میان نیست. از سوی دیگر جهان نیز دستگاه های فعال تبلیغاتی در کار اند تا جوانان را به عامل بی اراده ای برای تعقیب مقاصد سیاسی خود تبدیل نمایند.

این دو موج عظیم آثار خود را در سراسر جهان پراکنده است و خواه و ناخواه میهن ما نیز از مسیر این خطرات دور نیست و هم اکنون نیز آثاری از نفوذ این خطرات دیده میشود که نمودهای روز افزونی دارد. آیا باید نسل جوان را در برابر این خطرات تنها و بی دفاع گذاشته و وقتی افرادی آلودگی پیدا کردند چماق برداشت و به عنوان آنکه فریب خورده اند و منحرف شده اند، به سراغشان رفت و بر سرشان کوبید؟ یا قبلا باید فکر کرد و در راه رشد فکری و پرورشی صحیح آنان کوشید؟

مصیبت بزرگی است که بعضی از حرکاتهایی که عاملان آن مدعی اصلاح طلبی و حل مساله می باشند درست در جهتی صورت می گیرد که سبب دامن زدن بر آتش میباشد. اخیرا بسیاری از مجلات که به مساله جوانان توجه کرده اند، مسالی را طرح می کنند: آیا بوی فرند خوب است یا بد؟ آیا شبها باید به پارتی رفت یا نه؟ آیا لباسهای عجیب و غریب باید پوشید یا نه؟ باید دانست که اینگونه دلسوزی ها هرگز راه حل نیست بلکه دامن زدن به آتش است؛

با کمال تاسف باید گفت که زهر هروئین را هیچ کس تا این حد شایع نکرد مگر کسانی که درباره مضرات آن مقاله نوشتند و در ضمن نشانی مراکز پخش آن را در اختیار مردم گذاشتند. یا درباره آن فیلم تهیه کردند تا ضمنا طرز استعمال آن را تعلیم بدهند. وقتی انحراف جوانان به آنجا رسید که صدها نفر از آنان به زیر زمین ها پناه برند و شب را تاصبح به سرگرمی های مدرن مشغول شدند، بی فایده است که کسی به آن زیر زمین برود و با آنان بحث کند. وقتی کار به آنجا رسید که بحث لزوم یا عدم لزوم پارتی و بوی فرند بصورت مسئله روز درآمده، خود نشانه آن است که طرز فکری که نمی خواسته ایم بر جامعه حاکم شده است.

اینگونه مسائل هرگز در چهارچوب خود مسائل، حل نخواهد شد، آنچه اهمیت دارد آن است که نقطه توجه جامعه از این مسائل مبتذل بدر آید و به مسائل اصیل تر کشیده شود.

کسانی که بحث بر سربلندی و کوتاهی دامن، بحث بر سر لزوم رقص، بحث بر سر لزوم بی بندوباری و عیاشی را به صورت مسائل روز در می آورند، دانسته یا ندانسته به رواج این موج از فساد کمک می کنند. زمانی که اینگونه مسائل حل شود هرگز آن زمان نیست که طول استاندارد و متعادلی برای دامن به دست آمده باشد بلکه آن زمانی است که مسائل عظیم تر و حیاتی تر به جای اینگونه مسائل مبتذل و کودکانه مطرح شده باشد.

زمانی، قبل از انقلاب بزرگ فرانسه، عملیات مسمر پیرامون خواب مغناطیسی، افکار محافل پاریس را به خود جلب کرده بود. پیرامون آن، مخالفان و موافقانی پدید آمده بود. در هیچ محفلی نبود که در اطراف آن سخن نگویند. آن مسائل هنوز نیز بصورت لاینحل باقی مانده است ولی انقلاب بزرگ فرانسه «مسمریسم» را از لحاظ اجتماعی حل کرد و آنقدر مسائل جدید بر جامعه عرضه کرد که دیگر همگان مسمر و عملیات او را فراموش کردند.

مسائلی که امروز برای نسل جوان ساخته اند در حد خود هرگز حل نخواهد شد بعضی از آنها مسائلی است که از آغاز تاریخ بشر وجود داشته است و تاکنون عقیده ثابتی در مورد حل آن پیدا نشده است و از آن جمله است میزان دخالتی که پدران و مادران باید در کار جوانان داشته باشند.

پس باید پرسید آیا زمان آن نرسیده است که دیگر بر آتش اینگونه مسائل مبتذل دامن نزنیم؟ آیا زمان آن نرسیده است که جوانان را در برابر مسئولیت های اجتماعی و ملی آنان قرار دهیم و مسائل تازه ای را مطرح کنیم که جاذبه آن بتواند بر این جو مبتذل فائق آید؟ آیا مسائل عظیمی که هم اکنون جامعه ما با آن روبروست، مسائل بزرگ و خطیری که ملت ما در این منطقه از جهان با آن مقابل است ارزش و اهمیت آن را ندارد که در برابر دیدگان نسل جوان به جای مساله شلوار و دامن مطرح شود؟ آیا ما گمان می کنیم روح و شور ایرانی در جوانان ما مرده و مصدوم شده است و در صورتی که چنین مسائلی مطرح شود آمادگی درک و پذیرفتن آن را ندارند؟

ما ایمان داریم که اگر افکار صحیح و اندیشه هی ملی بر جوانان عرضه شود از همین موجوداتی که امروز همه چماق تکفیرشان را برداشته اند، کوشنده ترین، با ایمان ترین و عمیق ترین نمونه های وجود انسانی پدید خواهد آمد. اعتقاد ما آن است که عملا نخواسته اند جوانان راه بیداری پیش گیرند. ایمان ما آن است که تعلیمات دقیق و پرورش صحیح را از نسل جوان دریغ کرده اند. میلیون ها تومان بوسیله دستگاه های تبلیغاتی به امواج تبدیل می شوند، سرمایه های عظیم در راه سیاه کردن کاغذ به کار می افتد ولی هرگز نخواسته اند که این همه وسیله را در راه بسیج نسل جوان به کار برند.

آیا همان دستهایی که رژیم سیاه ارباب و رعیتی را بر ما تحمیل می کرد، همان دستهایی که ما را از گرویدن به سیاست مستقل ملی باز می داشت، بوسیله توطئه ها و تحریکات خود ما را از بیدار ساختن و تجهیز و متشکل کردن نسل جوان باز نمی دارد؟ جز این راهی نیست که با عرضه حقایق تاریخی و سیاسی جوانان را در برابر مسئولیت های بزرگ ملی و اجتماعی قرار دهیم و آنان را از خطر تباهی برهانیم. این است راه حل قطعی مساله جوانان .