در پی یک نبرد هشت روزه بین اسراییل و فلسطینیان غزه ، آرامشی نسبی در فضای سیاسی پد یدار گشت، آرامشی که بیشتر به گیجی و سر درگمی حاصل از یک شوک بر بدنه نظام دفاعی اسراییل شباهت دارد و چنین به نظر میرسد که دولت اسراییل در بحبوحه ژاژخایی هایش علیه ایران و کشیدن خط و نشان قرمز، از نفس افتاده است و دوران نقاهت ضرباتی را که از موشک های ایران در یافت کرده میگذراند.
می توان بزرگی فاجعه ای را که بر اسراییل وارد آمده درک کرد ، بنظر می رسد شکست رویای سر زمینهای " از نیل تا فرات " خواب از چشم حکومتی که به هیچیک از اصول و حقوق بین المللی وفادار نیست ربوده است .
طعم شیرین پیروزی بر اعراب در سالهای 1967 و 1982 و تصرف جولان و سینا ، مدتها ست که به زهر تلخی تبدیل گردیده که پس از خروج از لبنان در سال 2000 آرام آرام وارد شریان نظام حکومت اسراییل شد ه و اثرات خود را در جنگ های 22 و 33 روزه با حزب الله نمایان ساخت و حال در جنگ هشت روزه غزه نشان داد که اگر آمریکا از حمایت این ببر کاغذی دست بردارد کارش تمام است .
اسراییل حدود شصت سال است که ظاهرا با کشور های عربی منطقه در چالش است ولی بنا به ماهیت ذ اتی و ایدئولژیکی اش هرگزچشم از ایران بر نداشته و یک ایران قدرتمند را در منطقه بر نمی تا بد . سابقه امر گواه است که اقتدار نظامی ایران هرگز خوشا یند دولتمردان اسراییل و جریان صهیونیسم بین المللی نبوده و قدرت نظامی دوران پهلوی رادر پهنه آسما نها و دریاها و خشکی ارج نمی نهاد ند و مزورانه علیه این کشور وارد بازیهای استعماری ضد ایرانی و حتی حمایت از تجزیه طلبان گردیدند و نیز در تجاوز صدامیان به ایران ، سیا ست تداوم جنگ را به منظور تخلیه نیرو وتوان کشورهای خلیج فارس پیشی گرفتند .
تجاوز صدام به خاک ایران ، درس بزرگی برای ملت ایران بود ، زیرا کشورهای غربی و اتحادیه اعراب منطقه و اسراییل که تظاهر به دوستی با ایران میکردند ، ناگهان در یک عقب گرد سیاسی غیر منتظره برای از پای در آوردن ایران ، ابتدا فروپا شی نظام گذشته را هدف قرار دادند و سپس حکومت اسلامی را در گیر یک جنگ خانما نسوز و ویرانگر هشت ساله نمودند .
در این کار زار دوستان و دشمنان واقعی رخ نمودند و در یک ائتلاف آشکار دست در دست یکدیگر نهاده و بر ایران تاختند و هشت سال نبردی نا برابر را بر ملت ایران تحمیل کردند ، اما درسی که ایران از این بازی جدید سیاسی فرا گرفت این بود که می بایست سیا ست خارجی کشور را تغییر دهد و از دولت ها یی که برای حفظ منافع خود از قربانی کردن نزدیکترین یاران شان دریغ ندارند چشم بپوشد و رذالت های سیاسی را به خودشان باز گرداند . گر چه آنچه که غرب در سال 1375 با ملت ایران کرد را به پای انقلاب نوشتند ولی دنیا مشا به آ ن را در سالهای اخیر تحت عنوان بهار عربی در کشورهای تونس و مصر و لیبی و یمن که دوستان استراتژیک غرب بودند مشاهده میکند و دیگر برای کسی جای تردید باقی نمانده که استعمار با چهره ای جدید ولی کثیف تر از گذشته پا به میدا ن سیا ست و اقتصاد جهانی نهاده است و آنچه که دارد اتفاق می افتد نه تنها " توهم توطئه " نیست بلکه طراحان و مجریان این پروژه سیاه ، خود با افتخار از بلند گوهایشان اعلام میدارند .
بنا براین ضرورت تاریخی داشت که ایران با شناخت بازیگران سیاسی و آگاهی از نوع بازی ، در روابط خود با آمریکا و ملیجک های هم پیمانش تجدید نظر نموده و سیستم دفاعی کشور را آن گونه طراحی کند که به قدرتهای نظامی جهان نیازمند نباشد ، تکیه بر دفاع موشکی در برابر توطئه گران و دشمنان مسلح به سلاحهای بسیار پیشرفته و گرایش به سمت " دفاع نا متقارن " میتوانست حلقه آتشینی که ایران را در بر گرفته نا کار آمد نماید .
جنگ نامتقارن در اصطلاح به نبردهایی گفته میشود که طرفهای درگیر در آن از توانایی نظامی یکسانی برخوردار نیستند و بر خلاف جنگهای کلاسیک فرمول مشخصی برای موقعیتهای خاصّ نظامی ندارند بلکه از عملیات گوناگون، معمولاً برای استفاده از عامل غافلگیری برای ضربه زدن به دشمن استفاده میشود.
در جنگ نا متقارن مستقیما اراده دشمن هدف قرار میگیرد و میتواند کمبود تجهیزات و یا دیگر کاستی ها را جبران کند . این تاکتیک جنگی علاوه بر ابعاد نظامی ، ابعاد روانی نیز دارد لذا گفته میشود در جنگ نا متقارن عامل " انسان " عنصر تعیین کننده است زیرا مسئولیت حمله و اجرای عملیات به عهده انسان بوده و از شرایط و وضعیت زیر بر خوردار است :
1 – ایمان کامل به اهداف و آرمانها
2 – تجهیزات مناسب سبک و قابل حمل
3 – تصمیم گیری فردی در کوچکترین واحد
4 – آشنایی کامل به اصول جنگهای چریکی و پارتیزانی
5 – مقاوم در برابر مشکلات و قادر به ادامه حیات
6 – بر خورداری از پشتیبانی مردم برای ایستادگی و مقاومت
جنگهای نا متقارن مثبت زمانی معنا پیدا میکند که جنگ در زمین حریف صورت بگیرد .
در سالهای اخیر نمونه های زیادی از جنگهای نا متقارن وجود داشته مانند پرتاب سنگ به نیروهای مسلح اسراییلی که به انتفاضه سنگ معروف بود و لی امروز به پرتاب موشک تبدیل شده و توانسته اسراییل را با تجهیزات نظامی مدرن همراه با حمایت های اطلاعاتی و مالی امریکا به زانو در آورد و گنبد آهنین اسراییل را که بدان بسیار دل بسته بود بشکافد .
از دیگر نمونه های جنگ نا متقارن ، حمله گروه طالبان و القاعده که با طراحی سازمان سیا و حمایت مالی عربستان و قطر و امارات به وجود آمدند و در نبرد با نیروهای مجهز اتحاد جماهیر شوروی به پیروزی دست یافتند و تا امروز ابزار و اسباب دست آمریکا میباشند تا با اجیر کردن آنان از وجودشان در لیبی و مصر و یمن و بالاخره در سوریه و یا هر نقطه ای دیگر از جهان که لازم بدانند استفاده کنند و یا بهار عربی را رونق بخشند .
ایران در پی هشت سال جنگ با صدام و حامیان عرب اش و کمکهای غرب ، ناچار شد به سمت و سوی جنگهای نا متقارن رود و دشمن سرا پا مجهز به سلاحهای فوق مدرن را نا امید سازد .
در پی این آزمون تاریخی بود که ایران دفاع موشکی را در برنامه های نظامی خود قرار داد و با ایجاد بازوهای توانمند در نقاط مختلف دنیا از جمله در لبنان و غزه و ... آرزوهای اسراییل را برای تضعیف و تجزیه ایران نا کام سا زد .
قبل از جنگ هشت روزه غزه ، اسراییل با آن که خود دارای سلاحهای اتمی است و به هیچ سازمان نظارتی جهان پاسخگو نیست ولی برای حمله به مراکز نظامی و اتمی ایران خود را آماده میساخت و با دولت امریکا وارد چانه زنی های جدی شده بود . اما موشک های ایرانی که از غزه به گنبد آهنی تل آویو فرود آمد ، دولتمردان اسراییلی را آن چنان در بهت و حیرت و نا امیدی فرو برد که وزیر دفاع آن کشور نا چار به استعفا گردید و رجز خوانی ها نیز پایان یافت .
اما گستره جنگ در خاورمیانه تنها به اسراییل محدود نمیشود و جبهه پهناور شکست خوردگان که شامل امریکا و اسراییل و برخی کشورهای عربی و ترکیه میگردد ، تما م توان و نیروی مالی و لجستیکی و نظامی خود را به جبهه سوریه انتقال داده و ایران را توسط نیروهای تروریستی القاعده و مزدورانی دیگر با روش جنگهای نا متقارن به مبارزه طلبیده اند .
در شرایط موجود ، اسراییل کمترین نگرانی از سوی کشورهای عربی که اصولا دشمنان تاریخی اش میباشند ندارد زیرا پول عربستان و قطر و امارات در کنار حمایت های اطلاعاتی و امنیتی ترکیه برای جلو گیری از زیاده طلبی های اسراییل به کار نمیرود بلکه در نابودی کشور های عربی مانند سوریه و مصر و لیبی و نا امن سازی افغانستان و عراق و پاکستان که جملگی مسلمانند هزینه میشود . تنها دغدغه خاطر حکومت اسراییل ، جمهوری اسلامی ایران است که در برابر جاه طلبی های نظامی و سیاسی صهیونیستها ایستاده و کانون توطئه های ضد ایرانی را هدف قرار داده است .
در چنین شرایطی که قدرتهای سرمایه داری به ایجاد انقلاب و جنگ و ترور و نا امنی در کشورهای خاور میانه پرداخته اند و همه سلاح ها به روی ساکنان این منطقه وسیع به دست خودیها نشانه رفته است ایران باید از تکیه بر سلاح های غرب و شرق امتناع ورزیده و به دانش بومی و فن آوری ملی و استعداد های خلاق دانشمندان ایرانی تکیه کند .
اما هم چنان که اشاره شد یکی از ارکان پیروزی جنگ های نا متقارن ، " پشتیبانی مردمی " است . ملت ایران باید از امنیت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بر خوردار باشد تا بتواند پشتیبان ارزشمندی برای برنامه های دفاعی کشور باقی بماند ، در غیر اینصورت تضاد و شکافی که حاصل میگردد یا باید با توسل به خشونت این خلاء را پر کرد که این خود جبهه جدیدی را علیه ارکان حکومت در داخل کشور میگشاید ومشروعیت نظام را زیر سوال میبرد و یا در نبرد با دشمنان ریز و درشت وادار به عقب نشینی و پرداخت بهای سنگین آن میگردد .