رژيم پادشاهي در پي يک طرح از پيش نوشته شد ه در ميان بهت و حيرت جهانيان فرو ريخت .... ! زلزله سياسي آن چنان شديد بود که همة ارکان نظام و تمامي اقتدار ملت ايران از هم پاشيده شد و خليج فارس از قدرت تهي گرديد.
با خروج محمد رضا شاه از كشور و ورود آيت الله خميني به تهران " جبهه ملي " در روز چهارشنبه چهار بهمن هزار و سيصد و پنجاه و هفت بشارت نامه اي منتشر كرد كه در آن آمده بود :
" ....خميني مي آيد كه غريو شادي جهان آزادي خواهي را به عرش رسانده است . خميني مي آيد ..... مردي كه نداي مبارك رهايي است مردي كه وجودش تجسم آرمانهاي يك ملت تاريخي است در تمام طول حيات تنها يكبار است كه خورشيد از غرب شرق مي آيد . خورشيدي كه امانت شرق است نزد غرب . حضرت آيت الله العظمي خميني مرجع عاليقدر تشييع به اميد پروردگار يگانه روز جمعه در وطن اسلامي خواهند بود .
آري، امام خميني به تهران آمد و بختيار نخست وزير وقت را شوكه كرد . بختيار كه خواهان خروج شاه از ايران بود گمان مي كرد با انحلال ساواك و آزاد كردن زندانيان و وعده آزادي خواهد توانست با جلب نظر مليون بر ارتش بدون فرمانده فرمان براند و از اين قدرت بهره جويد غافل از آنكه در پروژه فروپاشي اقتدار ملت ايران بختيار جز يك محلل بيش نبود و امام خميني نيت آن داشت كه خود نخست وزير برگزيند و توي دهان دولت بختيار بزند.....!!
در كشاكش اين قدرت طلبي ها ارتش ايران طبق قانون اساسي مي بايست از دولت بختيار كه رأي اعتماد مجلس و فرمان شاهنشاه را داشت تبعيت كند و نمي توانست از بازرگان به عنوان برگزيده رهبر انقلاب حرف شنوي داشته باشد ...... ارتش علاوه بر معضل فوق گرفتار عناصر خائني مانند" فردوست و قره باغي" نيز بود . در چنين شرايطي فرماندهان نظامي كه نگران فروپاشي ارتش بودند به تنها گروه باقيمانده از اركان نظام يعني نمايندگان اقليت مجلس شوراي ملي كه به صف پان ايرانيست ها پيوسته بودند متوسل گشتند ..... ديدارهاي مكرر سران ارتش با آقاي محسن پزشكپور ليدر گروه اقليت مجلس شورای ملی ( دوره بيست و چهارم ) حكايت از دغدغه خاطر امرا و فرماندهان از فرو پاشی ارتش مي كرد. ضمنا فرماندهان نظامی بر اساس گزارشهايي كه دريافت كرده بودند خطر حمله صدام را به ايران قريب الوقوع مي دانستند بدين روي پس از رايزني هاي بسيار قرار شد حساسيت اوضاع به اطلاع امام خميني برسد شايد ايشان بتوانند از وقوع حوادث ناگوار و فروپاشي ارتش جلوگيري نمايند . با اين نيت از بين نمايندگان گروه اقليت مجلس 5 نفر برگزيده شدند تا به ديدار آقاي خميني رفته و پيشنهاد حل مسئله را ارائه نمايند اين عده با وساطت شادروان دكتر بهشتي با امام ديدار كردند . در اين نشست آقاي محسن پزشكپور رهبر نمايندگان مستعفي اقليت به ايراد سخن پرداخت و اوضاع كشور را تشریح نموده و چنين نتيجه گرفت :
" ما مطلع شديم كه شما قصد داريد آقاي بازرگان را به نخست وزيري انتخاب كنيد اما اين انتخاب از نظر ارتش وجهه ي قانوني ندارد زيرا ايشان راي اعتماد مجلس را ندارند و فرماندهان ارتش طبق قانون اساسي نمي توانند نخست وزيري را كه منتخب مجلس نيست مورد حمايت قرار دهند و يا از ايشان تبعيت كنند بنابراين ما پيشنهادي داريم و آن اين است كه ما نمايندگان مستعفي حاضريم به مجلس بازگرديم چون هنوز فرصت قانوني 15 روزه را براي قطعيت يافتن استعفا داريم و در مجلس براي آقاي بازرگان یا هر شخصی که مورد قبول شما باشد راي اعتماد مي گيريم و در چنين حالتي ارتش ديگر معذور قانوني نخواهد داشت و از بلاتكليفي خارج شده دستخوش بي نظمي نمي گردد ....))
آقاي خميني سوال كرد : خوب اين كار چه فايده اي دارد ؟
آقاي پزشكپور پاسخ داد :
((.....من با پنجاه سال سابقه مبارزات سياسي و آشنايي به حوادث منطقه و نيز با توجه به ارتباطي كه بين حزب پان ايرانيست و فرماندهان نظامي برقرار است آگاهي يافته ام كه ارتش عراق در مرزهاي ايران دست به تحركاتي زده است و احتمال حمله ي عراق به ايران تقريبا قطعي است بنابراين بايد به هر قيمت از فروپاشي ارتش ايران جلوگيري شود و جنابعالي در اين مورد مي توانيد نقش اساسي داشته باشيد و به عقيده ما راه چاره اين است كه با پيشنهاد ما موافقت فرمائيد زيرا اصولا علت اصلي صلح صدام حسين با پادشاه ايران در قرارداد الجزاير فشار ارتش و نيروهاي امنيتي ايران بود و اگر اين فشار از بين برود عراق انتقام خود را از ايران و ارتش خواهد گرفت .))
در اين جلسه آقاي پزشكپور به دو موضوع ديگر نيز اشاره كرده گفت :
((.....براي دادگستري و نظام قضايي كشور هفتاد سال زحمت و رنج كشيده شده و افراد شايسته اي نظير مرحوم داور و قضات دلسوز براي تقويت و حرمت آن كوشيده اند و ما اكنون يك دادگستري كم نقص داريم که میتواند اصلاح گردد . ما انتظار داريم مراقبت بفرمائيد كه به نظام قضایی کشور لطمه وارد نشود و با محاكمات عجولانه از ارزش و اعتباردادگستری کاسته نگردد
((آقاي پزشكپور اضافه كرد كه در اين كشور سالها عده اي زحمت كشيدند و كارهاي بنيادي عمراني و اقتصادي مفيدي انجام دادند بايد مراقبت بفرماييد كه با اقدامات خودسرانه و هيجان انگيز به اين امور آسيب وارد نشود .))
اين نشست كه بيش از يك ساعت به طول انجاميد آقاي خميني را متوجه عواقب برخي تندروي ها نمود و خطر فروپاشي ارتش را يادآور شد و به نظر مي رسيد كه ايشان با سکوت تایید آمیز مجاب شده وپیشنهاد گروه پارلمانی مورد توجه واقع شده است . در پايان جلسه امام خميني يادآور شد كه : نتيجه را خبر خواهيم داد .
نمايندگان مجلس شوراي ملي با خوش بيني از اين ملاقات ، محل اقامت آقای خمینی را ترک کرده و با زنده ياد "دكتر جواد سعيد" رئيس مجلس تماس تلفنی برقرار كردند و قرار شد ، فردا به كميسيون عرايض مجلس بيايند و از نتيجه مذاكرات گروه اقليت و آقاي پزشكپور با امام خميني آگاه شوند تا اگر پاسخ مثبت از دفتر امام رسيد براي تشكيل جلسه فوق العاده مجلس اقدام گردد .
شادروان دكتر سعيد روز بعد تلفني اطلاع داد كه پيشنهاد نمايندگان مجلس مورد موافقت آقاي خميني واقع نشده و قرار است آقاي بازرگان را خود شخصا به نخست وزيري انتخاب و معرفي نمايند!!
با اين تصميم گيري كشور داراي دو نخست وزير مي شد يكي برگزيده مجلس شوراي ملي و ديگري منتخب امام خمینی . من که خود جزو اين گروه از نمايندگان مجلس بودم به خوبي ياد دارم كه چگونه همه از چنين خبري متأسف و نگران و در عين حال متعجب شدند . ما همه متحير بوديم كه چه كسي راي امام خميني را برگردانید ه و چگونه اين پيشنهاد خير خواهانه با مخالفت روبرو شده است ؟!
بعد ها مطلع شديم و سپس در خاطرات آقاي ابراهيم يزدي خوانديم كه او امام را از پذيرش نظر و پيشنهاد نمايندگان مجلس بازداشته است ....!!
بنابراين آخرين اميدها براي جلوگيري از فروپاشي ارتش با نيت آدمي تحصيل كرده ، روشن فكر ملي ومذهبي به نام دكتر ابراهیم يزدي نقش بر آب شد و آقاي بازرگان رهبر نهضت آزادي به عنوان نخست وزير معرفي گرديد و او نيز دولت خود را با گروهي از اعضاي نهضت و جبهه ملي و" حزب ملت ايران " تشكيل داد . بدين ترتيب ملي مذهبي ها و جبهه ملي به آرزوي ديرين خود كه سقوط نظام شاهنشاهي بود رسيدند و يك نظام ديني را روي كار آوردند و كرسي هاي قدرت را تصرف كردند بي آنكه كمترين لياقت و كفايتي براي اداره كشور داشته باشد . دولت موقت از كساني تشكيل شده بود كه حدود سي سال با هر گونه اصلاح يا تغييري در كشور مخالفت ورزيده و به هيچ چيز جز سرنگوني شاه رضايت نمي دادند .... آنان راه رسيدن به سعادت و دموكراسي و عدالت را حركت از مسير شيعه اثني عشري مي دانستند و حتي در اين مسير به جنگ مسلحانه روي آورده بودند .
آقاي بازرگان در سال 1342 بيست نفر را براي طي دوره هاي تروريستي با وساطت الجزايري ها به " جمال عبدالناصر " رئيس جمهور تندروي مصر و دشمن سر سخت ایران معرفي كرده بود ، اين وصلت ناميمون سياسي در زماني انجام شد كه عبدالناصر مقدسات ملي كشور ما را هدف قرار داده بود و قصه پرملال پان عربيسم را بنياد نهاده خليج فارس را خليج عربي مي ناميد و براي تجزيه خوزستان نقشه هاي شومي در سر داشت و از اين استان با نام عربستان ياد مي كرد .
در چنين شرايطي علي شريعتي ـ مصطفي چمران ـ ابراهيم يزدي ـ پرويز امين ـ صادق قطب زاده ـ بهرام راستين ـ شريفيان ـ محمد توسلي ـ صدر حاج سيد جوادي ـ رضا رئيس طوسي در شهرهاي قاهره ـ بغداد ـ بصره ـ لبنان ـ پاريس و لندن عليه رژيم وقت به مبارزه و تبليغات بين المللي دست زده بودند و از حمايت و رهبري هاي سياسي و مذهبي و مالي آقايان بازرگان ـ طالقاني و يدالله سحابي و برخي بازاريان نظير آقای "دستمالچی " برخوردار مي شدند .
اينك با فروپاشي نظام شاهنشاهي اين آقايان زمام امور كشوري را كه خود به آتش كشيده بودند به دست گرفتند و دولت موقت را بدون حضور روحانيت تشكيل دادند تا وعده هاي سي ساله خود را كه عبارت از عدالت ـ آزادي و رفاه ملي بود تحت لواي اسلام به مرحله اجرا و انجام درآورند . دولت موقت در اولين گام دادگاههاي انقلاب را به راه انداخت و در وزارت خانه ها با بر پایی كميته هاي پاكسازي به قلع و قمع مديران پرداخت . در مساجد كميته هاي اسلامي به وجود آوردند و آن را به بازوي تواناي دادگاههاي انقلاب جهت سركوب مبدل ساختند . بگير و ببند ها و اخراجها و تسويه حسابها آغاز شد و دولت موقت بساط محاكمات خونين انقلابي و اعدامها را بر پا كرد و آقاي دكتر ابراهيم يزدي در نقش بازجو در دادگاههاي انقلاب حضور يافت و افسران و فرماندهان ارتش و نيروهاي انتظامي و امنيتي را با ذكر ياد و نام خدا و به استناد احكام اسلامي به جوخه هاي اعدام سپرد . در ان روزهای سرد و بیرحم این شایعه بر سر زبانها بود که ابراهیم یزدی حامل لیستی از فرماندهان ارتش است که امریکاییها به او داده اند تا آنان را دستگیر و اعدام نمایند . این افسران در دادگاههای اسلامی و بدون حضور وکیل محاکمه و حکم فوری اعدام برایشان صادر میشد . اسامی این دلاوران ایرانی را برای ثبت در تاریخ نام میبرم . بیگناهانی که از دم تیغ عده ای اوباش گذشتند :
" ارتشبد جعفر شفقت ، ارتشبد نعمت الله نصيری ، سپهبد مهدی رحيمی ، سپهبد نادر جهانبانی ، سپهبد نادربرنجيان ، سپهبد اميرحسين ربيعی ، سپهبد منوچهر يزدانبخش ، سپهبد فخر مدرس ، سپهبد جعفرقلی صدری ، سپهبد عبدالله خواجه نوری ، سپهبد اميرهوشنگ امجدي ، سپهبد ناصر مقدم ، سپهبد فضل الله جعفری ، سپهبد حجت کاشانی ، سپهبد علی محمد جواجه نوری ، سپهبد محمد تقی مجيدی ، سپهبد سعادتمند ، سرلشگر رضا ناجی ، سرلشگر منوچهر خسروداد ، سرلشگر پرويز امينی افشار ، سرلشگرجمشيد خاتمی ، سرلشگر نوذری بقا ، سرلشگرحسين همدانيان ، سرلشگر حسن پاکروان ، سرلشگر محمد جواد مولوی طالقانی ، سرلشگر سميعی نشاط ، سرلشگر بيد آبادی ، سرلشگر محمد ولی زند ، سرلشگر شمس تبريزی ، سرتيپ مرتضی شيرانی ، سرتيپ حسينعلی بيات ، سرتيپ اکبر غفاريان ، سرتيپ يزدجردی ، سرتيپ فتحی امين ، سرتيپ نصرت الله شعاعی ، سرتيپ محققی ، سرتيپ اسماعيل اتابکی ، سرتيپ نعمت الله معتمدی ، سرتيپ منوچهر ملک و هزاران افسر عالی رتبه و متخصص ديگر ونيز تعداد کثيری درجه دار و حتی سرباز در اولين هفته های پيروزی انقلاب به جوخه های مرگ سپرده شده ، تير باران شدند . افرادی چون سپهبد عبدالعلی بدره ای ، سرلشگر بيگلری و سرتيپ علی وفايی نيز در حين حملات بهمن 1357 کشته شدند و افرادی چون سپهبد ايرج مقدم رئيس اداره تسليحات ارتش خود را بنام شاهنشاه ايران با شليک گلوله ای در مغز از قيد حيات رهانيدند تا شاهد فروپاشی اقتدار ايران نباشند ، گروهي از ايران خارج شدند تا در غربت بتوانند رنجی که بر ایرانیان روا شد فراموش کنند و عده ای تن به استعفا و ترک ارتش دادند و بالاخره عده در اندوه ........ جان سپردند و ..................!
در واقع اعدام ارتش و مصادره اموال مردم و اخراج مديران لايق از سيستم اداري كشور و ايجاد محيط رعب و وحشت از اولين اقداماتي بود كه دولت بازرگان در پي وعده هاي ديرين خود دست در دست توده اي ها ـ مجاهدين خلق ـ چريك هاي فدائي خلق ـ جبهه ملي و ساير گروههاي تندرو و مسلح انجام يافت و جامعه ي انقلابي ايران را از معرفي چهره جديدي از اسلام در بهت و حيرت فرو برد .
آقايان بازرگان ـ طالقاني ـ ابراهيم يزدي ـ بني صدر ـ قطب زاده ـ حبيبي ـ و ديگر مسئولان دولت موقت و نیز آنان که خورشید انقلاب شان از غرب طلوع کرده بود در لیست سیاه تاریخ قرار گرفتند زیرا از اسلام چهره خشني را به جهانيان معرفي كردند و در اين ميان آنچه كه از لحاظ آينده ايران اسف بار بود اعدام ارتش ايران بود كه دشمنان كشور و توطئه گران بين المللي را به جشن و پايكوبي واداشت .
لغو قراردادهای خريد زيردريايی ها و رزمناو های مدرن ، هواپيماهای اف 14 و اف 16 ، تانکهای چيفتن ، سيستم های راداری و پدافند هوايی و دهها قراردادخريد اسلحه و ادوات نظامی پيشرفته ازسويی و مرخص کردن سربازان وظيفه وتعطيلی پروژه ای مانند نيروگاه اتمی بوشهر واستفاده از آن برای مصارف غير حرفه ای ، بخشی از پروژه توطئه گران بين المللی برای " اعدام اقتدار ملت ايران و ارتش ايران " بود .
. دشمنان ايران و توطئه گران بينالمللي به جشن و پايکوبي پرداختند و بيش از همة آنان صدام حسين که طعم شکست و حقارت را چشيده بود از اينكه ميديد ارتش ايران منهدم شده و فرماندهان نظامي به جوخههاي اعدام سپرده ميشوند در پوست خود نميگنجيد ، شرايط ناآرام داخلي ، جنگ قدرتها و ضعف دولت موقت ، براي صدام يک فرصت طلايي بود که نقشههاي شوماش را درباره خوزستان بازخواني کند ، ياسر عرفات راهي خوزستان شد که سهم کوششهايش را در تربيت تروريست از حكومت اسلامي بگيرد ... حاکمان انقلابي ایران او را با عنايت مالي نواختند و روانه ديارش کردند .....!!
صدام حسين رهبران " جبهه التحرير " را که پس از قرارداد الجزاير به سوريه رفته بودند به بغداد فراخواند و با وعدههاي شيرين دلگرمشان ساخت و راديو" صوت العربستان " را که با خفت خاموش شده بود دوباره براه انداخت ، سازمان امنيت عراق فرصت جولان يافته بود و مثل ريگ خرج ميکرد و سازمانها و جبهههاي تجزيه طلب را مجدداً ساما ندهي مينمود
در شرايطي که صدام حسين و رهبران بعث عراق با چراغ سبز سرمايهداري غرب ، لحظهاي از مستحکم ساختن مواضع خود غافل نبودند ، در ايران حوادث اينگونه ميگذشت :
يکشنبه 5 فروردين 1358 = مهدي بازرگان نخست وزير ايران در اجتماعي در استاديوم يکصد هزار نفري گفت :
...“ نگران نباشيد .. کليه حقوق حقه مردم ايران در قانون اساسي جمهوري اسلامي رعايت شده است ”.
در همين روز آيت الله خميني با صدور اعلاميهاي با صلح مصر و اسرائيل مخالفت کرد ..... .
سه شنبه 6 فروردين 1358 = صبح امروز سفارت مصر در تهران توسط ، عدهاي دانشجوي عرب به عنوان اعتراض به صلح مصر و اسرائيل اشغال شد .
دولت بازرگانان رسماً کنارهگيري از سازمان پيمان مرکز ی( سنتو ) را به دولت هاي پاکستان و ترکيه و انگلستان اعلام کرد
در درگيري بين کانون فرهنگي و سياسي خلق ترکمن با پاسداران 7 نفر کشته و 30 نفر مجروح شدند .
سه شنبه 7 فروردين 1358 :
چاپ اوراق رأيگيري آري يا نه و تغيير رژيم سابق به جمهوري اسلامي آغاز شد و حزب ملت ايران طي اطلاعيهاي ا علام کرد : کليه اعضاي اين حزب به جمهوري اسلامي رأي خواهند داد ..... .
وزارت کشور سن رأيدهندگان را 16 سال اعلام کرد .... !
چهارشنبه 8 فروردين ماه 1358 :
امروز 106 نفر از امراء و افسران شهرباني بازنشسته شدند .
امروز قرهني رئيس ستاد ارتش جمهوري اسلامي اعلام کرد . عوامل فرصتطلب انقلاب به پادگان سنندج حمله کردند و من دستور سرکوب آنها را صادر كردم .
قره ني از رياست ستاد عزل شد و سرلشگر ناصر فربد بجاي او انتخاب گرديد .
امروز سرهنگ سيد احمد مدني وزير دفاع جمهوري اسلامي در مصاحبهاي با روزنامه آمريکايي واشنگتن پست گفت :
" ما تصميم داريم برخي از سلاحهاي خريداري شده از آمريکا را از جمله هواپيماي اف14 را به اين کشور پس بدهيم ... !!
مدني گفت : ارتش نصف خواهد شد و در صورت لزوم برخي از مستشاران آمريکايي به ايران بازخواهند گشت ....!
امروز احمد صدر حاج سيد جوادي وزير کشور اعلام کرد ، روزهاي جمعه و شنبه 11 فروردين همه پرسي انجام خواهد شد علي اصغر حاج سيد جوادي گفت : من به جمهوري اسلامي رأي ميدهم و اين بر تمام ملت ايران واجب است ....
کميته مرکزي حزب توده و نيز کريم سنجابي دبير کل جبهه ملي ايران – سازمان مجاهدين خلق اعلام کردند “طبيعيترين ثمرة انقلاب ، جمهوري اسلامي است . ”
با شروع اعدامها در ايران آقاي مهدي بازرگان در روز شنبه 11 فروردين ماه 1358 طي مصاحبهاي با تلويزيون فرانسه گفت : “ .... تاکنون تنها 62 نفر اعدام شدهاند و امير عباس هويدا که 13 سال نخستوزير ايران و دست راست شاه بشمار ميرفت مسئول و گناهکار است و بايستي مجازات شود ...”
امروز درگيري و تيراندازي در شهر گنبد قابوس ادامه داشت و جمعآوري جنازهها از خيابانها مقدور نبود يکشنبه 12 فروردين 1358 .
آيت الله خميني اعلام کرد : صبحگاه 12 فروردين که روز نخستين حکومت الله است از بزرگترين اعياد مذهبي و ملي ما است .
امروز اعلام شد که سوليوان سفير آمريکا در ايران قصد بازگشت دارد .... ! ( الحمدالله کارها به خير و خوشي انجام شده بود )
امروز اسقف کاپوچي و هاني الحسن رئيس دفتر نمايندگي سازمان آزاديبخش فلسطين همراه با چندتن لبناني و ليبيايي مهمان جمهوري اسلامي شدند .
پنجشنبه 16 فروردين 1358 : آقاي عباس امير انتظام معاون نخست وزير و سخنگوي دولت اسلامي در مصاحبهاي اعلام کرد: من و هاشم صباغيان و ابراهيم يزدي ، صادق قطبزاده و ابوالحسن بني صدر وابسته به آمريکا نيستيم ... !!
جمعه 17 فروردين 1358 – سحرگاه امروز سه تن از كارمندان ساواک اصفهان در کوه باغ ابريشم تيرباران شدند ....
شنبه 18 فروردين 1358 : عباس تاج وزير نيرو در مصاحبه کيهان گفت : “ ايجاد نيروگاههای اتمي را براي توليد برق در ايران يک برنامه صد در صد استعماري ميدانم و قراردادهاي مربوط به همکاريهاي اتمي ايران با کشورهاي ديگر لغو ميگردد .
ساعت يک بامداد امروز 6 تن از فرما ندهان نظامي در تهران تيرباران شدند .
امروز ساعت 25/7 بعدازظهر اميرعباس هويدا در خارج از محوطه اعدام ، با شليک سه گلوله بقتل رسيد .
يکشنبه 19 فروردين 1358 – امروز سرهنگ احمد مدني رئيس نيروي دريايي و استاندار جديد خوزستان اعلام کرد :
" .... جمهوري اسلامي در خليج فارس و اقيانوس هند نقش ژاندارم منطقه را بعهده نخواهد داشت و از صرف هرگونه برنامة پرهزينه در اين منطقه جلوگيري خواهد کرد ...." ( قابل توجه آقاي صدام حسين ! )
امروز تيربارانها در قم – دزفول و اصفهان ادامه داشت .
سه شنبه 20 فروردين 1358 : امروز8 نفر از فرماندهان نظامي تا پاسبان محل به حکم دادگاه انقلاب تهران اعدام شدند .
سه شنبه 21 فروردين 58 : احکام اعدام در شهرهاي تهران – اردبيل – بروجرد – کرمان اجرا شد .
چهرشنبه 22 فروردين 1358 – امروز 11 تن از مقامات برجسته کشور تيرباران شدند .
پنجشنبه 23 فروردين 1358 – امروز در شهرهاي زنجان – اهواز – قم – اردبيل عدهاي نظامي تيرباران شدند .
روزهاي 24 و 25 فروردين داس مرگ همچنان نظاميها را درو ميکرد .
يكشنبه 26 فروردين 1358 – نورالدين كيانوري دبير كل حزب توده كه پس از سالها دوري به ايران بازگشته بود در يك مصاحبه مطبوعاتي گفت : « دادگاههاي انقلاب اسلامي ، نام ايران را سربلند كرده است …. . »
او از آقايان بازرگان و سيد محمود طالقاني بعنوان برجستهترين چهرههاي ايران كه نقش مهمي در پيشرفت انقلاب داشتهاند ياد كرد …. .
سهشنبه 27 فروردين 1358 : محمد حسن اسلامي وزير پست و تلگراف و تلفن اعلام كرد :
« كليه قراردادهاي مخابراتي ايران با شركت آمريكایی بل لغو گرديده است ، 250 قرار داد در شركت مخابرات وجود دارد كه اكثر آنها لغو خواهد شد ….. »
آيا خبري از اين شيرينتر ميشد به صدام حسين داد ….. ؟ !
در روزهاي 26 و 27 فروردين اعدامها در تهران – تبريز – سبزوار و شيراز ادامه داشت .
سهشنبه 28 فروردين 1358 – امروز اسامي 9 نفر از مأموران سازمان اطلاعات و امنيت استان گيلان كه قطعه قطعه شدند اعلام گرديد .
چهارشنبه 29 فروردين 1358 = امروز نيز 6 افسر و درجهدار اعدام شدند .
پنجشنبه 30 فروردين 1358 = در شهرهاي اصفهان – ملاير – همدان – تهران – خرمشهر – اردبيل و ساوه عدهاي ديگر از نظاميان و افراد شهرباني تيرباران شدند .
جمعه 31 فروردين 1358 = ميتينگ هواداران حزب دمكرات كردستان ايران در استاديوم ورزشي نقده به خون كشيده شد تعداد كشته دهها نفر اعلام گرديد .
عباس امير انتظام معاون نخستوزير در يك مصاحبه مطبوعاتي گفت :
در آينده ارتش ايران كوچك و محدود خواهد شد . ( باز هم خبر خوشي ديگر براي صدام حسين و دشمنان ايران ! )
حوادث مرگبار در ايران ، اعدام و زنداني شدن اميران ارتش و فرار برخي از آنها ، قدرت نظامي را بكلي از بين برد و در اين هنگامه خون و آتش از يك سو ، بيتدبيري و عدم مديريت مسولان از سوي ديگر . قدرت دولت مركزي را به تهران محدود ساخت . بنابراين بعثيها در اين مدت بيكار ننشسته و با بسيج نيروهايي در داخل خاك ايران و بدون نگراني از قدرت ارتش يا سازمان امنيت و يا نظامات اداري ديگر ، جبهههاي آزادي بخش را سامان دادند و با هدايت مقامات امنيتي و نظامي عراق موفق به اجراي برنامههاي زير شدند :
1- در تير ، 1358 تظاهراتي عليه دولت ايران تدارک دیده شد .
2- از روي پل خرمشهر به سوي پاسداران نارنجك پرتاب شد و چهار نفر مجروح گرديدند .
3- محل پاسداران جزيره مينو منفجر شد .
4- در پاسگاه ژاندارمري نزديك اهواز ، انفجار عظيمي روي داد .
5- در 70 كيلومتري دزفول يك پاسگاه ژاندارمري خلع سلاح شد .
6- طي عمليات تروريستي ، دو فروند از هواپيماهاي جنگي ايران در فرودگاه اهواز به آتش كشيده شد .
7- در شادگان 7 پاسدار بقتل رسيدند .
8- با انفجار لولههاي نفتي – حمل مواد نفت براي مدتي با اشكال مواجه گرديد .
9- روزانه حداقل يك بمب در خوزستان منفجر ميشد .
10- انواع سلاحها از عراق به خوزستان حمل مي گرديد .
11- رفت و آمد افراد « جبهه التحرير » اهواز به عراق و طي دورههاي آموزشي تروريستي بدون وقفه انجام ميشد .
12- كنسولگري عراق در خرمشهر ، مركز فرهنگي خلق عرب را حمايت ميكرد .
13- سفارت ايران در لندن توسط عدهاي از عربهاي خوزستان در ارديبهشت 1359 ، اشغال گرديد .
14- كارتهاي شناسايي براي عدهاي تجزيهطلب توسط عراق صادر شد در نتيجه تردد آنان به بصره ميسر گرديد .
15- مسئولين دولت عراق حمايت از گروههاي خودساختة تجزيه طلب را بدون خوف از واكنش ان رسماً بر زبان جاري كردند بطوريكه در ارديبهشت 1361 – عزت ابراهيم الدوري معاون صدام حسين در يك پايگاه تربيت تروريست ، خطاب به رهبران جبهه عربي آزاديبخش اهواز گفت :
« …… عراق پايگاه انقلاب عربي اهواز بشمار ميآيد و مبارزه رهايي بخش شما را نمونهاي از مبارزات آزاديخواهانه ملتي ميداند كه براي بدست اوردن حقوق خود در سرزميناش تلاش ميكند !
اطلاق كلمه « ملت » به اقوام وطنپرست عرب آنهم در يك جمع خرابكار و مزدور ، آموزش ديگر ی بود از نوع كوشش براي جداسري . اين لغت سازيها كه به كام عدهاي از روشنفكران قومپرست خوش آمد همچنان در مصاحبهها و مناظرههاي خود از آن استفاده ميكنند …. !!
صدام حسين در 27 خرداد 1359 در يك سخنراني بمناسبت دوازدهمين سالگرد كودتاي عراق گفت : « …. ما به خلق مبارز عربستان ( خوزستان ) كه در راه آزادي و برابري عليه دارودسته نژادپرستي كه او را از سادهترين حقوق زندگي و اميدها محروم ساخته است و كاروانهاي شهيدانش را تقديم ميدارد ، درود ميفرستيم …. » 1
اطلاق كلمة نژادپرست در اين نطق مرا بياد اتهام « نژادپرستي » به رضاشاه توسط برخي از روشنفكران تجزيهطلب مياندازد و از اينكه با شيخ خزعل كنار نيامد و خوزستان را دودستي تقديم او نكرد سخت آشفته حال و عصباني شدند ….. .
روشنفكران قوم گرا داخلي ، هم ميگويند و مينويسند : « …. رضاشاه گفتمان نژادپرستانهاي را بر كشور ايران تحميل كرد كه طي سالها و قرنهاي متمادي بيسابقه بود ، اين گفتمان فاشيستي كه توسط پسرش نيز تداوم يافت آسيبهاي فراواني به تركيب قومي كشور ما وارد آورد …. ! »
سوأل اينست كه رضا شاه در برابر شيخ خزعل و يا سميتقو و ديگراني كه استقلال و تماميت ارضي ايران تهديد ميكردند چه بايد ميكرد كه نژادپرست نباشد …. ؟ يا محمد رضا شاه با پيشهوري و فرقه دمكرات كه قصد جدايي آذربايجان را از پيكره ايران داشتند چه معاملهاي بايد انجام ميداد كه مورد عنايت آقايان روشنفكران قومپرست باشد ؟ آيا پادشاه يك كشور آفريقايي هم حق دارد دست عوامل بيگانه را براي تجزيه كشورش باز بگذارد ؟ ! – اتفاقاً در ميان خدمات اين پدر و پسر آنچه كه از همه پررنگتر است ستيز با قدرتهاي تجزيهطلب است .
صدام حسين در 23 اسفند 1359 با جملاتي رساتر نيات پليدش را مطرح كرد و گفت :
« ….. مردم ما در عربستان ( خوزستان ) بايد خود را براي اعمال حقوق ملي و ميهني خويش در سرزمين خود آماده كنند و همچنين آماده شوند تا به عنوان مردمي كه داراي ويژگيهاي خاص خود در طول تاريخ بوده و اكنون نيز آنها را دارا هستند نقش خود را ايفا كنند ، مردم ما در عربستان ( خوزستان ) تمام شرايط را براي ايجاد كشور خود دارند …. »
طرح كشوري بنام عربستان از سوي رهبر عراق كه همراه با حواله نقل و نبات براي عدهاي مزدور بود بايد براي قلمبدستان و مصاحبهكنندگان داخلي كشور ما درس عبرتي باشد و بدانند كه اين ناز و نوازشها به قصد بلعيدن خوزستان بوده و بس..... عربدههاي مستانه صدام حسين به قصد دلسوزي براي برادران و خواهران عرب زبان ما در خوزستان نبود ، زيرا اگرچنين بود نميبايست در حمله به خوزستان زنان و مردان عربزبان را مورد تجاوز قرار دهد – نميبايست با توپخانه و موشك خانههاي آنها را ويران كند – فريادهاي صدام از درد بزرگي حكايت ميكرد كه قرارداد الجزيره به جانش نشانده بود – او چشم طمع به خوزستان داشت و ميخواست آن را ضميمه عراق كند و با اين نيت شوم در 31 شهريور ماه 1359 ، آتش تانكها و توپخانههاي ارتش 200 هزار نفري را بر سر مردم خوزستان باريد و خرمشهر را عليرغم جانبازيهاي شهروندان آن شهر ويران و سپس اشغال كرد .
حمله صدام به ايران براساس اسناد و مداركی كه بعدها توسط آمريكا فاش شد با چراغ سبز سازمان سيا انجام گردید و در افكار عمومي جهان اين چنين القا، گرديد كه گروگانگيري آمريكاييها در ايران بهاي اين جنگ است …. !
شوربختانه – آنچه كه بنيصدر رئيسجمهور و سرهنگ مدني با ارتش و سران نظامي ما كردند با تجاوز عراق به ايران مقارن شد ، مدني پايگاههاي دريايي ايران را از حيض انتفاع خارج كرده و سلاحهاي خريداري شده را تحويل نگرفت – پايگاه كنارك يكي از بزرگترين مراكز نظامي هوا دريايي ايران را به پايگاه صيد ماهي تبديل كرد – او كه فقط بدرد معلمي و سخنراني ميخورد با ارتش ايران آن كرد كه صدام و تمامي دشمنان ايران ميخواستند و آرزو ميكردند ….. !
در زمان بنيصدر ، داستان كودتاي نوژه سبب شد تعدادي از بهترين خلبانهاي ما به جوخه آتش سپرده شوند و نيروي هوايي ايران از رديف پنجمين قدرت هوايي جهان خارج گردد و بالاخره آن كه همه شرايط براي حمله صدام به ايران فراهم گشت ..... !!
با تجاوز صدام به سراسر غرب و جنوب كشور ، ايران و خليجفارس به كانون خشم و نفرت مبدل گرديد ، كشورهاي عربي كه تا قبل از انقلاب روزها در صف نوبت ديدار حتي نخستوزير ايران بودند و از حمايت صميمانه ايران برخوردار ميشدند ، دفعتاً با هماهنگي كامل روبروي ايران و در كنار عراق قرار گرفتند . غرب و شرق ، اروپا و آمريكا و همة كشورهاي عربي به صدام پول و اسلحه و اطلاعات دادند تا تيرخلاص را بر اقتدار ملت ايران شليك كند – 8 سال دفاع مقدس ملت ايران در برابر تهاجم اعراب به فرماندهي انگليس و آمريكا ، جهان را با حيرت روبرو ساخت و برخلاف اميدهايي كه بعثيها به برادران عربزبان ما در خوزستان داشتند ، آنان با همت ايراني و با تكيه بر ميراث فرهنگي ديرين خود ، عراق را بشدت مأيوس كردند – جبهههاي پوشالي خلق عرب كه از حراميان بعثي آبستن شده بودند ، شرمنده و سرافكنده در برابر اقوام و طايفه هاي عربزبان خود و مردم كوچه و بازار ، به آن سوي آبهاي خليج فارس گريختند، زيرا در اين هنگامة خون و آتش و خيانت و توطئه – جوانان تهراني – يزدي – تبريزي، اصفهاني و خراساني و سيستاني از سراسر كشور به جبهههاي خوزستان شتافتند و جانشان را تقديم كردند تا خوزستان به كام دشمن فرو نرود و اين پايگاه و پايتخت ايران باستان و دوران شكوه و اقتدار ايراني همچنان در ساحل خليج هميشه فارس بدرخشد . جوانان ايراني به پان توركيستها و پان عربها درس بزرگي دادند …. همه آموختند كه چگونه ايران قرنها راست قامت باقي مانده اما برخي روشنفكران قومپرست ما آمادگي آموختن ندارند – شايد كه ظرفيتشان قبلاً پر شده باشد !!
آنان معتقدند : « …… جامعه ايران هنوز براي قضيه فدراليسم و خودمختاري آمادگي ندارد …. بايد كار تئوريك بشود …. كار فرهنگي بشود ….. !! »
آنان كه مأيوس از تهاجم نظامي شدهاند …. امروز بر اين باورند كه بايد براي قوميت عرب تاريخ ساخت ، آنان را از ريشه جدا كرد – بايد اقوام را از پشتوانه عظيم فرهنگياش يعني زبان فارسي دور كرد – بايد ابتدا به جدايي فرهنگي پرداخت سپس به جدايي سياسي اقدام نمود ….. !! يعني به كار فرهنگي پرداخت …. !!
هشت سال جنگ عراق با ايران – در اثر حماسهآفرينيهاي جوانان ما ، براي صداميان جز ناكامي چيزي نداشت ، گرچه زيربناهاي اقتصادي ما ويران شد و هزاران تن در خاكهاي خوزستان و در زير شنهاي تفته آن سامان با کفن گلگون بخواب ابدي فرورفتند و هزاران نفر معلول و مجروح روي دست ملت ايران باقي ماند … اما خوزستان همچنان پا برجا و استوار در نقشه جغرافیای ایران میدرخشد و توطئه تجزيه ايران به گورستان سپرده شد .
و اما راز بزرگ جهان هستي در بقاي سرافرازانه ايران هم شنيدني است :
صدام به آتش اربابانش سوخت ، عربدههاي او در درون سوراخي تاريك خاموش شد آمريكا و انگليس هرچه بمب داشتند بر سر عراق فرو ريختند و بعثيها را بخاك و خون كشيدند و همة دست هايي كه به سوي مرزهاي ايران شليك كرده بود – در اين آتش سوخت ....... !!.
صدام و صداميان و نيروهاي متجاوز به ايران – در گورستان بدنامي و خفت و خواري دفن شدند ولي ايران همچنان برپاست و به اعلاميه حقوق بشر كوروش بزرگ مينگرد كه فرمان سرفرازي ملت ماست .
عراق امروز در تصرف نيروهاي آمريكايي و انگليسي است – انگليسيها در بصره ، پايگاه استعماري سابقشان خانه كردهاند …. بصره كانون توطئه عليه ايران بوده است ….. هم اكنون اين كانون فعال است ….. زيرا كه جبهههاي خلق عرب فعالاند …. !
بصره پايگاه انگليسها بار ديگر لانه روباه شده است زيرا كه روبه صفتي برخي از سران كشورهاي عرب در مورد جزاير سهگانه ايران در خليج فارس مشهود است ….. اين دولت هاي جديدالولاده در حد و اندازهاي نيستند كه بتوانند ادعاي مالكيت جزاير ايراني را بنمايند ….. اينان آلت فعلهاي سياست شير پير بريتانيا ميباشند كه براي بقاي حكومتهاي غير مردمي و غيرمشروع خود هر روز در آغوش قدرتي میغلطند …. زمزمههاي شوم پان عربيسم و ادعاهاي مسخره مالكيت بر جزاير سهگانه باز هم شنيده ميشود …..
افسانه پرملال توطئه تجزيه خوزستان پايان نيافته اينبار قلمبدستان و روشنفكران قومپرست همچون پور پیرارها پرچمداري اين فتنه را به دوش كشيدهاند …. و بقول خودشان ، فعلاً بايد كار فرهنگي كنند !!
حال باید در عرصه قلم و فرهنگ ، دشمن را شناسایی کرد زیرا که خود معترفند : کار فرهنگی خواهند کرد .