در سال 1337 با يك كودتاي نظامي ، حكومت سلطنتي عراق سرنگون و سران آن قتل عام شدند حكومت جمهوري جديد عراق از همان آغاز ، اختلاف مرزي با ايران را خوراك تبليغاتي و عوامفريبي قرار داد تا آنجا كه محمدرضا شاه پهلوي شاهنشاه ايران در سال 1338 در يك مصاحبه مطبوعاتي اظهار داشت :
« … سياست فعلي عراق مانند سياست حكومتهاي سابق است . ما در آنچه كه راجع به ايران است هيچ فرقي بين سياست مرحوم نوري سعيد و حكومت فعلي عراق نميبينم جز اينكه قدري بدتر هم شده است . ما در سابق راجع به شط العرب ( اروند رود ) قراردادهايي بسته بوديم كه هيچوقت از طرف دولت عراق رعايت و دنبال نشد – ما بكرات پيشنهاد كرده ايم كه در اين باره مذاكره كنيم . متأسفانه اين پيشنهادها به جايي نرسيده ولي طبيعي است يك رودخانه كه مرز بين دو كشور است در قرن بيستم نميتواند يك طرفه مورد استفاده قرا رگيرد و يا منطقه اعمال حق حاكميت يك طرف باشد – چطور ممكن است ايران قبول كند از حقي كه امروز از جانب همه ملل دنيا شناخته شده است در مورد خود صرفنظر كند . ما سياست استعماري دولت عراق را در اين مورد بهيچوجه نميتوانيم بپذيريم …»
اين سخنان بر عبدالكريم قاسم رئيس جمهور عراق گران آمد ، و واكنش سختي نشان داد و مطبوعات عراق نيز نوحهخواني را از سرگرفتند تا جايي كه مرحوم عباس آرام وزير امور خارجه ايران در پاسخگويي به مقامات و جرايد عراق در روز 18 آذر 1338 نطقي در مجلس شوراي ملي ايراد نمود و گفت :
« تذكر اين نكته را ضروري ميدانم كه دولت ايران جز خط تالوگ يعني خط القعر هيچ مدرك ديگري را براي تعيين خط مرزي شطالعرب با حقوق خود و اصول مسلم بينالمللي منطبق نميداند …»
بدين ترتيب ايران اولين بار خط تالوگ را براساس حقوق بينالملل مطرح كرد و بر اعمال آن پاي فشرد . عبدالكريم قاسم در واكنش به طرح ايران براي نخستين بار بطور آشكار در مورد خوزستان ادعاي حاكميت نمود و خرمشهر را جزيی از عراق شمرد !!
دولت جديد عراق پروندههاي كهنه حمايت از « جهبة آزاديبخش » را پيش كشيد و در سال 1338 سازمان سياسي عربستان ( خوزستان ) تحت حمايت دولت عراق ، كنگرهاي بنام كنگره ملي عربستان برگزار كرد و مأموران امنيتي عراق و جاسوسان و فرصتطلبان در اين كنگره فريادها زدند و سخنها پراكندند و شيرينيها دريافت نمودند …!
در سال 1342 ، دولت عراق ، مسأله خوزستان را براي گرم نگهداشتن تنور تجزيهطلبي در شوراي جامعة عرب مطرح كرد ولي با مخالفت برخي كشورهاي عرب روبرو شد … از ابتدا هم مشخص بود كه طرح اين موضوع فقط براي گرم نگهداشتن بازي قدرت و مشغول ساختن عدهاي مزدبگير است و بس .
در سال 1343 كنفرانس حقوقدانان عرب كه در بغداد برگزار شد خوزستان را جزء جدايي ناپذير وطن عرب اعلام كرد .
در آبان 1343 رژيم بعثي سوريه حمايت خود را از ادعاي حقوقدانان بغداد اعلام كرد...!! كه البته با پاسخ قاطع و دندانشكن كانون وكلاي ايران مواجه شد …
در اسفند 1345 – عبدالرحمن عارف رئيس جمهور جديد عراق به مدت سه روز از ايران ديدن كرد و در نتيجه آرامش نسبي بين دو طرف برقرار شد و جبهه آزادي بخش اهواز از حرارتش كاسته گرديد !!
در سال 1347 ، حزب بعث در عراق بقدرت رسيد و حسنالبكر با يك كودتاي نظامي رياست جمهوري را بعهده گرفت . حزب بعث اصول سياست خارجي خود را بر دو محور قرار داد .
1- مبارزه براي آزادي عرب بويژه آزادي فلسطين و خليج عربي (خليج فارس ) … !!
2- حمايت از انقلاب عراق و تبديل بغداد به مركزي براي حمايت از جنبشهاي آزادي بخش در جهان عرب
دولت بعثي عراق ، با اعلام چنين سياستي شمشيرش را عليه ايران از رو بست و منطقه در يك تنش جديد قرار گرفت ، عراق بدامان اتحاد جماهير شوروي لغزيد و با عقد قراردادهاي نظامي و سياسي به تجهيز ارتش خود اقدام نمود ، ايران نيز متقابلاً به خريد سلاحهاي پيشرفته از آمريكا روي آورد .
خليج فارس دوران صلح مسلح را ميگذرانيد ، دولت عراق كه در پي بهانه ميگشت در سال 1348 سفير ايران را به وزارت خارجه اش احضار و به او اظهار داشت :
« … دولت عراق شط العرب را جزيي از قلمرو خود ميداند و از دولت ايران تقاضا دارد به كشتيهايي كه پرچم ايران را در شط العرب برافراشتهاند دستور داده شود پرچم ايران را پايين بياوردند و اگر از نفرات نيروي دريايي كسي در كشتي باشد خارج شود والاّ دولت عراق مأمورين نيروي دريايي ايران را با توسل به زور از كشتي خارج خواهد ساخت و در آتيه اجازه نخواهد داد كشتيهايي كه مقصد آنها بنادر ايران است وارد شط العرب شوند …»
واكنش دولت ايران قاطع و سريع بود – اميرخسرو افشار قائم مقام وزير خارجه در سيام ارديبهشت 1348 ، معاهده 1316 را در مجلس سنا ملغي اعلام نموده گفت :
« … - عهدنامه مرزي 1316 بيارزش و كانلم يكن است و دولت ايران در سراسر شط العرب هيچ اصلي جز اصل شناخته شده حقوق بينالملل اصل تالوگ يا خط منصف را قبول ندارد . » امير خسرو افشار ادامه داد :
« … بنام دولت ايران اعلام ميدارم كه هرگونه تخطي و تجاوز به حقوق حاكميت ايران در شط العرب و هرگونه مخالفت از ورود كشتيها به مقصد بنادر ايران و هرگونه توسل به زور نسبت به نيروهاي مسلح ايران با مقاومت و عكسالعملي شديد مواجه شده و به آتش آنها پاسخ داده خواهد شد و مسئوليت اين كار و عواقب بسيار خطرناك آن كه ممكن است دامنه وسيع داشته باشد تنها متوجه دولت عراق خواهد بود … »
موضع گیري مقتدرانه تهران در برابر ژاژخاييهاي عراق ، مرزهاي دو كشور را بحال آماده باش جنگي درآورد . ارتش يكم در نواحي مرزي مستقر و نيروي دريايي ايران به ساماندهي خود پرداخت .
از سال 1348 تا 1353 در مرزهاي ايران و عراق بيش از 60 مورد درگيري كوچك و بزرگ بوجود آمد . در شرايط آماده باش نظامي و درگيريهاي موضعي ، نيروي دريايي ايران كشتي بازرگاني پورسينا را كه پرچم ايران بر بالاي سكان خود برافراشته بود اسكورت كرد و در همان حال هواپيماهاي جنگي ايران نيروي زميني و دريايي را پشتيباني ميكرد .
عبور كشتي ايران با پرچم ايران از اروندرود بدون هر گونه عكسالعملي از سوي نيروهاي عراقي مستقر در ساحال اروند رود انجام گرفت و اعمال چنين قدرت نمايي سران عراق را بشدت خشمگين ساخت و در نتيجه دست به اخراج ايرانيان از عراق زدند و بيش از بيست هزار نفر ايراني را از آن كشور اخراج نمودند .
جنگ با سلاحهاي سنگين در مرزهاي غربي كشور حكايت از ناكامي و عصبانيت عراقيها ميكرد .
در سال 1350 بيست و دو درگيري مرزي با استفاده از توپخانه روي داد .
در سال 1351 شصت مورد درگيري نظامي همراه با توپ و تانك و توپهاي صحرايي رخ داد .
در سال 1352 دوازده نبرد مرزي روي داد كه خونينترين آن در روز 21 بهمن 1352 اتفاق افتاد – در اين نبرد 41 ايراني كشته و 81 نفر زخمي شدند و تلفات عراقيها به بيش از 400 نفر اعلام شد .
در سال 1353 – بيش از ده درگيري نظامي روي داد كه هواپيماهاي جنگنده در آن شركت داشتند
ايران مصصم بود كه از حقوق حقه خود در آبها و خاكهاي كشور دفاع نمايد و تحريكات موجود را پاسخگو باشد ، بنابراين خريد و استفاده از سلاحهاي مدرن در دستور کارش قرار داشت .
مجله اشپيگل در مصاحبهاي که با محمدرضا شاه داشت سوال ميکند :
اشپيگل : شما بزرگترين خريدار اسلحه از آمريکا بشمار ميآييد و سالانه حدود 4 ميليارد دلار به اين امر اختصاص دادهايد .
شاه : بله ، بخصوص براي نيروي هوايي .
اشپيگل : شما 80 فروند هواپيماي F-14 و 500 فروند هليکوپتر جنگي به آمريکا سفارش دادهايد و 800 تانک چيفتن ... .
شاه : فعلاً .
اشپيگل : تا سال 1980 جنگنده شکاريهاي شما بيش از کشورهاي عضو ناتو خواهد بود البته به استثناي آمريکا – شما عليه چه کسي مجهز ميشويد .... ؟ !
شاه : در حال حاضر عراق با ده ميليون جمعيت بيش از ما هواپيما و تانگ دارد .
اشپيگل " اما نه به مدرني شما .
شاه : شايد – اما اين حقيقت به قوت خود باقي است .
محمد رضا شاه پهلوی فرزند رضا شاه همچون پدر می دانست که نيرويی عظيم برای حفظ دست آوردهای صنعتی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی دوران توسعه ايران لازم است و ورود به جنگ با همسايه غربی موجب جذب منابع مالی و انسانی کشور در اين مبارزه می شود . لذا بجای ورود به جنگ گرم ، از شيوه جنگ سرد و غير مستقيم استفاده نمود و سعی کرد که با اتکا به سياستهای بازدارندگی معمول آن دوره يعنی تجهيز ارتش واقدامات ایذایی...... جلو بروز جنگی عظيم در 1800 کيلومتر مرز خاکی خود را بگيرد . برای اين منظور شاه ايران بزرگترين خط دفاعی ايران را نه در شرق ونه شمال بلکه در عمق 50 کيلومتری غرب و جنوب غرب و سپس جنوب کشور طراحی کرد و سپس ساير امکانات لجستيکی و پايگاههای پشتيبانی را براساس خط دفاعی غربی و جنوبی به اجرا درآورد زيرا که با پيوستن ايران به پيمان سنتو و همکاری گسترده با غرب و ناتو بويژه آمريکا ، خيال خودرا از حمله مستقيم روس ها راحت کرده و تنها نگراني اش عراق بود که رسما عضو هيچ بلوکی بشمار نمی آمد و می توانست به مدد شوروی و انگليس مقاصد آنها را اجرا نمايد . " محمد رضا شاه مطمئن بود که شوروی برای ورود به ايران از حزب توده کمک می گيرد ونه از ارتش سرخ .!"
علاوه بر اين وی به تبعيت از روش پدرش ضمن تقويت بنيه نظامی سعی کرد تا به لحاظ امنيتی واحاطه بر تحرکات سياسی و نظامی دشمن به شيوه های اطلاعاتی ، پاره ای از شاهراه های کشور را از تير رس دشمن قديمی خود يعنی عراق دور بدارد ، لذا هم زمان با تنشهاي موجود ، دولت ايران ناوگان تجاري را از خرمشهر به بندرعباس انتقال داد و کار عمران و توسعه بنادر خليج فارس را سرعت بخشيد و در کمترين زمان بندرعباس جايگزين بندر شاپور ، بوشهر و خرمشهر و آبادان گرديد و جزيره خارک به پايانه معتبر و ارزشمندي براي صادرات نفت ايران مبدل گشت که هر دو اينها با مرز های عراق فاصله جدی داشتند . از سوی دیگر بغداد بی توجه به اقدامات ایران نبود لذا بغداد را به کانون تربيت تروريست و خرابکار عليه ايران تبديل نمود . صدور اسلحه قاچاق ، تحريک قبايل عرب ، پناه دادن به فراري هايي نظير سپهبد " تيمور بختيار"، مجاهدین خلق ، کمونیستهای فراری و بسيج برخي از جرايد عرب عليه استقلال و حاکميت ايران ، براهاندازي راديو و تلويزيونهاي تبليغاتي همه و همه خبر از توسعه توطئه ميداد . تلويزيون بغداد پشت سر مجري برنامههاي خود نقشهاي را نصب کرده بود که در آن استان خوزستان جزء خاک عراق محسوب ميشد ... !
مجله کويتي “ الطليعه ” به حمايت از عراق نوشت :
..... “ عربستان ( خوزستان ) نه تنها کليد ايران به خليج فارس و راه ايران به اقيانوس هند و آرام و کرانههاي آسيا و آفريقاست بلکه منبع اصلي ثروتهاي شاه ايران بشمار ميرود . از لحاظ استراتژيک لازم است که نبرد را به داخل امپراطوري ايران نه فقط به اهواز بلکه به تهران نيز منتقل ساخت ...... ”!!
در ادامه اين پروژه يکي از نمايندگان مجلس کويت گفت :
......“ جنبش انقلابي در عربستان ( خوزستان ) شاه ايران را تهديد ميکند .... ما ميتوانيم تمام ملت عرب را بسيج کنيم و از انقلاب خليج ( فارس ) و عربستان ( خوزستان ) و انقلاب ملي عليه رژيم ايران پشتيباني کنيم – بايد به جنبشها پول و اسلحه بدهيم تا رژيم فعلي را واژگون کند .
بديهي است که بودجه هنگفتي براي توطئه تجزيه خوزستان و سقوط رژيم ايران تدارک ديده شد و از اين خوان نعمت ، سازمانهايي نظير "جبهه آزادي بخش عربستان "و " جبهه تحرير عربستان " و " جبهه خلق براي آزادي اهواز " و " الجبهه الشعبيه التحرير الاحواز " مثل قارچ سر بيرون کشيدند و بنا به توصيه بوقهاي تبليغاتي کشورهاي عرب منطقه ، " سازمانهاي مجاهدين خلق" و" چريکهاي فدايي خلق " و "نهضت آزادي " و برخي گروههاي سياسي ديگر از اين سفره گسترده به آب و علفي دست يافتند و جنگ را به خيابانهاي تهران کشانيدند ... !
هم زمان شرکتهاي نفتي که در دهه 1970 زیر فشار رژيم ايران براي بالا بردن قيمت نفت قرار داشتند ، به تحريک افکار عمومي جهان مشغول شدند و به همآوايي با دشمنان ايران پرداختند .
حكومت ايران بي تفاوت و ساكت نسبت به حوادث و توطئه ها نبود و از همه ابزار قدرت نظامي، سياسي، امنيتي و اطلاعاتي براي خنثي كردن ترفندهاي بيگانگان و تسليم دشمن استفاده مي كرد :
ساواك يا " سازمان امنيت و اطلاعات کشور " با نفوذ در بالاترين رده حكومت كشورهای همسايه بويژه اعراب ، اطلاعات با ارزشي را كسب نموده به مقامات دولتي گزارش مي كرد كه يكي از نمونه هاي قابل ذكر آن نفوذ شادروان " لواساني " كارشناس ساواك و ديپلمات برجسته ايراني در حكومت عراق و ساير كشورهاي عربي بود . لواساني فرزند آيت الله لواساني بدليل تسلط به زبانهاي عربي و انگليسي در نقش يك ديپلمات به سفارت ايران در عراق گمارده شد . او در بغداد پس از مدتي تقاضاي ملاقات از رئيس سازمان امنيت عراق را نمود، با اين ديدار موافقت شد و لواساني در حالي كه يك كيف سامسونت حاوي يك پاكت و يك ضبط صوت و يك بسته پول نقد را حمل مي كرد وارد اتاق رئيس سازمان امنيت عراق شد .
لواساني پس از احوال پرسي و صحبت هاي مقدماتي با صراحت و بدون پرده پوشي وارد گفتگو با ميزبان خود شد و از او طلب همكاري با دولت ايران را نمود كه در عوض ماهي يكصدهزار تومان پاداش دريافت كند و بدين منظور بسته اسكناس را از كيف خود خارج نموده روي ميز قرار داد ..... رئيس استخبارات عراق كه سخت از اين پيشنهاد يكه خورده بود دست در كشوي ميز خود كرد و اسلحه اي را خارج نمود كه بلافاصله مرحوم لواساني به او مجال نداد و پاكتي را كه قطعه عكسی از هم آغوشي رئيس سازمان امنيت عراق با خواهر عبدالكريم قاسم رئيس جمهور در آن بود جلوي وي قرار داد و گفت : " قربان عجله نفرمائيد، به اين عكس نگاه كنيد و روي پيشنهاد من فكر نماييد .... ضمنا صداي ما ضبط شده است !!
مذاكرات اين دو نفر خيلي به طول نينجاميد فقط مي توان حدس زد و لحظاتي را که ميزبان عراقي در بهت و شگفتي غرق شده بود درک کرد . عاقبت رییس استخبارات عراق در پي يك سكوت طولاني تصمیم اش را گرفت و قبول كرد كه اطلاعا ت لازم را به ديپلمات ايراني بدهد و هر ماه يكصدهزار تومان رشوه دريافت كند .... !!
رئيس استخبارات عراق سالها در خدمت ساواك ايران بود و اطلاعاتي كه در اختيار مقام ايراني مي گذاشت در همه زمينه هاي سياسي نظامي و امنيتي بود كه از آنها در درگيري هاي نوار مرزي ايران و عراق و همچنين مبارزات نفتي در اوپك مورد بهره برداری و استفاده قرار گرفت .
شادروان لواساني پس از توفیقاتی که در اجرای ماموریتش درعراق کسب کرد در پوشش يك بازرگان ايراني به كشورهاي عربي خليج فارس اعزام گشت و در آنجا توانست در سطوح بالاي مقامات سياسي دولتها نفوذ كرده و با شيوخ عرب ارتباط هاي بسيار نزديك برقرار سازد و مقامات مسئول آن کشورها را وادار به تمكين از سياستهای ايران نمايد .
از جمله اقدامات ديگر دولت ايران عليه توطئه هاي بيگانگان در عراق به ويژه در دوران رياست جمهوري "حسن البكر" و سپس " صدام حسين " عمليات بسيار پر ارزش افسران و فرماندهان ارتش ايران در خاك عراق ذكر گوشه هايي از آن خالي از لطف نيست . موضوعی که در ذیل بدان میپردازم از خاطرات شخصی ام در زمان نمایندگی من در مجلس شورای ملی است :
در دوره بيست و چهارم مجلس شوراي ملي (1354 تا 1357 خورشيدی ) افتخار آشنايي و مجالست با بزرگوار مردي را پيدا كردم به نام " سرلشكر عباس جباري " . او يك انسان با شرف، يك شاعر و اديب توانا و يك فرمانده نظامي مقتدر و وطن پرستي كم نظير بود . ايشان پس از سالها خدمت در ارتش و ژاندارمري بازنشسته و از شهرستان كازرون به نمايندگي مجلس شوراي ملي برگزيده شده بود .
ديدار من و شادروان جباري تقريبا همه روزه انجام شده ، از مصاحبت ايشان بهره فراوان مي بردم به ويژه ذكر خاطرات نظامي او برايم بسيار سودمند بود . او در تمام سالهاي خدمتش در سمت فرمانده ايفاي وظيفه كرده و در تمام مراكز سوق الجيشي كشور مأموريت داشت.... او افسري پاكدامن و مورد وثوق مقامات تصميم گيرنده كشور بود
شادروان سرلشگر جباری برایم تعریف کرد :
يك روز تيمسار" اويسي " فرمانده نيروي زميني مرا احضار نموده و گفت : .....فردا برويد نوشهر افتخار شرفيابي داريد .
سوال کردم : براي چه منظور ؟تیمسار اويسي پاسخ داد : شاهنشاه خودشان به شما خواهند فرمود . من هم شرفياب هستم .
روز بعد اين ديدار صورت گرفت . شاهنشاه كنار نقشه ي ايران قرار گرفته ، وضعيت نوار مرزي ايران و عراق بويژه منطقه كردستان را تشريح نموده و در پايان فرمودند :
.....مي دانيد كه عراق بوسيله برخي از كشورها بويژه شوروي حمايت نظامي مي شود و
اين كشور در خوزستان و شط العرب (اروند رود) ادعاهايي دارد ولي فشارهايش را
در منطقه غرب ايران بيشتر متمركز كرده است . بنابراين لازم است بغير از عمليات
منظم نظامي ، اقدامات چريكي و پدافند نامنظم هم انجام بشود . براي اين كار من
شما را ( خطاب به تيمسار جباري) انتخاب كرده ام برويد طرح اجرايي را با نظر اويسي
پياده كنيد شما از اختيارات كامل برخورداريد و بودجه اي كه در اختيار شما قرار خواهد
گرفت از هرگونه حسابرسي مستثني است .
سرلشگر جباری دستور داشت حتی برای اطلاع شخصی خود شرح هزينه هايش را در جايی ثبت نکند و کليه هزينه ها را محرمانه نگه دارد . شاهنشاه اضا فه مي كنند :
شما براي تربيت ، آموزش و تجهيز يك نيروي ويژه و حمله آنها به خاك عراق از اختيارات كامل برخوردار هستيد ..... منتظر خبرهاي خوب از شما هستم .....
با اين فرمان تيمسار جباري به غرب كشور عزيمت نمود و نيرويي از ايرانيان بويژه كردهاي منطقه فراهم ديد و آنها را مسلح نموده براي اسلحه آنان جواز صادر كرد و حقوق قابل توجهي در حد ماموريت هاي جنگي برايشان مقرر داشت . طولي نكشيد كه يك نيروي ضربتي كار آزموده به وجود آمد و عمليات ايذايي اش را در حمله به پاسگاههاي عراقي و مراكز نظامي آنها آغاز كرد .... به موازات اين عمليات افسران برجسته ايراني در لباس كردهاي دلاور در سليمانيه و برخي شهرهاي شمالي عراق نفوذ كرده به تربيت و آموزش نيروهاي چريكي مي پرداختند و نيرويی بزرگ از کرد های شمال عراق و قبايل و عشاير شيعه شرق و جنوب عراق فراهم ديدند تا در حاشيه نوار مرزی ايران وحتي عمق خاک عراق با تحرکات پارتيزانی عرصه را بر نيروهای حزب بعث تنگ کنند.
از جمله افسراني كه اين ماموريت نفوذي و متهورانه را با شجاعت و لياقت انجام داد سرهنگ " احسان پزشكپور" برادر جناب آقاي" محسن پزشكپور" رهبر نهضت پان ايرانيسم و نيز سرگرد " پژمان" بودند كه نه تنها در خاك دشمن حماسه ها آفريدند بلكه آنچه را كه در خاك عراق فراگرفته بودند در عمليات ظفار نيز به مرحله عمل درآوردند . تيمسار احسان پزشكپور خط دفاعي كه در ظفار عليه نيروهاي نفوذي كمونيست ايجاد كرد نام "دماوند " را بر آن گذاشت .
هدف اين قبيل عمليات آن بود كه براي جلوگيري از يك جنگ گسترده نيروهاي دشمن را در خاك خودش زمين گير كنند . تجهيز كردهاي شمال عراق که عمدتا" از نيروهای وفادار به شادروان " ملا مصطفی بارزانی " رهبر حزب دمکرات کردستان و شيعيان مقيم آن كشور و حتي آسوريها نيز در پي اين استراتژي بود كه خط دفاعي واحد از پيوند ايرانيان اين سو و آن سوي مرز عليه دشمنان ايران به وجود آيد و همين پيوند مقدس بود كه سبب شد خواب از چشمان فرماندهان نظامي حزب بعث ربوده شود و نگران سقوط بغداد باشند ، زيرا ضربات نيروهاي ويژه ايران آنچنان مهلك بود كه ديگر نام شط العرب و خوزستان براي صدام حسين حكم كابوس را پيدا كرده بود . صدام درمانده شكست خورده و مايوس از عربده كشي هاي جاه طلبانه در حالی که تقريبا " هيچ حاکميت و قدرتی در مناطق کرد نشين نداشت و با مشکل تعدد جبهه های جنگی مواجه شده بود در پي يك فريادرس يا ناجي مي گشت كه اين آدم پيدا شد و " بومدين " رئيس جمهور الجزاير سر راهش قرار گرفت .
هم زمان با تنشهاي موجود – دولت ايران ناوگان تجاري را از خرمشهر به بندرعباس انتقال داد و کار عمران و توسعه بنادر خليج فارس را سرعت بخشيد و در کمترين زمان بندرعباش جايگزين بندر بوشهر و خرمشهر و آبادان گرديد و جزيره خارک به پايانه معتبر و ارزشمندي براي صادرات نفت ايران مبدل گشت و در عوض بغداد به کانون تربيت تروريست و خرابکار عليه ايران تبديل شد – صدور اسلحه قاچاق – تحريک قبايل عرب – پناه دادن به فراريهايي نظير سپهبد بختيار و غيره – بسيج برخي از جرايد عرب عليه استقلال و حاکميت ايران – براهاندازي راديو و تلويزيونهاي تبليغاتي خبر از توسعة توطئه ميداد – تلويزيون بغداد پشت سر مجري برنامههاي خود نقشهاي را نصب کرده بود که در ان استان خوزستان جزء خاک عراق محسوب ميشد ... !
مجله کويتي “ الطليعه ” به حمايت از عراق نوشت :
..... “ عربستان ( خوزستان ) نه تنها کليد ايران به خليج فارس و راه ايران به اقيانوس هند و آرام و کرانههاي آسيا و آفريقاست بلکه منبع اصلي ثروتهاي شاه ايران بشمار ميرود از لحاظ استراتژيک لازم است که نبرد را به داخل امپراطوري ايران نه فقط به اهواز بلکه به تهران نيز منتقل ساخت ...... ”!!
در ادامه اين پروژه يکي از نمايندگان مجلس کويت گفت :
......“ جنبش انقلابي در عربستان ( خوزستان ) شاه ايران را تهديد ميکند .... ما ميتوانيم تمام ملت عرب را بسيج کنيم و از انقلاب خليج ( فارس ) و عربستان ( خوزستان ) و انقلاب ملي عليه رژيم ايران پشتيباني کنيم – بايد به جنبشها پول و اسلحه بدهيم تا رژيم فعلي را واژگون کند .
بديهي است که بودجه هنگفتي براي توطئه تجزيه خوزستان و سقوط رژيم ايران تدارک ديده شد و از اين خوان نعمت ، سازمانهايي نظير "جبهه آزادي بخش عربستان " و " جبهه تحرير عربستان " و " جبهه خلق براي آزادي اهواز " و " الجبهه الشعبيه التحرير الاحواز " مثل قارچ سر بيرون کشيدند و بنا به توصيه بوقهاي تبليغاتي کشورهاي عرب منطقه ، سازمانهاي مجاهدين خلق و چريکهاي فدايي و برخي گروههاي سياسي مزدور ديگر از اين سفره گسترده به آب و علفي دست يافتند و جنگ را به خيابانهاي تهران کشانيدند ... !
شرکتهاي نفتي که تحت فشار رژيم ايران براي بالا بردن قيمت نفت قرار داشتند ، به تحريک افکار عمومي جهان مشغول شدند و به همآوايي با دشمنان ايران پرداختند .... اما هيچيک از اين ترفندها براي تجزيه خوزستان راهي به جايي نبرد و سران عراق سرخورده و درمانده و نادم از سيل دلارهايي که هزينه کرده بودند تن به تسليم دادند .
در جريان برگزاري کنفرانس سران کشورهاي توليد کننده نفت ( اوپک ) در الجزاير به سال 1353 تلاش بومدين رئيس جمهور الجزاير براي ملاقات و مذاکره محمدرضا شاه ، شاهنشاه ايران و صدام حسين معاون حسن البکر به نتيجه رسيد و مذاکرات به صدور اعلاميه 15 اسفند 1353 منجر گرديد .
در اين اعلاميه آمده بود :
با رعايت اصول احترام به تماميت ارضي و تجاوز ناپذيري مرزها و عدم دخالت در امور داخلي دوطرف تصميم گرفتند :
1- مرزهاي زميني خود را براساس پروتکل قسطنطنيه ( 1913 ميلادي ) و صورت جلسه کميسيون تعيين مرز ( 1914 ) تعيين کنند .
2- مرزهاي آبي خود را براساس خط تالوگ تعيين نمايند .
3- با اين کار – دو کشور امنيت و اعتماد متقابل را در امتداد مرزهاي مشترک خويش برقرار خواهند ساخت – دو طرف متعهد ميشوند که در مرزهاي خود کنترل دقيق و مؤثر به منظور قطع هرگونه رخنه و نفوذ که جنبه خرابکارانه از هرسو داشته باشد اعمال کنند .
4-دو طرف توافق کردند که مقررات فوق – عوامل تجزيهناپذير جهت يک راه حل کلي بوده و در نتيجه بديهي است که نقض هر يک از مفاد فوق با روحيه توافق الجزيره مغاير است . دوطرف در تماس دائم با پرزيدنت بومدين خواهند ماند و پريزيدنت بومدين در صورت لزوم براي اجراي تصميمات اتخاذ شده کوشش برادرانه به عمل خواهند آورد .
پس از صدور اين اعلاميه – مذاکرات ايران و عراق آغاز و به انعقاد عهدنامه 1975 ميلادي ( 1354 شمسي ) منتهي شد .
به اين ترتيب عراق از ادعاي خود در مورد خوزستان و اروندرود دست برداشت و حاکميت ايران بر آبهاي اروندرود مسلم گرديد ..... اما آتشبياران معرکه و جنگافروزان جهاني و قدرتهاي سرمايهداري وابسته به شرکتهاي نفتي که تدارک يک جنگ خونين را در خليج فارس رقم زده بودند سخت متعجب و حيران شدند – بويژه دولت اسرائيل که ميخواست جبهة ديگري در خاورميانه گشوده شود تا با مشغول شدن اعراب به افسانة پان عربيسم ، از بار سنگين جنگ اعراب و اسرائيل بکاهد ، از قرارداد الجزيره بسختي يکه خورد و بقول يکي از صاحبنظران ، صداي کفزنهاي حاضران در نشست الجزيره کاخ اورشليم را بلرزه انداخت ..... !
قرارداد الجزيره گرچه صلح را به مدت 3 سال در خليج فارس به ارمغان آورد ولي بومدين به گناه وساطت تنبيه شد و از قدرت فرود آمد – محمدرضا شاه که تسلیم توطئه بزرگ جهانی برای راه اندازی یک جنگ تمام عیار نشده بود مورد بيمهري کشورهاي سرمايهداري بويژه آمريکا و انگليس قرار گرفت و از جرگه دوستان غرب رانده شد تا درس عبرت ديگري براي سران کشورها باشد ... هرچه بود ملت ايران براي جلوگيري از تجزيه خوزستان و حفظ تماميت ارضي خود بهاي سنگيني پرداخت ......!!