تاريخچه نفوذ انگليسيها در منطقه را براي عبرت همگان يك بار ديگر مرور ميكنيم :
در سال 1009 هجري قمري ( 1600 ميلادي ) كمپاني هندشرقي كه يك شركت تجاري انگليسي بود جاي پای خود را در هندوستان محكم كرد و در سال 1205 هجري (1616 ميلادي ) موفق شد فرماني از شاهعباس مبني بر افتتاح تجارت بين ايران و كمپاني هندشرقي بگيرد به موجب اين فرمان انگليسيها در شهرهاي جاسك – اصفهان و شيراز تجارتخانه نو داير كردند و متعاقب آن نخستين كشتي انگليسي بنام «جيمز» با كالاهاي هندی و انگليسي وارد آبهاي خليج فارس شد .
شايد لازم باشد سال 1616 را سرآغاز ، فتنه ، تجاوز ، غارت و ستمگري انگليسيها در ايران و خليج فارس دانست . در همين سال كمپاني هندشرقي در بصره اقدام به تأسيس دفتر تجارتي كرد و درصدد گسترش حوزة فعاليت خود در اروندرود برآمد .
با استقرار ديپلماسي بريتانياي كبير در بصره مأموريت آتشافروزي بين ايران و عثماني از طرف اروپاييها به انگليسيها سپرده شد و در پناه اين سياست خون و آتش بود كه سلطان مراد چهارم پادشاه عثماني به خاك ايران حمله كرد و تا همدان پيش آمد و به غارت مردم پرداخت .
با سقوط دولت صفوي – عثماني ها ، گرجستان و شيروان را تصرف كردند و روسها شهرهاي استان مازندران و گيلان را اشغال نمودند و بدين ترتيب خاك ايران محل برخورد سياستهاي سلطهگرانة روس و عثماني شد .
دخالت فرانسويها در اين گير و دار عجيب و تأسف بار است زيرا ميانجيگري فرانسه به انعقاد قرارداد اسلامبول منتهي شد كه طي آن با فشار فرانسويها ، گيلان و مازندران و گرگان به روسيه واگذار و آذربايجان – كردستان – همدان و كرمانشاه به عثمانيها داده شد …. !!
اما عثمانيها به اين حد اكتفا نكرده با اشرف افغان وارد مذاكره شدند و در سال 1140 هجري طي قراردادي ، ايران بين روس و عثماني تقسيم شد و در عوض پادشاهي اشرف مورد پذيرش قرار گرفت ..!!
سياستهاي تجاوزگرانه روس – انگليس – فرانسه و عثماني و خيانت اشرف ، ملت ايران را بسختي تكان داد و در همين زمان بود كه نادر فرزند خلف ايران از بيشه برون آمد و دشمنان ايران را مأيوس كرد . نادر طي دو سال به سركشي اقغان خاتمه داد ، كشور را از وجود عثمانيها پاك كرد و روسها را فراري داد ..!!
در بحبوحة دلاوريهاي نادرشاه براي پاكسازي ايران – دولت بريتانيا طبق معمول سنواتي از گرفتاري و جنگ ايرانيها سوء استفاده كرد و در شهرهاي ساحلي ايران برج و بارو و قلعه نظامي ساخت . .. نادر براي پايان بخشيدن به اين تهاجم موذيانه بفكر تأسيس نيروي دريايي افتاد ولي با كارشكني انگليسيها و مخالفت اعراب دريانورد كه به او كشتي نميفروختند مواجه شد … ولي بالاخره نادرشاه ، ناوگان دريايي ايران را كه شامل سي كشتي بزرگ و 50 كشتي متوسط بود تأسيس كرد و در سال 1148 هجري ( 1736 ميلادي ) لطيفخان را به فرماندهي نيروي دريايي ايران برگماشت و او را مأمور آزادسازي بصره كرد . لطيفخان در اروند رود با نيروي دريايي انگليس مواجه شد كه خبر قتل نادر رسيد !! لازم به ذكر است كه نادرشاه بحرين و مسقط و عمان را تصرف و جد پادشاه كنوني عمان را امام مسقط عمان كرد .
در دوران پس از نادر ، هرج و مرج و جنگ داخلي بر ايران مستولي گشت – اما ظهور كريمخان نوري در تاريكي بود . كريمخان زند ، راه نادرشاه را پي گرفت و عليرغم مخالفت انگليسيها بصره را تصرف نمود و برادرش صادقخان را به حكومت آنجا منصوب كرد . … با مرگ كريمخان ، صادقخان بصره را به نيت سلطنت ايران رها كرد و انگليسيها با آسودگي خاطر به تحكيم موقعيت نظامي سياسي خود در بصره و خليج فارس پرداختند
در سال 1253 هجري كه محمدشاه قاجار براي خواباندن شورش هرات به آنجا لشگر كشيده بود انگليسيها اقدام به تحريك عليرضا پاشا حاكم بغداد نموده او را در حمله به خرمشهر تشويق كردند …!
ها نری اليس سفير انگليس در تهران در نامة مورخ 26 آوريل 1832 به پالمرستون وزير خارجه انگليس مينويسد « … آرام بودن سرحدات جنوب و غرب مملكت ايران مايه آزادي و آسودگي خاطر شاه و اسباب تقويت ايشان است كه ميتوانند به هر طرف بروند و به خاطرجمع اقدام نمايند … ! »
انگليسيها لحظهاي از انديشه تسلط بر خوزستان و آبهاي خليج فارس غافل نبودند براي رفع آسودگي خاطر پادشاه ايران از عوامل مزدور خود بهره بردند و خرمشهر را هدف قرار دادند ، با حمله نيروهاي عليرضا پاشا حاكم بغداد و شيخ جابر الصباح امير كويت خرمشهر سه روز در آتش تجاوز و نامني ميسوخت و هنگاميكه نماينده ايران در اسلامبول به اين تجاوز آشكار اعتراض كرد وزير مختار انگليس به حمايت از عثمانيها گفت : « … شما اول ثابت كنيد كه محمره (خرمشهر ) خاك ايران است آن وقت ادعا كنيد … »
اين نخستين بار بود كه انگليسيها بطور رسمي حاكميت ايران را بر خرمشهر انكار ميكردند ! سلطهطلبي دولت بريتانيا و خيانت به ملت و كشور ايران حد و مرزي نداشت ، آنان در پي حفظ منافع خود در هندوستان بودند و ايران را قرباني منافع شوم خود ميكردند ... اما در اين روزگاران دولت روسيه كه دامنه نفوذش را در ايران توسعه داده بود ، رو در روی انگليسيها قرا گرفت و به رقابت جدي با آنان پرداخت … حالا ديگر ايران عرصه جنگ دو قدرت بود .. اين دو گاهي عليه يكديگر در نبرد ديپلماسي بودند و زماني در كنار هم منافع و مصالح ايران را در پاي سفره سازش ميبلعيدند و نتيجه اين سياستها ، جنگهاي طولاني ايران و روس و عقد قراردادهاي گلستان و تركمنچاي بود كه بخشهاي مهمي از خاك ايران جدا شد…
بنابراين در شرايطي كه دولت انگليس و روس هر دو بخشهايي از خاك كشور ما را اشغال كرده بودند ديگر تمايلي به ادامه درگيري بين ايران و عثماني نداشتند و آماده ميانجيگري شدند و بالاخره در سال 1259 ( 1843 ميلادي )كمسيوني مركب از چهار كشور ايران – انگليس – روسيه و عثماني در شهر ارزروم تشكيل شد كه نماينده ايران ميزراتقيخان فراهاني بود . مذاكرات براي حل اختلاف چهار سال طول كشيد و ميرزا تقي خان شايستگياش را در اين مذاكرات نشان داد و عاقبت عهدنامه دوم ارزروم در سال 1263 منعقد گرديد . براساس اين قرارداد ،ايران از سليمانيه چشم پوشيد و عثمانيها متعهد شدند شهر و بندر خرمشهر و آبادان و لنگرگاه آن و اراضي شرقي اروندرود همچنان در اختيار ايران باقي بماند و در آنجا مداخله ننمايند و كشتيهاي ايران حق خواهند داشت با آزادي كامل در اروندرود تردد نمايند .. بايد اضافه كنيم كه انگليسيها در تمام مراحل مذاكرات قدمي در جهت منافع ايران برنداشتند و نه تنها با ميرزا تقي خان امير كبير همكاري نكردند بلكه با ايجاد تحريكات و آشوب ، مشكلاتي براي وي نيز فراهم شاختند .
به اين تاريخچه بدان روي اشاره نمودم تا كساني كه انگليسيها را حامي ايران ميدانند و در مصاحبههاي خود بدان اشارت ميكنند بدانند دولت بريتانيا هرگز و در هيچ عصر و زماني دوست و يار ملت ايران و يا دولت ايران نبوده است ! و تجزيه خوزستان و ايجاد اختلاف و آشوب در منطقه در صدر برنامههايش بوده است !!