باتوجه به پديدة فوق و گفتمان قومسازي كه تحفة استعمار غرب است . سري به تاريخ ميزنيم و از ميان رويدادها ، استان خوزستان را بر ميگزينيم كه بيشترين توطئه و تهاجم بيگانه را تحمل كرده و امروز سرفراز با قامتي برخاسته از جنگ عراق ، هدف توطئههاي بعدي است …. !!
قبل از ورود به مبحث توطئههاي تجزيه ، ضروري است تاريخچه و هويت تاريخي خوستان مرور گردد :
تاريخ گواهي ميدهد كه بينالنهرين مهد تمدنهاي درخشان سومر – اكد – آشور و بابل بوده و اين سرزمين از سال 539 قبل از ميلاد كه كوروش بزرگ براي نجات يهوديان به بابل لشگر كشيد بتصرف ايران درآمد و به مدت 11 قرن تا سقوط ساسانيان بخشي از امپراطوري ايران بوده است ، پس از حمله اعراب به ايران گرچه كشور ما با شكست نظامي مواجه شد ولي پس از يك مدت كوتاه هويت خود را بازيافت و ادارة حكومت اسلامي بدستور عمر خليفه دوم به ايرانيها سپرده شد ، دهقانان يعني خاندان اصيل ايراني ، اصول كشورداري و امور ديواني را به اعراب آموختند و آنان را به آداب زندگي مدني آشنا ساختند تا از خشونت آنها كاسته شود ….
نفوذ ايرانيان در حكومت اسلامي ، سبب شد كه حكومت بنياميه بدست ايرانيها منقرض و خلافت عباسي با تلاش سرداران خراسان استقرار يابد و در اين زمان بود كه فرهيختگان و انديشمندان و سياستمداران ايراني اصول مملكتداري را به خلفاي عباسي آموختند و در نتيجه نفوذ فرهنگ ايران زمين بغداد به يكي از مراكز عهده بازرگاني و سياسي و فرهنگي جهان تبديل گرديد .
در سال 334 هجري خاندان آل بويه تا تصرف بغداد ، بينالنهرين را به آغوش سرزمين مادر باز گردانيدند و عضدالدوله دیلمی به آباداني بسيار پرداخت و برقبور ائمه اطهار گنبد و بارگاه باشكوه ساخت و از آن پس سلسلههاي سلجوقي و خوارزمشاهي بين النهرين را اداره ميكردند …… با هجوم سيلآساي قوم وحشي مغول به ايران ، بغداد در سال 656 بتصرف هلاكوخان درآمد و چراغ عمر 525 ساله خلافت عباسي خاموش گشت و بينالنهرين تا سال 736 هجري در قلمرو ايلخانان مغول بود و پس از آن تحت حكومت آق قويونلو درآمد .
با تأسيس سلسله صفوي ، سراسر ايران زمين از وحدت سياسي كامل برخوردار شد …. اما حكومت عثماني و توسعه طلبيهای ان حكومت ، آرامش منطقه را بهم زد . بطوريكه از سال 920 هجري كه سلطان سليم به ايران حمله كرد و حماسه چالدران آفريده شد تا شهريور 1359 كه صدام حسين هوس قادسيه دوم را كرد به مدت 400 سال ايران و عثماني و سپس عراق با هم در جنگ و ستيز بودند و بينالنهرين و اروند رود و خوزستان مهمترين بها نه اين درگيريها بود …. بطوريكه در قرن دهم هجري 7 جنگ و در قرن دوازدهم 9 جنگ و در قرن سيزدهم يك جنگ و آخرين آن تهاجم عرق به ايران در قرن 14 – حوادث مرگباري را در پي داشت ، نتيجه اين جنگها ، فروپاشي عثماني ، تجزيه ايران و ضعف و تباهي مردمان اين مناطق بود .
از شگفتيها اينكه در تمامي اين جنگها ، دخالت مستقيم و آشكار اروپاييها بويژه انگليسيها نقش اساسي و اوليه را داشتند . اروپا كه در معرض تهاجم سياستهاي توسعهطلبانه عثماني قرار داشت سعي ميكرد ماشين جنگي آن كشور را به سوي ايران هدايت كند و جبهه شرق را گرم نگهدارد .
بيجهت نيست كه بوسبك سفير اتريش در دربار سلطان سليمان قا نونی پادشاه عثماني ميگويد :
« - ميان ما و نابودی فقط ايرانيان قرار گرفتهاند … » !!!
دولت بريتانياي كبير نيز در ايجاد تفرقه و جنگ بين ايران و كشورهاي همسايه سخت كوشا بود تا بتواند سلطه بر آبهاي خليج فارس و سواحل آن را ادامه دهد .