چه مغرض و کوته فکرند آنها که با کمال گستاخی به خاطر اجرای نقشه های پلید فردی و جهانی خو با جامعه را برابر این پرسش قرار میدهند که ملت چیست ؟
سپس به دنبال تعلیمات مذبوحانه ای که کشنده ی هر خواست ملی و سجیه دودمانی و عظمت طلبی است به گوش افراد سرگردانی که در اثر تبلیغات متمادی حامیان قدرتهای جهانی تمام بندهای علائق و بستگی را با تاریخ ملت خود و نوامیس طبیعت گسسته می بینند با اطمینان خاطر و قوت قلب میگویند :
« ملت عبارت است از توده ای مردم که تحت یک رژیم و به زیر سلطه یک دولت زندگی کنند » امثال این تعریف مسخره تعاریف کلاسیک بسیار دیگر را میبینید که در گوشها طنین انداز میباشد اینها گمان میکنند ملت واحد متغیری است که بتوان آن را چون مایع در هر ظرفی ریخت و شکل آن ظرف را برای او بوجود آورده اینها نمیدانند یا میدانند و نمی خواهند اظهار کنند :
ملت یک مقوله تاریخی و اجتماعی است . ملیت علم به صفات و مشخصات ملت است .
ملیت زائیده دهها قرن سیر تاریخ پر از شیب و فراز آن جامعه می باشد .
رژیم و سیستم های دولت نمی تواند برای جوامع ایجاد ملیت جدیدی کند این ملیت است که باید از نهاد خود دولتها و رژیم های مختلف را که منطبق بر خواست و نیاز او باشد به وجود آورد .
رژیمی که ملاحظات ملی و تاریخی ملتی را در نظر نگیرد و با احساسات و افکار موقعیت ان در ساخت جهان وفق ندهد رژیمی تحمیلی و غیر آشنا بیش از نیست که نه تنها قادر به حفظ حقوق و شئون زندگی آن ملت نمی باشد بلکه او را به سوی اضمحلال و نابودی سوق میدهد رژیم تحمیلی نمیتواند هادی و رهبر جامعه باشد همه جا مغز های متفکر و اشخاص وطن پرست باید علیه رژیمهای تحمیلی مبارزه و نبرد را آغاز کند .
رژیمهای تحمیلی برنده ترین حربه ی استعمار برای دول استعمار طلب به شمار می رود رژیم تحمیلی از یک طرف سبب تجزیه ملت های متشکل حقیقی و از سوی دیگر سبب یکی شدن جامعه های متشتت در تحت همان شرایط غیر عادی میشود .
رزیم تحمیلی نه تنها به آرزو های ملت پاسخ نمی دهد و خواست و نیاز جامعه را که فرمان تاریخ اوست ندیده میگیرد بلکه بهترین عامل اجرای امیال دول امپراطوری های زورمند غیر قانونی برای سلب حق حاکمیت ملت هاست .
راستی چقدر از حقیقت بدورند انها که به نام ملت دوستی و اصلاح طلبی سنگ رژیم ملل دیگر را به سینه می کوبند و برای ترقی و نجات جامعه ی خود راه پیمده شده جوامع دیگر را نشان میدهند آنها گویا شرایط زمانی و مکانی را در نظر ندارند و اختلاف تاریخ و زندگی گذشته ملتها را به هیچ می انگارند .
آنها گویا احساسات مختلف و ساختمان های جسمانی متفاوت ملل را عامل مؤثر نمی شمارند و عوامل قومی و زندگی کنونی را اصولاً در نظر نمی گیرند و اندیشه نمی کنند ان رژیمی که انگلستان را سیادت و قدرت قاهرانه بخشید و چنگال های استعمار او را در شرائین بسیاری از ملل و طوایف روی زمین وارد ساخت ، اهالی مستعمرات و مردمانی را که در زنجیر اسارت رژیم انگلیسی به سر می برند از زیر یوغ استعمار و بندگی نجات نمی دهد .
از این پس ملتهای اسیر و زنجیر شده باید بیدار شوند و حقایق را درک کنند تبلیغات دستگاه های وابسته به دشمنان خود ملتهائی که قدرت دارند و برای حفظ قدرت خودمی کوشند نباید توجه کنند امپراطوری قهار انگلیس به هر کجا که طلیعه کاروان استعمار خود را گسیل داشت به نام زندگی نو و راه نو بر ملتها رژیم بردگی را استوار کرد ملت ایران هم از این گول تاریخی و بدبختی به دور نماند بس است از این پس ما را نجات را در طریق آقائی دیگران نباید جستجو کنیم .
چه خیانت بزرگی است به نام اصلاح طلبی و ارمان خواهی ملتی را از خط سیر اصلی خود منحرف ساختن و او را به کوره راههای سنگلاخی وارد نمودن .
آری رژیمی که ملت عقب افتاده و متشتت روسیه را عظمت داد امیال ملت آلمان را بر آورده نمی کرد و رژیمی که ملت آلمان را به سوی آرمان های خود رهنمون شد برای مردم آمریکا قابل قبول نیست برای ادامه زندگی هر ملترا و شیوه مخصوصی است ، این راه تغییر ناپذیر و عوض نشدنی است .
این راه کسی انتخاب ننموده و دسته ای به وجود نیاورده است موجد و هادی این راه زندگی گذشته هرملت و آینده استوار بر زندگی زمان های ماضی اوست .
رهبران ملت به راستی کسانی هستند که مردم را به سوی این راه فرخوانند و برای اثبات ادعای خود بر تاریخ گذشته احساسات و افکار و آرمان های زمان حال ملت خود که برخاسته از سینه تاریخ میباشد و به منافع آینده آن جامعه توجه خواهد داشت تکیه کنند رهبران ملت باید معتقد به این اصل باشند و بدانند .
فقط آن طرز حکومت قابل قبول است که ملت را به سوی آرمان ملی از راه اصلی هدایت کند .
نباید ملاک قضاوت برای تشخیص را مبارزه ، نوع حکومت و طرز زندگی این باشد که دیگران راه را چگونه طی کرده اند و زندگی را به چه نحو ادامه میدهند .
بگذارید دیگران هر چه می خواهند بکنند و ما هم آنچه رر که حافظ موجودیت ملت ایران است انجام دهیم .
مادر قبال دیگران تعهدی نداریم تعهد شما زنان و مردان ایران در قبال تاریخ ایران زندگی مردم ایران و آینده ملت ایران است .
پس تلاش یک نهضت اجتماعی هنگامی به نفع جامعه است و آن وقت می تواند جریان خود را درقلب جامعه ادامه دهد که بریا رسیدن به هدف تاریخی و عمومی ملت خود و بر قرار کردن رژیم و حکومتی متناسب با شئون ملی ملت خویش مبارزه کند نهضت نباید موجد اصول و عقاید بیگانه و غیر آشنائی باشد این غلط است که نهضت اجتماعی را آورنده افکار تازه و بیگانه می شمارند این چنین جنبش منحرف سیاسی یک نهضت حقیقی اجتماعی برای جامعه به شمار نمی رود بلکه تلاش منحرفانه ایست که برای تحمیل رژیم ملت دیگری به خاطر استعمار جامعه به دست ایادی و عمال آن دولت نیرومند و مغرض انجام میشود .
نهضت اجتماعی ستیزی با خواست و آرمان جامعه ندارد ستیز او با دستگاه جبار و قدرتهای منحرفی است که جامعه را از آرمان و نیاز خود به دور داشته اند جنبش اجتماعی برای تحمیل فکر بیگانه و طریق نا آشنائی به وجود نمی آید بلکه ایجاد می شود تا تحمیلات فکری ، سیاسی و اقتصادی را طرد نموده بگذارد که جامعه همان راهی را طی کند که تاریخ او نشان میدهد همان خواستی را بر آورده سازد که حافظ موجودیت و هستی اوست این چنین نهضت انحراف ناپذیر ، روشن بین و آرمانخواهی نهضت ملی و اجتماعی است .
نهضت ملی موظف است حقایق موجود را آشکار کند او وظیفه هادی و رهبری دارد که هدف و ایدآل را می شناسد او هرگز واضع و بر پاکننده آرمان نمیتواند باشد .
پروان این نهضت باید بکوشند تا جریان تلاشهای منحرف سیاسی را در جامعه متوقف ساخته مردم را به راه حقیقی و طبیعی خود وارد سازند .
باید هدفهای کاذب را که سبب انحراف جامعه از آرمانهای اصیل ملی است یکجا طرد نمود ومردم را با تبلیغات و کوشش شبانه روزی فقط متوجه یک موضوع و ایدآل نمایند آن هم ایدآل ملی ایدآلی که بستگی به تاریخ گذشته زندگی حال و منافع آینده او دارد مکتب مبارزه ملی نباید کوچکترین تمایلی برای دفاع از رژیم ملل دیگر نشان دهد زیرا مکتب مبارزه ملی آن وقت میتواند وظائف خود را قطعی و مؤثر انجام دهد که خود دوشادوش سیر تاریخ ملت خویش حرکت کرده باشد و کوچکترین هم آهنگی با تاریخ دیگران در حیات مبارزات او پیدا نشود به زبان دیگر نهضت ملی خود زائیده تاریخ و احتیاجات و خواست ملت به شمار رود نهضت ملی مدعی نیست که بوجود اورنده عقاید نو و غیر آشنا در مغزهای افراد ملت میباشد او موظف است سرپوشی راکه تبلیغات دیگران ، سیر حوادث شوم تاریخ استیلای حکومت های نا لایق و جابر تسلط رژیمهای تجمیلی و ابراز وجود تلاشهای منحرف سیاسی بر روی افکار و احساسات ملت گذارده است بردارد و به خود مردم منویات قلبی شان را ارائه دهد .
پس نهضت ملی ، مکتب مبارزه ملی و حزب سیاسی نباید به نام موقعیت روز و موانع موجود کوچکترین انحرافی از آرمانهای ملی و خواست واقعی اجتماعی پیدا کند .
ایجاد جنبش ملی و سازمان ملی نه برای سازش با موانع و وضع موجود است بلکه برای رفع موانع و شرائطی است که شایسته زندگی ملت نیست این عدم شایستگی محیط و لزوم استقرار آرمانهای ملی علت ایجاد مبارزه است راه این جنبش های ملی نیز روشن است طریقی جز مبارزه نمی توان پیدا کرد پس هدف روشن ، راه معلوم و مبارزه قطعی است مبارزه فقط برای شناساندن آرزوهای ملت بر مردم و استقرار دستگاههای اداری براساس نیاز و حوائج ملی است .
وقتیکه استقرار رژیمهای تحمیلی مدتی به طول انجامید و محیط سیاسی جامعه را تلاشهای منحرف سیاسی تسخیر نمود جامعه سیر تاریخ را گم می کند آنگاه مثل موجودی گیج و گنگ برای یافتن را گمشده وطریق رهائی خود را به هر کوره راهی میفکند و به خیال پیدا نمودن روزنه نجات به هر مانع و رادعی می کوبد او در این حال به فریاد رهبران واقعی خود که فرمان تاریخ را شنیده اند و نیاز ملت را درک نموده اند توجه نمیکند زیرا فریاد رهبران را میان نعره های مغرضین که هریک به دروغ گمراهی وی را به سوئی میخوانند تشخیص نمیدهد .
جامعه برای رهائی از قید بلاتکلیفی وسرگردانی به سوی هر ندائی میشتابد و به طرف هر کوره راه میدود هر سو سوئی را نور چراغ حقیقت می پندارد دراین هنگام دستگاه بیدار سیاسی ، دستگاهی که تابع تبلیغات متداول جراید و عربده ناطقین و سخنگویانی که بیشتر برای این و آن سینه درانی میکنند نمی باشد دستگاهی که حقیقت رادرک نموده دست دشمان را خوانده و برای مبارزه تصمیم قطعی اتخاذ نموده است موظف است نقش تاریخی خود را انجام دهد و با تلاش بسیار فریاد های خئنانه را خنثی سازد و ندای حقیقت را ندای تاریخ ملت را به گوش مردم سر گردان فرو خواند پیروان نهضت ملی و گروه مردان و زنان بیدار می بایست با هر کوششی که میسر میگردد با هر مبارزه ای که ایجاب کند هر قدر خونین و دامنه دار باشد با انحراف فکری وسیاسی بستیزد مردم را از گمراهیها دوری داده به سوی شاهراه سعادت و هب سمت آئین راستی هدایت کنند اگر دستگاه بیدار رهبری در این هنگام کوچکترین اهمالی از خود بروز دهد یا از ترس شدت تبلیغات دشمن به اندک سازش با شعارها و راههای بیگانه آنان متوسل شود با مردم در گرداب اغفال فرو افتاده ، انحطاط و تزلزل نیروهای آرمانخواه را که خواست دشمنان ملت است میباشد استقبال کرده است و بدینوسیله حکومت واستیلای فرصت طلبان و دشمنان دیرینه بر ملت مسلم میگردد و دیگر نهجات و رهائی او از قید بدبختیها و زنجیر اسارت مشگل و طولانی خواهد بود چه بسا اهمال و سهل انگاری این مکتب مبارزه ملی بسیار را به سوی نابودی و اضمحلال کشاند و ما امروز در تاریخ جز نامی بر صفحات نوشته شده چیزی از آنها نمی بینیم و نیز چه بسا از خود گذشتگی و بیداری و سرسختی دستگاه بیدار ملل بسیار را از دستبرد حوادث نجات بخشید و خطر یک سقوط حتمی را مرتفع نمود و زندگی و حیات تازه ای به طور شرافتمندانه ای برای آنها ایجاد نمود . شدیدترین دوره ی بحرانی در تاریخ ملل هنگامی است که دچار همین سرگردانی و پریشانی می شوند این وظیفه ی گروه مردمان میهن پرست و آرمانخواه است که گردا گرد پرچم مکتب اجتماعی ملت خود گرد آیند و مانند پزشکی کاردان با فداکاری و جدیت از بیمار خود در آن موقعیت بحرانی مراقبت نمایند .
مقاوت ملل برابر این دوره ی بحرانی متفاوت و نسبی است این نسبت مثل همه چیز بستگی تام به عوامل مختلف تاریخی و نژادی و عوامل جهانی دارد باید توجه داشت بزرگترین اثر و عامل شوم این دوره بحرانی برای مردم عدم اعتماد به نفس و یأس شدید نسبت به آینده می باشد ترس و جبن ، فساد و خیانت ، دزدی و ارتشاء و کلیه صفات پلیدی که زائیده ، نداشتن عدم اعتماد به نفس میباشد سراسر جامعه را فرا می گیرد هیچکس به دیگری اعتماد نمی کند ، برای خود مسئولیتی نمی شناسد و حاضر نیست بار مسئولیت را بر شانه های خود هموار کند افکار و آرزوها به بدوی ترین شکل ایده آل بشری یا آرمان حیوانی نزول پیدا میکند مادیت و ماده پرستی با کمال قدرت بر دلهای جبون و مغزهای منجمد و بیحرکت استیلا می یابد عیاشی و درویش مسلکی ، کناره گیری از تلاطم و مبارزات قطعی جهان و طبیعت ، فرار از مقابل اثرات حتمی قانون تنازع و بقاء آنسب و سایر قوانین مسلم طبیعی و اجتماعی خوش گذرانیهای بی حد و حصر فرد پرستی و خویشتن خواهی به طور جنون آمیز و شدید بر پیکر اجتماع موریانه وار می روید و شروع به توسعه در عروق و شرائین و کلیه اعضا پیکر تشکیلات اجتماعی می نماید
اجتماع و نظم آن برای افراد اصالت خود را از دست میدهد هیچکس به این مسئله توجه ندارد که او درقبال اجتماع در قبال ملت و سلسله های ناگسستنی نسل دارای مسئولیت و وظایفی است انتظار همه این است که تمام قدرت اجتماع و تشکیلات آن به خاطر اجرای منویات فردی و خصوصی آنها به کار برده شود ابتذال فکری و سیاسی چنان جامعه را در خود غرق میکند که کوچکترین محیط مساعدی برای نشو و نمای اندیشه های ملی و افکار اجتماعی باقی نمی گذارد .
تشکیلات اداری که اصولاً برای استقرار نظم اجتماعی و تأمین منافع حیالتی ملت ایجاد گردیده بود مبدل به دستگاهی می شود که هر آن رشته های همبستگی و وحدت را میگسلد نظم و ترتیب زندگی خانوادگی را برهم می ریزد ، تشتت و تفرقه را با شدیدترین وجه دامن می زند منافع حیاتی جامعه را به خاطر تأمین امیال فردی و آرزوهای خصوصی زیر پا لگدمال میکند وجدان اجتماعی که یگانه سجیه ی یک دستگاه آرمانخواه است و دولت و ملحقاتش را ترک میگوید .
در این لجنزار انحطاط اندیشه های ضعیف و افکار فرد پرستی که محیط را مساعد یافته اند و شاخص دوره های انحطاط ملل می باشد به سرعت نشو و نما کرده پیکر جامعه را در میان رشته های در هم پیچیده خود به زنجیر میکشد .
شهامت فطری و فکر مبارزه جوئی برای بقاء حیات جای خود را با آرامش طلبی محض و استقبال مرگ و سکون میسپارد و در این شرایط شرافت ، انسانیت ، خدمت به جامعه به صورتهای مبتذل و زننده ای که نشانه ضعف نفس کامل و ترس و جبن یک جامعه ظلم کشیده و مأیوس است مثل تحمل ظلم « پشتیبانی از عناصر فاسد » نوازش دشمن به نام میهن نوازی ، فراموشکاری درمورد خائنین و تبهکاران به نام عفو و بخشش رواج پیدا میکند همه جا دزدی ، خیانت ، چاپلوسی ، تملق و ارتشاء قیافه وحشتناک خود را آشکار میسازد اما قدرت مبارزه و روح ستیزه طلبی با این نیروهای اهریمنی جامعه را ترک میگوید .
نارضایتی همه مسلم و قطعی است ولی مشت ناراضی ها به حرکت نمی آید سلاسل بندگی را از هم نمی گسلد دشمن را میشناسد ، مسئول را تشخیص میدهدند اما فلسفه شوم آرامش طلبی و اینکه آرامش مافوق موجودیت انسانها و ملتها ارزش پیدا نموده است اجازه کوچکترین جنبش و حرکتی را نمی دهد .
کسی به فردای خود امید ندارد آینده ای نمی شناسد و برای خود حقوق ثابتی قائل نمی شود جامعه را از خود نمیداند و جامعه را از خود نمی داند و خود را از جامعه منفک می سازد همه به فکرند دم را غنیمت شمرده از کوچکترین موقعیت فقط برای خود برای آینده شخص خود برای راحتی و آسایش نفس خود بزرگترین استفاده ها را ولو به ضرر صدها هزار فرد انجامد ببرند همه در برابر ایراد آن افراد معدودی که با خشم و اندوه میگویند ، نظم اجتماع و منافع ملت را چرا رعایت نمیکنید جز پوز حندهای مسخره آمیز پاسخی نمیدهند این چنین دستگاه متشنج فاسد که پایه های قدرت خود را بر روی پیکر رنج دیده ملت استوار ساخته است و قیافه وحشتناکش را با خون میلیونها فرد گمراهی که پیکرشان در میان پرده های چرخ این دستگاه عظیم تخریب خورد و درهم شکسته گردیده است رنگین نموده نه تنها خود به سرعت طریق اضمحلال و انحطاط را طی میکند بلکه در این سفر شوم تاریخ ملتی را نیز به دنبال خود میکشاند
عناصر موذی و فرد پرست بی بند وبار بهترین شاخص شناسائی این دوران به شمار میرود در این روزهای شوم زندگی ملتهاست که آنها قدرت عجیب و سرسام آوری بدست میاورند اقتصاد ملی ، امور سیاسی ، کارهای فرهنگی و اجتماعی به دست این عناصر پست که جز خود خواهی و اجرای امیال خصوصی آرزوئی ندارد قلب ماهیت میدهد در این دوره بزرگترین شخصیتهای دستگاه منحرف از میان این عناصر خود نمائی میکند و برای افراد آرمانخواه و اصیل حق زندگی و اظهار حیات باقی نمیماند عناصر بین المللی و غیر ملی که هیچگونه بستگی با حیاتن و موجودیت ملت تدارند قدرت را به دست آورده حساس ترین مراکز اجتماع را تسخیر میکنند پنجه شرکتهای تجاری بین الملل ، نفوذ باندهای سیاهکار جهانی یکباره متوجه پیکر خرد شده جامعه ای میگردد که قدرت آرمانخواهی را از او سلب کرده اند و قادر به دفاع از خود و منافع خویش نیست در این دوران است که اقلیتهای خائن از زیر لاکهای خود بیرون آمده کسب قدرت میکنند و اختیار مردم را از نظر مطلقا تحت اختیار خود در آورده بر طبق نقشه قدرت های غیر ملی انجام وظیفه میکنند .
این اقلیتها از یک سمت با چنگال خود بی دریغ خون پیکر اجتماع را میمکند در حینی که به نام متاع از جانب دیگر سم فساد و بدبختی را در عروق و شرائین اجتماع ناتوان و معتاد شده سیه روز و بدبختی که خود ناتوان و بدبختش نموده اند وارد می سازد .
کافه ها ، کاباره ها ، میخانه ها و مجامع فساد دیگر که بهترین قبرستان زندگی خانوادگی و عامل تخریب قدرت و حیات نسل است به دست افراد این اقلیتها دایر میگردد .
این عناصر موذی برابر جامعه گنگ و گیج ـ جامعه ایکه اعتماد به نفس را از دست داده و مغز متفکر او یعنی دستگاه رهبری و هیئت حاکمه به صورت مغزی گندیده و منحرف در آمده است دامهای بسیار میگستراند و آهسته او را به منجلابی از فساد و بدبختی می کشاند .
این اقلیتهای خائن که نقشی جز ایجاد فساد ندارند بر گرده جامعه سوار شده با دشمنان دیرین او بیعت میکنند و از پشت بر مغز جامعه کوفته به خیانت تسلیم دشمنان فرصت طلبش میسازند .
مکتب رهبری باید هنگام مبارزه عناصر موذی مولد فساد و اقلیتهای فاسد بی بند و بار را از نظر دور ندارد و همیشه در هر حال علیه آنها سرسختانه بجنگد ماسک آنها را بردارد ، مردم را به ماهیت آنان واقف کند و جامعه ملی را از وجود مخرب و غیر قابل اصلاحشان مصون سازد .
اگر در جامعه فریاد مبارزه با جاسوسی و دریوزه گری به آستانه سفارتخانه های بیگانه در گوشه و کنار طنین انداز است خوب است همه بدانند که بهترین پناهگاه میکروب جاسوسی و عامل دریوزه گری واحدهای غیر ملی است که در قبال ملت و تاریخ آن هیچگونه وظیفه و تعهدی ندارند .
این مفاسد اخلاقی و این ابتذال سیاسی و فکری گفتیم که چگونه از صفت پلید عدم اعتماد به نفس سرچشمه میگیرد مردم خود را نمی شناسند و به نیروی شگرف خود برای محو بدبختیها و تأمین حیات پر افتخار واقف نیستند خود را کوچک ضعیف بدبخت و غیر قابل اصلاح میدانند تبلیغات اجانب و تلاش دستگاه حاکمه که مقصر و مسئول وضع ناگوار زندگی مردم میباشد همه جا ملت را سبب انحطاطی معرفی میکنند که در ساخت آن دستی جز دست آنان در کار نبوده است .
روی این تبلیغات پر دامنه و تلقینات شوم مردم اغلب مفاسد را میشناسند و علل بدبختی را تشخیص میدهند اما برای رفع آن معایب و مبارزه با مفاسد خود را عاجز می انگارند حقوق از دست رفته ملت خود را آگاهانه درک میکنند ولی برای اظهار و تقاضای آن حقوق سلب شده بیم از خطر احتمالی و نا معلوم فرصتی باقی نمیگذارد می ترسند ، حتی شاید حاضر نباشند در مغز خود فکر استرداد حقوق از دست رفته و مبارزه قاطع با غاصبین حقوق ملی را بنمایند مردم میدانند دشمنان ملت چه کسانی هستند پی میبرند چه دستهائی در خون آنها سم کشنده تزریق میکند اما منتظرند تا دشمن بر جسد نیمه جان ملت به شادی پایکوبی کند و بدن مشرف به موتش را قطعه قطعه نماید عدم اعتماد به نفس چنان مردم را در زنجیر ترس و یأس اسیر نموده که دست خون آلود دشمن را به نام دوستی می فشارند و برابر ادعاهای جدید و تعدیهای جابرانه اش کوچک ترین مقاومتی ابراز نمی دارند این ضعف روحی است که میدان را برای تاخت و تاز های جدید دشمن باز میکند و او را بیشتر گستاخ مینماید تا بی شرمانه ادعای غصب حقوق حقه ملت را به گوش مردم فرو خواند دشمن به خود حق میدهد که همچنان به زیر تازیانه ظلم و تعدی خود گرده مردمی را که تسلیم زور میشوندکوبیده و بر فراز پیکر خرد شده جامعه ای که سلب مقاوت و نبرد از خود نموده است پایه های استیلای جابرانه خویش را همچنان استوار سازد .
در این حال خونهای پاکی که برای حفظ ارتباط خون و خاک باید بر زمینهای میهن ریخته شود در عروق و شرائین منجمد و نیم مرده بی اثر و غیر متحرک باقی میماند و در تار و پود زندگی مرگبار و سیاه به سمت انحطاط اسفناکی پیش می رود... خونی که می خواهد سیلان و حرکت یابد خونیکه میخواهد بر روی صخره کوهها و بر ساحت دشتهای میهن جاری شود اما زنجیرهای ترس و جبن او را در میان خود اسیر کرده اند .
یک ندا ... یک هم آهنگی با فریاد و خواست خون کافی است تا زنجیرها را پارهد کند .
در این دوره بحرانی است که دستگاه رهبری جامعه و مکتب اجتماع ملی میتواند راه مبارزه خود را با اندک تعمق تشخیص دهد دشمنان ملت را بشناسد ماسکها را از چهره تلاشهای منحرف سیاسی بردارد نقابها را پاره کند وقیافه شوم دشمنان را که به زیر ماسک حمایت از جامعه و مبارزه با مفاسد و بدبختیهائی که خود موجد اساسی آن میباشد مخفی شده اند به مردم نشان دهد در این حال وظیفه سنگین و تاریخی مکتب مبارزه ملی نمودار میشود و راه دشوار او معلوم می شود .
مکتب مبارزه ملی قبل از هر چیز باید تبلیغات مثبت را برای محو ضعف نفس ایجاد اعتماد و اطمینان به آینده در دلهای مردم آغاز کند مبارزه او با دستگاههای تبلیغاتی دشمنان ملت و تلقینات ممتد و پر دامنه ایادی استعمار کنندگان بدون انحراف باید ادامه پیدا کند می بایست نشان داد که نسل های گذشته در چه مواردی زنجیرهای گران اسارت را که دشمنان بردست و پای ملت ایران بسته بودند با مبارزات دلیرانهاز هم گسیخت و قادر به نجات خود و تجدید عظمت دیرینه ملت و میهن شد باید این تظاهر نبوغ ملی را واضح و روشن جلوه گر ساخت و نیروی شگرفی را که هنوز در نهاد خون ما نهفته است و قادر به رهائی ایران از میان این همه مذلت و زبونی میباشد به صورت یک حقیقت مسلم موجود که با کمال قدرت تجلی کند به مردم شناساند مردم باید بدانند که زیر این گونه های زرد گود نشسته و در نهاد این کالبدهای رنجدیده نحیف قدرت لایزال نسل ایرانی پنهان میباشد باید این ژنیهای نسل این نبوغ ملی ملت ایران را به حرکت آورد فقط یک مبارزه ممتد و طولانی قدرت ایجاد این تحرک و سیلان شدید خون را خواهد داشت مکتب مبارزه ملی با کمال شجاعت باید پرچم چنین مبارزه ممتد و خونینی را در دست بگیرد و عالیترین و بهترین شعارها را که بستگی باخواست و خون ملت و آرمانهای ژنی نسل داشته باشد فریاد بلند مطرح سازد هدف ملی و تاریخی جامعه ایرانی را همیشه و در هر کجا گوشزد کند از ضعف کنونی نهراسد و بداند که این ضعف وابسته تشکیلاتی است که دور از وجود و خواست ملت ایران است.
دلاورانی که این نبرد ملی را آغاز می کنند باید بدانند زمینه حساب آنها دستگاه موجود و قدرت متزلزل تشکیلات مخرب آن نیست بلکه پایه محاسبات آنها همان نیروی لایزال و شگرفی است که میان ذرات خون ملت خود جستجو میکند .
نهضت ملی میبایست حقوق از دست رفته خود را هر قدر حیاتی و مهم میباشد خواستار گردد اظهار این ادعا که متکی بر حقوق مسلم ملت ایران است هر قدر به منافع دیگران لطمه آورد هر قدر دشمنان ملت را خشمگین سازد نمی تواند کوچکترین دلیل برای انحراف مبارزات ملی محسوب شود مکتب مبارزه ملی با کمال شجاعت و امیدواری باید حقوق غصب شده را مطالبه کند و در مبارزات خود جسارت را یگانه عامل اساسی قراردهد .
سیاست بازی ـ پرده پوشی حقایق به نام رعایت نزاکتهای سیاسی بزرگترین خبط و اشتباهی است که گاهگاه ممکن است جلو داران مبارزات میهن پرستانه و جنبشهای ملی مرتکب شوند .
آنها لازم است بدانند برای بیداری ملت خود میکوشند نه به خاطر نرد سیاست باختن جامعه فقط محسوسات خود را به صورت واقع و ساده درک میکند پس لازم است برای او کاملاً و بدون هیچگونه پرده پوشی حقایق را بیان نمود حقایقی که با سنجش نیروی دشمنان و موقعیت آنان در اجتماع به دست نیامده است حقایقی که وجود خارجی دارد و تباین بسیار با وضع روز و موقعیت دشمنان ملت خواهد داشت باید بدون بیم و هراس عوامل بدبختی جامعه را معرفی نمود .
آیا کوشش مردان و زنان میهن پرست به خاطر نجات ملت از غل و زنجیر اسارت است یا برای سازش با پستی و زبونی
آیا مبارزه مقدس ما برای بیداری مردم است یا به امید پای گذاردن به شانه مردم ؟
اگرر در مبارزات میهن پرستانه عظمت ملت و شرافت تاریخ ما اصلت دارد خوب است مبارزه را اساسی و جسورانه ادامه دهیم بگذارید دشمنان ملت حقایق را بشنوند برای محو نهضتی که از آغوش ذرات خون ایرانی ریشه گرفته است دست به حملات دشمنانه زنند .
اما همین حملات و اعمال بی رویه آنهاست که جریان نهضت را شدیدتر و نیرومند تر میسازد .
رهبران نهضت هرگز نباید به دشمن روی توافق نشان دهند دشمن را هر قدر قوی و نیروند است باید در همه حال دشمن خواند و مردم را متوجه نمود که از او فاصله گیرند.
این خیانت غیر قابل عفو است که به نام رعایت نزاکت های سیاسی و در نظر گرفتن اصول علم سیاست ! دشمنان حقیقی را با تبلیغات وسیع دوست ملت جلوه دهند و ملتی را که سالهای متمادی است شانه اش به زیر تازیانه ظلم دشمنان نابکارش متلاشی شده این سان بفریبند .
اصولاً باید دانست سیاست سازش با دشمن و پوشیده داشتن حقایق نیست . سیاست را ملت به سوی آرمان اوست رهبران سیاسی جز این راهی ندارند که برای سیر ملت به سوی آرمان های قطعی مبارزه را ادامه دهند حال این سیر به سوی هدف با هر مانع و با مخالفت هر مخالفی روبرو میشود اشکالی نیست .
باید در نظر داشت راه مبارزه فقط از آرمان ملی و وظائف ما الهام میگیرد نه اینکه سازش با محیط متشنج و عوامل فسادی که خود هدف نبرد خونین میهن پرستان است روش سیاسی ما را روشن کند .
مکتب مبارزه ملی که بخواهد علل بذدبختی جامعه را بیان کند و علیه آن علل مبارزه را تنا افق پیروزی ادامه دهد محق نیست روش تدلیس و استتار را در مبارزات خود پیش گیرد ، بدون شک بزرگترین عوامل بدبختی ملتها دشمنانشان میباشند .
قبل از هر چیز باید ماسک را از چهره این عوامل برداشت و علیه عمال آنان مبارزه نمود .
مگر نه آنکه مردم باید همواره آگاه و .... بیدار باشند ؟ آگاهی آنان ممکن نیست جز با شنیدن و مکرر شنیدن حقایق ؟
رهبران ترسو خود ملت را منحرف میکنند
جامعه را دچار گول تاریخی می سازند که صد در صد به نفع دشمنان و متضاد با آرمان های میهن پرستانه است به خیال حفظ منافع موهوم منافعی که از ترس و جبن در حفظ مصالح دشمنان نیرومند جستجو میکنند جامعه را در غفلت میگذارند آن وقت از غفلت مردم اظهار گله و حتی نا امیدی میکنند در صورتی که مقصر خود آنها هستند آن ها که پیشا پیش مردم به نام رهبر و پیشوا حرکت میکنند ولی از ترس راهی را می پویند که طریق دشمنان ماست آنها مقصرند که در موقعیت خود مردم را برای یک مبارزه ملی و آشتی ناپذیر با دشمنانش آگاه نساختند .
ملت برای رهائی ار گرداب بدبختی بیداری میخواهد بیداری او با یک مشت تبلیغات جبن آمیز و دروغی میسر و ممکن نیست بیداری او فریاد حقیقت و ندای راستی را ایجاب میکند بیداری مردم جز با ادعای حقوق از دست رفته و شناساندن دشمنان واقعی ملت میسر و ممکن نیست .
استدلال این رهبران ترسو و جبون این است که اگر حقایق را بگوئیم دشمنان قوی چنین و چنان میکنند شگفتا ! پس دیگر ادعای شما چیست و فرض وجود شما با یک عامل مستقیم بیگانه ، با آن وجود های فرومایه که سر به آستانه دشمن میسایند چیست ؟ مگر دشمن نمیداند که دشمن ماست و یا اگر بداند ما بر دشمن بودن او آگاه میباشم بر ما چه خواهد کرد باید اطمینان داشته باشید دشمنان خوب میدانند که شما بر خصم بودن آنها واقف شده اید و این خوش آمد گوئیها و لبخندهای مزدورانه مظهر ترس و جبن است که روح شما را در خود میفشرد و قدرت مبارزه را از شما سلب نموده است .
مهر و محبت های بیجای ما به دشمن که سالهای متمادی است به ملت ما ظلم میکنند و هستی و حیات خود را در ضعف و زوال میهن ما میداند چیزی جز تسلیم بیشرمانه و دور از حیثیت تاریخی ماد نیست دشمن هر گاه منافعش ایجاب کند تا هر جا که قادر باشد به ما تعدی میکند تعدی او نه به خاطر مخالفتهای ما و بیداری مردم این سرزمین است تعدی دشمنان به خاطر حفظ منافعی است که برای خود تشخیص داده اند حال اگر این تشخیص در آن روزگاری باشد که دیدگان اشکبار خواهران و برادران ما را شما رهبران ترسو بر چکمه آنها میسائید باز تازیانه ظلم خود را بر این پیکر های رنجدیده می کوبند و چکمه خود را بر فرق ملت مظلوم و تسلیم شده ای که سر به خاک پایش میسابد خواهند کوفت .
رحم و مروت برای دشمن معنی و مفهومی ندارد اصول اخلاقی برای اقویا چیزی جز حفظ منافع آنها نیست . این حقیقتی است تلخ که باید ملتهای ظلم کشیده و رنج دیده درک کنند تا راه خود را پیدا نمایند .
رحم در قاموس موجودات ضعیف و اشخاص و ملل مغلوب ممکن است موجودیتی که بی شباهت به رویاهای پوچ و خنده داری نیست پیدا کند . ابراز لطف و مرحمت از جانب دشمن دلخوشی کودکانه ای است که موجود مغلوب هنگام یأس و نا امیدی کامل برای خود قائل میشود .
این انتظار بیجا از دشمن ، نحله سیاسی رهبران جبون ترسو است که اغلب ملل مغلوب را در خمود و سستی گرفتار ساخته آنها را از میدان نبرد خارج میسازد و حقوقی را که شاید هنگام مقاومت و نبرد دشمن هرگز موفق به غصبش نمی گردید دو دستی تسلیم او میکند بنا بر این مکتبی که پرچمدار جنبش ملی است نباید از ابراز حقایق و طرح شعارهای واقعی کوچکترین بیم و هراسی داشته باشد حقایق رابدون هیچگونه تحریف و تغییری باید بیان ساخت در مبارزات ، تبلیغات ؟ و مقابله با تلاشهای منحرف سیاسی فقط یک دستور میتواند راه و طریق او را معلوم سازد .
درک حقیقت، گفتن حقیقت، پیروی از حقیقت
هیچ راه هیچ دستور و فرمول دیگری با هیچ استدلال و منطق برای نهضت ملی که حاوی نیاز ملت و آرمانهای میهن پرستانه است قابل قبول نیست راه تکامل نهضت ملی پیچیده و مرموز و غیر آشنا نمی باشد پس از مدت کمی افراد ملت پی به ماهیت مکتب اجتماعی ملی خواهند برد و همه راه روشن و سیاست صریح او را خواهند شناخت و از جان و دل به آن سو می روند که نهضت ملی یعنی مظهر تاریخ آنان بر ایشان بازگو میکند در چنین هنگام نهضت احتیاج نخواهد داشت مثل احزاب دست نشانده و تلاشهای منحرف سیاسی با پتک اصول فکری خود را در مغز مردم فرو کند بلکه این خود فرزندان میهن خواهند بود که نهضت ملی را از یگانه راه تاریخی به طرف پیروزی و عظمت میکشانند و با کوششهای بی دریغ خویش اساس مبارزه را که نسل به نسل ادامه پیدا میکند استوار میسازند ولی گامهای نخستین است که باید از جانب جلوداران صفوف نبرد بدون بیم و هراس محکم و لغزش ناپذیر به سوی هدف برداشته شود جریانی که راهی برای خود در قلب جامعه نیابد مطمئناً نهضت حقیقی و ملی نیست بلکه اندیشه استقرار رژیم و طرز فکر تحمیلی است که با احساسات و نیاز ملت کوچکترین توافقی ندارد این تحریکات سیاسی نه تنها قادر نیست برای مردمی که رنج می برند و تحمل درد ناک ترین محرومیت های ملی را مینمایند کوچکترین مرهمی محسوب شود بلکه برای آنها جز زیان شهری نخواهد داشت . فقط یک نهضت ملی و اجتماعی است که میتواند ملت را از این گیر و دار رهانیده دوباره زندگی شایسته او را آغاز کند این نهضت حقوق حقه از دست رفته ملت را با کمال جسارت مطالبه میکند و دشمنان جامعه را بدون هیچ شک و تردید معرفی مینماید و با تلاشهای منحرف و تبلیغات سوء دشمنان در تمام جبه ها یکسان میجنگد نهضت ملی جامعه را برای سازش با دشمنان نمی خواهند بلکه مردم را به نبرد با کلیه مخالفین منافع ملی ندا میدهد .
نبردی که بی شک افتخارات آن استوار بر کوشش هزاران هزار سرباز دلاور و آرمان خواهی خواهد بود که در راه حفظ شرافت ملی میجنگند نبردی که گرونده گان به آن آغوش باز مرگ را استقبال می کنند تا ملت را از مرگ تدریجی برهانند و زندگی و حیثیت تاراج شده اش را اعاده دهند .
این نبرد مقدس ادامه خواهد داشت نه برای یک سال ، نه ده سال بلکه برای زمانهای بسیار تا اخذ نتیجه تا افق پیروزی .