آغاز کار نهضت ما بیشتر به پیروی از یک آرزوی قلبی بیان ناپذیر و احساس الهامی تاریخی شبیه بود نا پی ریزی و ایجاد تشکیلات اجتماعی
احساسی هم آهنگ داشتیم و همه را با خود یار می پنداشتیم ، براهی کشیده می شدیم که از آن بی خبر بودیم و تنها احترامی آمیخته به تقدیس از آن در قلب خود میافتیم .
این احساس ما آمیختگی با تاریخ زندگی ملت ما داشت و تنها در این قسمت روشن تر و آشکار تر بوده ما ساده تر از هر مطلبی به این نکته واقف گشتیم که ایران کنونی میهن حقیقی ما نیست و ایرانیان کنونی تمام هم میهنان ما نیستند .
این دانسته ساده اولین سنگ بنای اندیشه ما گشت و تنها دریچه بود از آن احساس درونی که به زبان می آمد تنها چراغی بود که درمیان آن همه تاریکی پرتوئی ضعیف داشت .
این اندیشه ساده چقدر محکم و مؤثر بود و چه نیرومند مغزها را با اندیشیدن و پی بردن راهنما گشت .
...
صفت دیگریکه از همان ابتدا در میان یاران خود و تؤام با این احساس میدیدیم روحیه مبارزه جو و بی گذشت ما بود .
در محیطی که سراسر ساخته دشمنان است خود را برای مبارزه هر اثر بیگانه ای آماده میدیدیم . ما پای بروی هر آنچه بود می گذاشتیم و از فراز آرمانها و آرزوهای خود بر صحنه ناباب زیست کنونی نظاره می کردیم همه مصمم یکدل و یکزبان فنای هر پلیدی را که هست خواستار بودیم .
میخواستیم و میخواهیم که آئین ایران بزرگ ما با این نظام پست ارتباطی نداشته باشد و از لجنزار کنونی نشانه ای در خود نبیند .
...
مبارزه ما آغاز شد با یک احساس بی شائبه ، با یک هدف سیاسی مشخص و انحراف ناپذیر و با یک روح رزمجو و بی پروا .
آنچه وظیفه خود میدانستیم این بود که باید این احساس درونی را بیان کرد ، بر آن نامی گذاشت و این فرمان تاریخ و راه سرافرازی رابا شیوه ای شایسته آرمانخواهی به همگان عرضه داشت .
ما به لزوم نهضتی قائل شدیم که منشأ حقیقی آن همان احساس بی شائبه اولیه باشد ، نهضتی که گفته های آن برای ملت ما بحکم تاریخ ما حقایقی غیر قابل انکار خواهد بود .
...
دیگر در مقابل یک راه اجتماعی قرار گرفته بوریم چند وظیفه خطیر و بزرگ داشتیم:
1 ـ می بایست احساس هم آهنگ ملی را به بیانی که شایسته علوم اجتماعی زمان ما باشد بیان کنیم .
2 ـ می بایست در محیط خفقان آور خود ، در مقابل مردمانی که تشنه راه اصلاح بودند و چون غریقی به هر پر کاهی توسل می جستند دست آویز محکمی بوجود آوردیم می بایست راه حقیقی را به ملت خود آشکار کنیم .
3 ـ می بایست هسته نیرومند یک دستگاه رهبری را پدید آوریم که از یک سو عامل بیداری و آگاهی ایرانیان شود و از سوی دیگر آرمانخواهان را گرد هم آورد و قدرت اجتماعی مبارزات اساسی را تشکیل دهد .
لازم بود آنچه را که به دلهای ما راه می یافت ، آنچه را که احساس می کردیم ، آنچه را که حقیقت نهضت ما بود همانگونه بی پیرایه و ساده بیان کنیم .
کتابی که اکنون در اختیار شماست ، کتاب مختصر « ماچه می خواهیم » بدین منظور به وسیله محسن پزشکپور در پاییز 1326 نوشته شد .
هنوز تعداد نفرات ما از انگشتان یک دست تجاوز نمی کرد که گرد هم می آمدیم و این کتاب را می خواندیم این کتاب از سودای دل ما حکایت میکرد براستی آنچه بود که می خواستیم نه پیش از آن چیزی داشتیم و نه پیش از آن در این باره چیزی میدانستیم .
جنبش ما در پی ترجمه چند مرامنامه خارجی آغاز نشده بود ، تقلیدی ناشیانه از بیگانگان نبود بلکه نتیجه یک همدردی و هم آهنگی با خون و خواست ملتی بود که ما نیز جزئی از پیکر دردمند آن بودیم .
جنبشی بود در سیر حیاتی ملت ما که در اعماق درون ما نیز اثری داشت و ما به سادگی این اثر را منعکس می ساختیم .
« ما چه میخواهیم » یک نوشته و یک کتاب ساده نیست بلکه تأثیر یک نظام نهانی است که در اعماق تاریخ ملت ما سیر میکند و شایسته زندگی پر افتخاریست که بر ویرانه های نظام منحط کنونی بنا خواهد شد .
...
هنوز نهضت ما نامی نداشت و کسی آن را نمی شناخت. هر روز که میگذشت به آنچه می خواستیم آشنا تر میشدیم . عقاید ما از صحنه تاریک و روشن آرزوئی خود خارج میشد ، نام میگرفت و قابل بیان میگشت و ما قادر میشدیم آن را با دیگران در میان نهیم به قلب دیگران بوسیله زبان راه یابیم و آتش درون آنها را بر افروزانیم .
ما میدانستیم در قلب هر ایرانی این آرزو نهفته است ولی وسیله ای لازم بود که این آرزو را بیدار کند . لازم بود این آرزوی قلبی به صورت الفاظ قابل بیان باشد و ایرانییان صحنه های زندگی آینده خود و اصول حیات آتی خویش را درک کنند . برای حصول این مقصود دو کار ضروری بود :
1 ـ بیان خواست و آرمان ملت ایران به صورت یک سلسله عقاید هم آهنگ واصولی
2 ـ شرکت در مبارزاتیکه بتواند طرز عمل و قدرت ایمان آرمانخواهان را به ثبوت رساند .
این دو عمل دو شادوش یکدیگر آغاز شد در صحنه مبارزات اجتماعی گوناگون گام میزدیم و در هر قدمعقاید خود را با کمال صراحت بیان میداشتیم کوره مبارزات ما را میگداخت و هر روز بیش از بیش آزموده و ورزیده می شدیم و نحوه دل پسند بیان افکار و عقایدمان بر ما آشکار تر میگشت .
تنها صحنه مبارزات و تماس با مردم میتوانست به ما روشن کند که عقاید خود را چگونه باید بیان کنیم منطق و استدلال ما در مورد تبلیغات محصول رویه مبارزات و برخوردهای اجتماعی بود ما شعارهای نهضت را همه جا با صراحت تبلیغ می کردیم ولی هر محیطی به ما می آموخت که آن را چگونه بیان کنیم تا همه بفهمند .
...
از سوی دیگر موظف بودیم آرمان ایرانیان را در فالب الفاظی بیان کنیم که برای دنیای امروز آشنا باشد و در حقیقت از فرهنگ و علوم چند هزار ساله بشر برای ابراز این حقایق بهره مند شویم .
لازم بود از علوم اجتماعی و اندیشه های فلسفی استفاده نمائیم تا بتوانیم مطلوب به نظر ملت خود را به جهانیان عرضه داریم خاصه که دنیای کنونی نحوه بیان عقاید اجتماعی را همه جا به صورت علوم و دانستنی های خاصی در آورده و برای ابراز آنها شیوه ها و روشهای ویژه قائل شده است .
از همه ساده تر اینکه پیروان این اندیشه ملی به نامب نیازمند بودند که همه جا به آن شناخته شوند و ضمناً آن نام بتواند حتی شنونده نا آشنا را بزودی به چکونگی عقیده و آرمان آنها واقف سازد .
ممکن نبود نام این نهضت نجات دهنده را به رسم احزاب و دسته های کنونی با یک نشست و برخاست انتخاب کنیم بلکه همه میدانستیم که این نام سرانجام در طی مطالعات و مبارزات ما به دست خواهد آمد و در حقیقت زائیده پیشرفتهای تئوریک و اجتماعی ما خواهد بود .
از آنجا که نخستین و اساسی ترین شعار نهضت ما شعار « فلات ایران به زیر یک پرچم» بود و همین شعار ایده کتاب « ما چه میخواهیم » را تشکیل میداد در آغاز گاهی بعضی از دوستان هم پیمان با کلمه فلاتیسم به خود اشاره میکردند ولی این کلمه نوظهور ، بی سابقه و نارسا بود و جائی هم برای خود باز نکرد .
...
در آن زمان عده معدود ما صرفاً از دانشجویان تشکیل شده بود و محیط دانشگاه ها تنها جائی بود که مبارزات ما را با عناصر بیگانه پرست وضد ملی به خود میدید .
زمستان 1327 که مبارزات نفت آغاز شده بود ، نخستین با بیانیه دوستان ما در مورد اعلام بطلان قرارداد نفت منتشر گشت و آن روز برای اولین بار با نامیکه شایسته اطلاق به افکار و نظریات ما بود خود را معرفی نمودیم .
آن بیانیه ها با امضاء « دانشجویان ناسیونالیست دانشکده ... » منتشر گردید .
این عمل در آن زمان که همه جا خیلی بیشتر از امروز به گند افکار بلشویکی و جهودی آلوده گشته بود عملی جسورانه جلوه کرد ولی برای ما یک امر عادی بیش محسوب نمی شد انتخاب کلمه ناسیونالیسم یک امر اتفاقی نبود بلکه همان گونه که یاد آور شدیم دوشادوش مبارزات اجتماعی و تبلیغاتی ، دوستان ما به یک رشته فعالیتهای تئوریک و آرمانشناسی مشغول بودند در حین این مطالعات و کنکاشها بود که استوار ترین پایه های اندیشه نجات بخش ما پی ریزی گردید و دستگاه فلسفی و جهان بینی ما متکی بر چکیده فلسفه شناسی و علوم سیاسی جدید و روح فرهنگ و فلسفه ملت ایران پدید آمد .
هر چه در تاریخ دو قرن اخیر میهن خود بیشتر کاوش می کردیم آتش خشم و کینه ما تیز تر می شد و حس انتقام در ما قوی تر می گشت ، روزنامه ها و مردم همه انتفاد می کردند .
همه از هیئت حاکمه بد می گفتند و همه ابراز انزجار می کردند ولی ما حس می کردیم علت این انزجار و عدم رضایت را بیان نمی کنند و نقاب را از چهره هیئت حاکمه بر نمی دارند و پلیدی او را آنگونه که هست آشکار نمی سازند . بعداً متوجه شدیم تمام آن انتقاد کنندگان در پس پرده با هیئت حاکمه و نقشه شیطانی او هم صدا هستند و همه آنها می گویند تا ملت ایران به اساسی ترین حقوق ملی خود واقف نگردد.
ولی ملت ایران مانند هر ملت سر افراز و زنده دیگر حق دارد اساسی ترین و اصلی ترین حقوق خود را خواستار باشد او حق دارد برای خود زادی و استقلال و وحدت و سربلندی بخواهد اما داشتن هیچ یک از این حقوق برای یک ملت اسیر و تجزیه شده میسر نیست .
تمام فصول سیاست ملت ایران در یک کلمه خلاصه میشود آن « وحدت » است کافی است یکصدو پنجاه سال خیانت و رذالت کافی است سالهای بسیار است که ایران را تجزیه ، اسیر و پریشان نموده اند زندگی ننگین و سیاه سالهای تجزیه و گذشت قرون و اعصار به ما آشکار نموده است که تا ملت ایران تجزیه و از هم جدا باشد سربلندی و زندگی سرافراز و شایسته خود را نخواهد یافت وحدت تنها راه و اولین و آخرین راه نجات ایران است .
از لحاظ اصطلاحات سیاسی این خواست ملت ایران در کلمه پان ایرانیسم خلاصه میشود.
پان ایرانیسم یعنی وحدت و یگانگی کلیه ایرانیان در میهن بزرگ آنان
این اصطلاح از لحاظ سیاسی و علمی چون به قدر کفایت رسا بود در مدت کوتاهی شیوع یافت و بر اندیشه خواستاران وحدت ایران اطلاق گشت .
به خصوص که پیش از ما نیز این کلمه چند بار توسط نویسندگان به کار رفته بود اکثر دانشمندان و نویسندگان در حین مطالعات خود به این نکته برخورده بودند که مردمان فلات ایران بی هیچ گفتگو دارای فرهنگ مشترکی هستند و در سوابق مشترک تاریخی آنها نیز دچار شک و تردید نمی گردد و کلمه پان ایرانیسم در زمینه اینگونه مطالعات فرهنگی و ادبی به کار رفته بود ولی اولین بار بوسیله مکتب ما در معنی سیاسی خود به کار برده شد و در آغاز کتاب مختصر و فشرده بنیاد مکتب پان ایرانیسم ملت ایران را به تجزیه خونین ایران زمین آشنا نمودیم و به حکم تاریخ ملل جهان و ملت کهنسال ایران وحدت و یگانگی را تنها راه نجات و سرافرازی اعلام کردیم .
نهضت اجتماعی و ملی ایران ( پان ایرانیسم ) نمی توانست تنها به روشن کردن هدف سیاسی خود اکتفا کند و فعالیت تئوریک خود را در این مرحله ختم نماید . لازم بود جهان بینی این نهضت نیز روشن گردد و مسائل بزرگ و اساسی آن طرح و حل شود .
خوشبختانه در این زمینه نیز موفقیت کاملی نصیب ما گشت و توانستیم کاملترین و عالیترین ایدئولوژی عصر کنونی را در علمی ترین صورت راهنمای اندیشه اجتماعی و محور جهان بینی خود قرار دهیم .
بر افراشتن پرچم ناسیونالیسم یک امر اتفاقی نبود بلکه آگاهی و وقوف به ماهیت جریانی بود که هستی هر یک از ما موجودیت هر نهضت پیروزی در هر زمانی جزء کوچک و ناپایدار آن است .
ناسیونالیسم تنها مکتبی بود که می توانست نیاز ملت بزرگ ایران را نشان دهد و راهنمای مبارزات و جنبشهای اجتماعی ما گردد .
پان ایرانیسم در حقیقت نتیجه ای بود که با یک جهان بینی ناسیونالیستی درباره تاریخ ملت ایران بدست آمده بود از طرفی ناسیونالیسم بهترین و کاملترین مکتبی است که با ریشه تمام پلیدیها و انحرافات جامعه کنونی یعنی فرد پرستی به سختی می ستیزد .
از تاریخ حیات ملت ما قرنها میگذرد بقاء و هستی ملت ما قوانین جاوید خود را در طی این زمان طولانی آشکار ساخته است و این قوانین و نوامیس است که ناسیونالیسم ایران خوانده می شود .
مردمان گذشته ، پدران و نیاکان ما نیز بی شک بر طبقه همین نوامیس فداکاری و جانبازی کرده اند و گر نه ملت به جا نمی ماند و پایدار نمی گشت .
آن مردان جان خود را در پی هدفی عالیتر و مقصودی مقدس بر کف می نهادند و ناموس ملی ما را پاس میداشتند دلیران و جنگ آوران پیشین و نوابغ علم و هنر ، اندیشمندان و هوشمندان گذشته فرمان ضمیر پاک خود را گردن می نهادند .
بندای وجدان و خون خود پاسخ می گفتند ؛ میجنگیدند ، خلق می کردند ، طرحهای نوین فرار راه دیگران می نهادند ، در هر زمینه از داشتها و هنرها گام میزدند در دشتها و کوه ها نبرد میکردند . امروز وقتی ما از فراز بارگاه تاریخ بر اعمال گذشته آنها مینگریم گوئی جنبش و کوشش یک روح در بدن افراد آن همه نسلها بوده است و گوئی آن همه افراد مانند یک تن با خواستی واحد به سر می برده اند .
امروز نهضت ما حق دارد افتخار خود بداند که فرمان همان روح را گردن نهاده است و همان اصول ، همان شیوه ها و سنن جاوید و استوار را خواستار است و مردم ایران زمین را به سویش می خواند .
نهضت ما جانشین قانونی و خلف نهضتهای ملی و میهن پرستانه پیشین و وارث کلیه امتیازات و افتخارات آنان است با این فرق که به ناموس و قانون وجود خود پی برده و راهی را که در زمانهای پیشین به حکم یک ندای وجدانی پیموده میشده است آگاهانه می پیماید .
فرق مکتب ناسیونالیسم پیش از ما فرق خواب و بیدار است .
...
ای جهان تیره ، ای دنیا افسون شده آگاه باش ، آتشگاه خاموش باز روشن می شود .
آن ملتی که نخستین بار از فلات ایران پایه های سازمانهای بشری جهان کنونی را نهاد بار دیگر به سوی وظیفه تاریخی و نقش جهانی خود گام بر میدارد .
عصر فرد پرستی و خود بینی ، دوران غلبه مزورانه جهود ها و جهود صفتها به پایان رسیده است جهان در مسیر زوال و تباهی دیگر پیش نخواهد رفت .
ملتها بیدار گشته اند ناسیونالیسم آگاه و بیدار پرچمدار نهضتها و جنبشهای ملی گشته است . بر اساس این اندیشه نجات بخش جهانی آزاد و آباد به وجود خواهد آمد .
ملتها بیدار باشید ، عصر بردگی و بندگی به پایان رسیده است امپراتوریهای ملت کش و ستمگر تباه خواهند شد .
زمان آینده روزگاریست که در آن هر ملتی بر اساس استعداد خود ارمغانی به جهان خواهد داد .
فرداست که ایران بزرگ ما باز پرچمدار فرهنگ جهان گردد .
...
اینک ... هم میهن
بخوان کتاب کوچکی را که عصر پیش از ما و پس از ما را چون دهلیز کوچکی به هم راه داده است .
کتابیکه سر آغاز خواست یک ملت و محرک نیروی جوان و عظمت خواه آن است
اینجا تو خواهی دانست که ما ایرانیان ، چه میخواهیم
کانون آرمانشناسی مکتب پان ایرانیسم پاینده ایران