نسخه جدید دموکراسی برای ایران

مجید محمدی از بی بی سی نسخه جدیدی برای آزادی و دموکراسی در ایران پیچیده است .

فراز هایی از این نسخه را که فقط برای ایرن و روسیه و چین نوشته شده با هم مرور میکنیم تا هم میهنان بدانند یک روشنفکر ایرانی که درتهران مهندسی برق و الکترونیک و در حوزه علمیه قم فلسفه و الهیات خوانده و دکترای جامعه شناسی اش را از آمریکا گرفته چه خوابی برای خانه پدری اش دیده است . با هم مرور میکنیم :

اگر غرور و احساسات ملی را که مبنای عقلانی ندارند و بالقوه می توانند بسیار خطرناک باشند کنار بگذاریم و به سراغ معیارهایی مثل صلح، دمکراسی، توسعه و حقوق بشر برویم، دنیایی با واحدهای سیاسی کوچک تر شاید به نفع همه باشد. این واحدهای سیاسی کوچک تر، با تشکیل دولت_ ملت‌های دمکرات و فدرال یا با تجزیه کشورهای بزرگ محقق خواهند شد. از همین منظر است که تجزیه ایران، روسیه و چین را در صورت مقاومت در برابر دمکراسی و فدرالیسم ناگزیر می دانم.

 

بزرگی کشورهایی که حکومت آنها ظرفیت حکومت فدرال و واگذاری قدرت به مردم را ندارند (مثل ایران، روسیه و چین) هم به حال مردم آن کشورها مضر است و هم به حال همسایگان و مردم دیگر کشورها.

 

.

 

تاریخ دارد تکرار میشود ، باز هم یک روشنفکر دیگر که سابقا اصلاح طلب بود و امروز تجزیه طلب و هماهنگ با تو طئه گران علیه تمامیت ارضی با حربه دموکراسی که نام اشنایی برای مردم منطقه است به میدان نکبت باری آمده که بوی عفونت اندیشه هایش شامه ملت ایران را آزار میدهد .

برای عاشقان ایران ، شنیدن مصاحبه بنی طرف از تلویزیون بی بی سی و خواندن مقالات مجید محمدی در سایت بی بی سی ، نشست عرب زبانان در قاهره ـ تشکیل جلسات تجزیه طلبان در ترکیه و واشنگتن تازگی ندارد ... سالهاست که ملت ایران این نغمه های شوم را از بلند گوهای بیگانه ولی از حلقوم ور شکستگان سیاسی ایرانی میشنود . اما مقاومت ملت ایران در برابر این ژاژخایی ها درس عبرتی برای دشمنان ایران نشده است .

مجید محمدی در کمال شگفتی نسخه فدرالیسم یا تجزیه را برای کشور هایی می پیچد که در برابر زیاده خواهی های غرب ایستاده اند . مجید محمدی سر در لاک حماقت سیاسی اش فرو برده و دست جنایتکار امریکا و انگلیس و فرانسه را در حمله نظامی به کشورهای افغانستان و عراق و پاکستان و لیبی و سوریه نمبیند . او سرمایه گذاری های عربستان و قطر برای تفرقه افکنی در بین مردم مسلمان را نادیده میگیرد . محمدی روشنفکر ور شکسته چشم بر ترکیه که در نا ارام ساختن منطقه و قتل عام کردها پا در رکاب است بسته و از جنایات امریکا در خاور میانه غافل مانده .

این فرزند ناخلف ایران از درک این نکته عاجز است که قدرتهای سر مایه داری غرب مانع ایجاد دموکراسی در بین ملتها هستند که اگر به سیاست های استعماری خود در خاور میانه پایان بخشند و ملت ها را به حال خود رها نمایند آن ملتها راه دموکراسی را پیدا خواهند کرد .

ایران زمین ، جایگاه و پایگاه تیره ها و قوم ها و طوایف و ایلات و عشایر ی است که قرنها بر یک پهنه از فلات ایران غنوده و غمها و شادیهایشان را با هم تقسیم کرد ه و از هویت و فرهنگ با شکوه خود پاسداری کرده اند . تنها تجاوز بیگانگان ، نظم شامخ این ملت را درهم ریخته و با آشفته ساختن محیط زندگی شان ، روند توسعه را سد کرده اند . چرا این روشنفکر بریده از میهن فراموش کرده که در تمامی آشوبها و جنگها ی تاریخ معاصر ایران ، دست انگلیس وامریکا درکار بوده و برای غارت منابع ملی ما اجازه ندادند ملت ایران راه طولانی دموکراسی را طی کند و اینک نیز این انگلیس و امریکا هستند که با به آغوش کشیدن مزدوران تجزیه طلب و هدایت و حمایت آنان باد بر آتش جدا سری می دمند وترویج کنندگان نغمه شوم فدرالیسم یا تجزیه را به زر و زیور می آرایند ...سفره هایشان را رنگین و دل های شان را با افسون کدخدایی در یک گوشه جدا شده از ایران گرم میدارند و بلند گوهایی برایشان تدارک می بینند تا آوای شوم شان به سراسر گیتی انعکاس یابد .

چه سازمان هایی پای رهبران مزدور تجزیه طلب را در تریبون صدای امریکا و بی بی سی باز میکنند تا همچون گذشته با خواندن سرود از رونق افتاده ازادی و دموکراسی ، جامعه را به خانه پدری بدبین سازند !! و یک بار دیگر تیشه آزادی را بدست مردم فریب خورده دهند تا بر ریشه های عمیق وحدت و هویت یک ملت کهنسال فرود آورند تا ریشه از هم بگسلد و باغستان ایران به زاغستان انیرانی مبدل گردد و آنگاه جهانخواران ایران تکه پاره شده را راحت تر ببلعند .

مجید محمدی و عزیز بنی طرف و دیگر سر سپردگان به کانون توطئه خوب میدانند که ایران یک پارچه لقمه گلو گیری است ، لقمه ای که در سراسر تاریخ از گلوی اسکندر با همه جهانگیری اش و عمر با همه تدبیرش و چنگیز با همه خشونتش وشیر پیر بریتانیا با همه اشتهایش پایین نرفت و امروز غول سرمایه داری با چنگال انگلیس و امریکا و اسراییل به سراغ این سرزمین اهورایی آمده است تا دسترنج روشنفکران ور شکسته را تکه تکه ببلعد...

و شگفتا ... شگفتا .. که برخی از فرزندان سوگند خورده به حفظ میراث این کهن دیار طعمه این دام میشوند و با ابراز نظرات خام و نپخته و غیر مسئولانه و گاه خائنانه ، آب به اسیاب طراحان ایرانستان میریزند و راه دموکراتیزه کردن کشور را در پاره پاره کردن ایران که قطعا از طریق تهاجم نظامی و برادر کشی باید انجام شود میدانند .

و ما که در درون کشور ، سایه سیاه توطئه را بر بالای سرمان احساس میکنیم و زنگ خطر جدا سری را با پوست و گوشت و جانمان لمس میکنیم ناچاریم یک بار دیگر تاریخ فدرالیسم را بگشاییم و سر فصل های آن را یاد آور شویم تا این نخوانده تاریخها به خود آیند و بفهمند که ورود به افسانه فدرالیسم ، یعنی خروج از استقلال و تمامیت ارضی و هویت ملی و بس... .

بگذارید برای اتمام حجت تصویر کشور های فدرال را ترسیم کنم بدین امید که ره گم کردگان به خود آیند .

تاریخ گواهی میدهد که در فدرالیسم پیوستن چند کشور مستقل به یکدیگر و ایجاد یک کشور بزرگتر هدف است نه تقسیم یک کشور به واحدهای کوچک و خود مختار ..!!

سوئیس که یک کشور قدیمی فدرال است از قرن سیزده تا قرن شانزدهم به مدت سیصد سال از به هم پیوستن شهرهای مستقل قرون وسطایی به یکدیگر پدید آمد .

در آمریکا از سال 1757میلادی – دوازه دولت علیه استعمار بریتانیا با یکدیگر متحد شدند و پس از پیروزی در جنگ های استقلال به صورت کنفدراسیون در آمد و پس از خرید مستعمرات فرانسه وتصرف مناطق مجاور در سا ل 1836 به بیست و پنج ایالت و در سا ل 1850 به 31 ایالت و در سا ل 1900 به 44 ایالت و در سا ل 1959 با افزایش آلاسکا و هاوایی به 50 ایالت افزایش یافت .

در آلمان تا پایان قرن هیجدهم یکصد و بیست شاهزاده نشین کوچک و بزرگ حکومت می کردند و در سا ل 1816 تمام ایالت های آلمانی زبان به غیر از اتریش و پروس کنفدراسیونی تشکیل دادند – در سا ل 1815 کنگره وین – کشور فدرال آلمان را با 39 عضو به وجود آورد و 35 شاهزاده نشین به این اتحادیه پیوستند و در سا ل 1875اتحاد کامل آلمان صورت گرفت . در هندوستان تا قبل از سا ل 1947 بیش از 500 شاهزاده نشین وجود داشت که هر یک دارای استقلال نسبی بودند . لازم به توضیح است که بیش از 95 در صد کشورهایی که با سیستم فدرال اداره می شوند از پیوستن واحد های کوچکتر به یکدیگر به وجود آمده اند .

و اما در باب فدرال شدن کشور ها بمنظور نیل به دموکراسی ذکر چند مثال ضروری است. سوئیس 500 سال پس از ایجاد آن کشور به تدریج دموکراسی را تجربه کرد و پذیرا شد و در بسیاری از کشورهای فدرال هنوز دموکراسی وجود ندارد که نمونه های آن در آسیا و آفریقا فراوانند .

امارات متحده عربی که کوچکترین کشور منطقه و فدرال نیز هست هنوز رنگ دموکراسی را ندیده ! خطرناک ترین کار سیاسی در یک کشوری که دموکراسی را تجربه نکرده این است که نسخه فدرالیسم برایش پیچیده شود زیرا معمولا در این مناطق سیاستمداران جاه طلب و گاه وابسته ای وجود دارند که حاضرند رئیس جمهور یک دهکده باشند ولی فرماندار یک کشور نباشند ..!

اشتباه دیگر آن که عده ای گمان می کنند فدرالیسم سبب توسعه اقتصادی خواهد شد در حالی که جوامع عقب مانده فرهنگی هرگز یک شبه به توسعه اقتصادی دست نخواهند یافت .. اگر چنین بود کشورهای پاکستان و بنگلادش و آمریکای لاتین که سالهاست به استقلال سیاسی دست یافته اند امروز باید به شکوفایی اقتصادی رسیده باشند در حالی که برزیل در حال حاضر بیش ازدویست میلیارد دلار بدهی خارجی دارد – آرژانتین حدود 150 میلیارد دلار مقروض است – مکزیک با آنکه چاه نفت دارد 150 میلیارد دلار به دنیا بدهکار است – پاکستان و بنگلادش که هنوز در باتلاق فقر دست و پا می زنند .

نکته قابل توجه آن که در کشورهای فدرال بیشترین در گیری های قومی و جنبش های جدایی طلب وجود داشته و دارد : مثلا در نیجریه از سا ل 1999 تا 2002 میلادی بیش از ده هزار نفر در در گیری های قومی کشته شده اند – در هندوستان درگیری های قومی و مذهبی هر ماه هزاران نفر را به خاک و خون می کشد . حوادث اخیر بمبئی و جنگ این کشور با پاکستان از ثمرات تجزیه قاره هند است

درگیری های قومی در هلند این کشور را به تجزیه کشانید و بلژیک خلق شد – تا قرن نوزدهم ما کشوری به نام بلژیک نداشتیم و هم اکنون این کشور از سه قوم فرانسه زبان . هلندی زبان و آلمانی زبان تشکیل شده که عدم سازش آنان با یکدیگر بلژیک را با بحران های جدی مواجه ساخته است .

وا ما در ایران.....!!

در ایران 16 میلیون آذری زندگی میکنند که دو میلیون نفر آنها فقط در تهران به سر می برند و بقیه در 4 استان آذربایجان غربی و شرقی و زنجان و اردبیل زندگی می کنند و در واقع سراسر ایران زمین سرای آن ها و خانه امن شان است و هرگز طالب حکومت فدرال نیستند . در خوزستان اقوام عرب و فارس کنار هم زندگی میکنند که هر گاه در این استان خود مختاری اعلام شود یک قوم به صورت اقلیت در خواهد آمد و ماجراها آفریده خواهد شد .

حال فرض كنيم ایران فدرال شود، در آن صورت در خوزستان تكليف مردم بختياری و ترك تباران خوزستاني كه عرب نيستند و زبان، آداب و رسوم، پوشاك و خوراك شان با عرب ها، فرق دارد، چيست؟ آيا همچنان كه تاريخ گواهي مي دهد با ضربِ شمشير و تجاوز و قتل، آنها را به راه راست هدايت خواهند كرد؟ و يا بر اساس ادعای پان عربها ، يك بار ديگر براي تصرف اراضي هرمزگان، سيستان و فارس، كه همه آنها غير عرب هستند به آن نواحي حمله خواهند برد تا حكومت خلق عرب تحقق يابد؟!

و يا دولت فدرال كردستان با مردم اروميه، باكو، خوي، سلماس و ... چگونه كنار خواهد آمد و جواب پان توركيست ها كه نصف ايران را مطالبه مي كنند، چه خواهند داد؟ و يا بر عكس حكومت فدرال آذربايجا ن در مقابله با كردها كه آذربايجان غربي را كردنشين مي دانند، چه پاسخي جز گلوله براي آنها دارد؟

هنوز آقاي مايكل لدين لب، تر نكرده، آقاي "هجري" دبير كل سابق حزب دمكرات مدتی قبل اعلام كرد :

" هيچگاه استقلال كردستان را به عنوان يكي از اشكال حق تعيين سرنوشت نه تنها رد نكرده بلكه از آن بعنوان حق مسلم و مشروع ملت كرد در همه بخش هاي كردستان ياد كرده است "

منظور آقاي هجري از "همه بخش هاي كردستان" همان "الكردستان الكبري " است كه در بر گيرنده بخش بزرگي از آذربايجان، لرستان، كرمانشاهان و ايلام است ..."

مگر مصاحبه آقای شرفی دبیر کل حزب دموکرات را در پاریس نشنیدید که اظهار داشت چهار میلیون کردهای ایران که مرزهای شمال را با عراق در اختیار دارند ، هر آینه ایالات متحده گام هایی مهاجمانه تر در برابر ایران بردارد از آمریکا پشتیبانی خواهند کرد.

ایا این قبیل سخنان جز د ر اثر دلگرمی وحمایت های مایکل لدین و تیمر من از دهان این روشنفکران نوظهورشنیده میشود ..؟

مراجعه به سايت هاي گروه هاي تجزيه طلب پرده از اين حقيقت بر مي دارد كه چه معضل بزرگي سر راه اينگونه خيال پردازي ها وجود دارد. نامه "نظمي افشار" روشنفكر تجزيه طلب ترك به آقای هجري ، يكي ديگر از آن نشانه هایی است که پشت پرده خود مختاری و یا فدرال طلبی و اندیشه های ایران بر باد ده قرار دارد . ايشان مي نويسد:

" بهتر است كردها چشم به سرزمين آذربايجاني ها ندوزند و جلوي اين داوري هاي بيمار گونه و آرزوهاي توسعه طلبانه و دور از تحمل را بگيرند ... !

آقاي "حسن زاده" دبير كل سابق حزب دمكرات كردستان كه انشعاب كرد، در گفت و گويي با "پيك كردستان" به نظمي چنين پاسخ مي دهد:

" هيچ كردي بخاطر هيچكس و هيچ ملتي دست از هيچ وجبي از خاك كردستان بر نخواهد داشت. مادامي كه در برابر دو امپراتوري ايران و عثماني مقاومت كرده و موجوديت ملي خود را پاس داشته، ممكن نيست از اين پس با تهديدهاي فردي چون نظمي افشار ترس به دل ما راه دهد و دست از يك ذره از خاك كردستان برداريم ... از ديدگاه ما سرزمين كردستان شامل تمام شهرها – مناطق – روستاها – دشت ها و كوه هايي كه در تقسيمات كشور، استان هاي كوردستان، كرمانشاه، ايلام و آذربايجان غربي ناميده شده است، را در بر مي گيرد ..."

از سوي ديگر، آقاي چهرگاني روشنفكر بريده از ايران در تارنماي خود چنين فرياد مي زند:

"عموميت مردم كرد از شعور جمعي جهت زندگي اجتماعي و مسالمت آميز برخوردار نبوده و دچار نا هنجاري هاي اجتماعي متعدد مي باشند ..."

همين بيمار رواني به آذربايجاني ها توصيه مي كند كه از ازدواج و داد و ستد با كردها پرهيز كنند.

حزب استقلال آذربايجان جنوبي به كردها هشدار مي دهد : ... "كه اگر مي خواهيد در صلح و آرامش همسايه باشيم بايد از اين ادعاهاي ماليخوليايي دست برداريد در غير اينصورت به آذربايجان اعلان جنگ مي كنيد كه آن هم به نفع شما نخواهد بود."

حال بفرمایید در یک چنین بافت بهم تنیده و در هم فرو غلطیده ای چگونه میتوان حکومت فدرالی بوجود آورد و به آرامش و صلح فردای آن امیدوار بود ؟

یاد آوری نغمه های شومی که در باره نام خلیج فارس و یا ادعاها پیرامون جزایر سه گانه و یا سخن پراکنی هایی که توسط جبهه ازادی خلق عرب مستقر در لندن میشود در ادامه توطئه ای است که برای ایران تدارک شده . اکنون در امارات متحده عربی نقشه جغرافیایی که در مدارس تدریس میگردد از استان های خوزستان و هرمزگان و بوشهر و فارس و دریای عمان با نام و عنوان عربستان یاد میشود .

سوال اساسی اینست که چرا دل دردمند دموکرات طلب روشنفکران مغرب نشین از اربابان خود مطالبه لحظه ای ازادی و دموکراسی برای مردم نگون بخت عربستان و قطر و امارات و کویت و بحرین نمیکند ؟ آیا فریب بزرگ دموکراسی در خاور میانه حال این قلم بدستان را بهم نمیزند ؟

اقای محمدی ، شامه ما پان ایرانیست ها بشدت نسبت به توطئه بیگانگان حساس است ما بدلیل حضور در فضای پر رمز و راز فعلی ، گاه صدای نفس کشیدن بیگانه را به گوش جان میشنویم و با چشمان باز سایه های پیاده نظام بیگانگان را در ظلمت شب میبینیم ، باور کنید بوی خیانت را از پشت همه آن الفاظ زیبا و مردم فریب غربی ها استشمام میکنیم

آقای مجید محمدی ، ما اربابان شما را بهتر از خودشان میشناسیم ، آنها دچار گرسنگی کاذب شده اند ، تشنه نفت و گاز و طلا و دلار ند . اگر ما استخوانی به سوی شان پرتاب کنیم شما را در قعر جهنم رها خواهند کرد . بی جهت جور کش غول بیا بان نشوید .

چشمان تان را بر روی فجایعی که بنام دموکراسی دارد روی میدهد باز کنید . حسنی مبارک عزیز ترین یار شان توی قفس است . قذافی گاو شیر ده شان با تنی پاره پاره زیر خاک مدفون است . بن لادن سگ شکاری شان در ابهای اقیانوس از هضم کوسه ها گذشته . شماها که عددی نیستید .

اکنون روزگار چهل سال پیش است ، یکبار دیگر بازی با دموکراسی با شعار زنده باد حکومت فدرال به روی صحنه آمده ، آن هم با هنر نمایی هنر پیشگان قدیمی ، همان هنرمندان و روشنفکرانی که در تخریب کشور نقش بسزایی داشته اند .

آقای محمدی سعی کنید آن گونه عمل نمایید که فرزند شما مجبور نشود سی سال بعد اسناد و مدارک حضور و دخالت بیگانکان را در پروژه نا فرجام ایرانستان از پشت تریبون های آمریکا و انگلیس فریاد بزند و بر پدرش لعنت بفرستد ....