سیاست اعتدال با چالش های پیش رو

 بیش از سه دهه است که ملت ایران در کانون بحران و جنگ و کشمکش های سیاسی به سر میبرد و در این میان بزرگترین چالش را که دفاع مقدس بود با عزت و قدرت از سر گذرانید اما پایداری مظلومانه و شجاعانه رزمندگان ما در میان یک جهان دشمن ، پایان رنج ها و تنش ها و چالش ها نبود زیرا با پایان یافتن آتش جنگ در میدان های نبرد ، بلافاصله آتش کشمکش های سیاسی و اقتصادی در برون و بیرون مرز اغاز گردید و با فراز و نشیب هایی ادامه یافت تا آنجا اکنون که سهم کشور ایران از این مناقشا ت ، تنگ تر شدن حلقه توطئه ها و تهدیدات بیگانگان و سهم ملت ایران افزایش تحریم های ویرانگر بوده است . حاصل ان که چرخ اداره کشور قفل شد. لاجرم می بایست چاره ای اندیشید تا کشور از ورود به عرصه فروپاشی در امان بماند.


در چنین فضای پر تنش و نگران کننده ، فرصتی محدود و غیر منتظره پیش آمد تا مردم به صحنه آمده پیام خود را به دور از آشوب و جنجال به گوش مسئولان داخلی و رهبران جهانی برسا نند ، پیامی مسو لا نه و دموکرات منشا نه پیامی با این محتوا که " دیگر بس است " ادامه سیا ست های گذشته بس است ...!! سی سال بی تدبیری و جاه طلبی و سرکوب اندیشمندان ودگر اند یشان و بی اعتنایی به صاحب نظران کافی است !


لذامردم با نگرانی ، یکبار دیگر به پای صندوق های رای رفتند و از عشق شان به ایران زمین ما یه گذاردند تا شاید بتوانند از بروز رویدادهای دشمن شادکن جلوگیری کرده وروند سیاست های جاری را متوقف سازند . بدین روی از میان چهره های کاندیدا شده ، به فردی تمسک جستند که ظاهرا شعار اعتدال ، تدبیر و امید ، این " سه گمشده  سه دهه اخیر " را تبلیغ میکرد.


دکتر روحانی با رای اکثریت مردم برگزیده شد و زمام امور اچرایی کشور را به دست گرفت و از همان آغاز ، بر دو برنامه که کانون فشار بر ملت ایران بود تکیه کرد :


1 – سیاست خارجی 2- سیاست اقتصادی
دولت جدید در مورد سیاست های اقتصادی ، گامهای اولیه را با درایت برداشت و آن انتخاب اقتصاد دانانی بود که روش های خسران بار اقتصاد بدون برنامه را تجربه کرده و در ما ن اقتصاد بیمار را در بازگشت به برنامه ریزی عالمانه و اجرای قانون میدانستند . جامعه اقتصادی و بازار گام اول دولت را با متا نت و روی خوش استقبال کردند ، حال باید منتظر بود تا اقدامات کارشنا سان و برنامه ریزان به بار نشیند.


اما در مورد سیاست خارجی که موضوع این مطلب است باید اذعان کرد که اقدامات ابتدایی دولت ، موید نگاهی جدید به روابط بین المللی است. روابط مغشوشی که ایران را در معرض تهاجمات سیاسی ، نظامی و تحریم های کمر شکن قرار داده و فرصت طلایی برای ماجرا جویان جهانی و رانت خواران و قانون شکنان داخلی فراهم ساخته  است.


سیاست خارجی جمهوری اسلامی از آغازانقلاب بر محور ضدیت با آمریکا و اسراییل رقم خورد و با گروگان گیری دیپلماتها وارد فاز عملی دشمنی با آن کشور گردید که دامنه آن در دوران آقای هاشمی رفسنجانی به خارج از مرز ها تسری پیدا کرد و عاقبت به تجاوز صدام به ایران انجامید . ناگفته نما ند که این رویه خشمگینانه و انقلابی ، رضایت خاطر آمریکاییها را فراهم میساخت زیرا بهانه لازم برای حضور نظامی در پهنه آبهای خلیج فارس و مدیریت بر چاهها و راههای نفت و کنترل بازارهای نفتی و هدایت رهبران کشورهای عربی به سمت و سوی دلخواه ونیز تغییر جبهه جنگ اعراب و اسراییل با رویه جدید جمهوری اسلامی میسر میشد .


بنا براین با تغییراتی که در جا به جایی قدرت و سیاست در خلیچ فارس پدید آمد پروژه جنگ و ترور و ناامنی و تخریب کلید خورد که تا امروز ادامه دارد و به هدر رفتن سرمایه های ملی کشور های خاور میانه و سرکوب ملتها و اختناق و انسداد سیاسی منتهی گردیده است .


باید اذعان داشت که همیشه جنگ و بحران ، پیروان قدرتمندی داشته و دارد و هر گاه کسانی یافت شده اند که خواسته اند از گسترش جنگ جلوگیری نمایند و یا به کاهش بحران بپردازند با مقاومت جدی مراکز اصحاب جنگ روبرو گشته اند .


اینک نیز به نظر میرسد که یک بار دیگر ایران دارد مقاومت پیروان جنگ و بحران را تجربه میکند زیرا اعلام موضع رییس جمهور جدید ایران برای آغاز یک مذاکره شرافتمندانه با دولتها بر سر حل مسایل مورد اختلاف ، تکان ها ی شدیدی در کانون های بحران ساز داخل و خارج کشور ایجاد کرده است به گونه ای که بی پروا و آشکا را با همه توان خود به مقابله با سیاست های دولت جدید برخا سته اند . در خط مقدم جبهه مبارزه با سیاست اعتدال ، دولت نتانیاهو ایستاده است . دولتی که برنامه های اتمی ایران را بهانه قرار داده وبا اشاعه مطالب بی اساس به تحریک افکار عمومی پرداخته و به تبعیت از ما فیا ی جنگ ، حملات بی امانی را متوجه ایران نموده است .


نتانیا هو فراموش کرده که کشورش از دهه 1950 با سر سختی و پنهان کاری به سراغ تاسیسات نظامی اتمی رفته و تا امروز به هیچیک از سازمان های نظارتی و یا افکار عمومی جهان پاسخگو نبوده است . نتانیاهو مردم جهان را ازافسانه بمب اتمی ایران میترسا ند در حالی که اسراییل در سال 1955با مشارکت فرانسویها اقدام به ساخت راکتور اتمی نمود و چون فرانسه آب سنگین نداشت به نروژ که تنها تهیه کننده اب سنگین در اروپا بود روی آورد. اسراییل در سال 1955 به فرانسه و در سال 1958 به نروژ تعهد سپرد که از برنامه اتمی خود استفاده نظامی نکند و آن را اتم برای صلح نامید ولی نه تنها به تعهدات خود عمل نکرد بلکه هم زمان برای تامین هزینه برنامه های بلند پروازانه اتمی خود به جمع آوری اعانه و کمک مالی از دوستان اسراییل در جهان پرداخت .


دوگل رییس جمهور اسبق فرانسه اولین کسی بود که به نیات پنهانی اسراییل پی برد و ضمن هشدار به آن کشور توصیه کرد که : " غرورشان را کنترل کنند و در جای خود بمانند ". فرانسه طی سوالاتی در باره تاسیسات " دیمونا" اسراییل را تحت فشار گذارد ، اما اسراییلها برای فرار از پاسخگویی به امریکا متوسل شدند . امریکاییها نیز همان پرسش ها را پیرامون تاسیسا ت دیمونا تکرار کردنداما دولت اسراییل بر خلاف قول و تعهدی که سپرده بود آنجا را یک کارخانه نساجی اعلام کرد ولی به هیچکس اجازه بازدید از این کارخانه نساجی را نداد ، فشار ها ادامه پیداکرد و آن گاه با توسل به دروغ و فریبی دیگر انجا را کارخانه ذوب فلز نامید . اما انگلیسها رسما با افشا گری گسترده دیمونا را یک راکتور اتمی معرفی نمودند .


در 19 ژانویه 1961 میلادی دولت بن گوریون به دولت کندی اطلاع داد که اسراییل از سال 1963 قادر خواهد بود سالانه 90 کیلو گرم پلوتونیوم با کیفیت نظامی تولید کند و دلیل اقدامات پنهانی خود را نیز تهدید از جانب اعراب که آنها را مرادف نازیسم میدانست اعلام کرد . اسزاییل با توسل به ریا و دروغ به جامعه جهانی و بر خلاف تمامی عهدنامه ها و پروتکل های اژانس اتمی موفق شد در سال 1972 پا نزده کلاهک اتمی در اختیار داشته باشد . ده سال بعد این تعداد را به 35 کلاهک و در سال 2003 میلادی به 78 عدد برساند .


بنا براین دولتی که زبان دیپلماتیک اش با مردم جهان ، دروغ و ریا است چگونه به خود اجازه میدهد برای ایران نسخه بپیچد و جهانیان را به خطر بمب اتمی ایران هشدار داده و در سازمان ملل مرثیه سرایی و مظلوم نمایی کند ؟


دلیل پریشان احوالی نخست وزیر اسراییل قابل درک است . رهبران این کشور هرگز طالب یک ایران مقتدر و بدون بحران نبوده اند و به درستی در یافته اند که اگر یک کشور در منطقه بتواند جلوی توسعه طلبی اسراییل را بگیرد، ایران است و بس . جنگ های طولانی اعراب و اسراییل که ریشه در تاریخ دارد برای جهانیان و به ویژه برای اسراییل مشخص کرد که اعراب به دلیل اختلافات درونی و ، قادر به کسب پیروزی درمیدان نبرد نیستند و دیر یا زود از صحنه خارج شده و بحران خاورمیانه پایان می یابد و این چیزی نیست که زمامداران اسراییل طالب آن باشند زیرا اسراییل بدون بحران قادر به زندگی نیست ، ماهیت وجودی این کشور برای نا امن کردن منطقه بوده تا کنترل دلارهای نفتی کشور های عربی میسرشود و به بانک های اروپا و آمریکا که کانون تغذیه غرب است سرازیر گردد .


با این توضیح میتوان دریافت که وجود یک دولت اعتدالگرا در ایران و هدایت سیاست خارجی کشور به سمت و سوی پایان بخشیدن به مناقشات و ایجاد یک فضای امن سیاسی ، تا چه اندازه لابی جنگ افروزان و بحران آفرینان را خشمگین خواهد ساخت .


متاسفانه در درون کشور نیز مراکزی وجود دارند که دانسته یا ندانسته با محافل جنگ طلب بیرونی هم آوایی نموده و در سنگ اندازی به دیوار اعتدال که خشت های اولیه آن تازه نهاده شده و سخت شکننده و آسیب پذیر است بی تا بی میکنند و این گمان را در اذهان عمومی تقویت مینمایند که بهشت موعود و مدینه فاضله آنان دربحران بوده است و اینک از آنچه که قرار است روی دهد نگرانند .


برای همگان روشن است که توفیق در سیاست های جدید دولت زمانی به دست خواهد آمد که به جنحال افرینان بی منطق داخلی مجال عرض اندام داده نشود و سیاست خارجی کشور از سطح کوچه و خیابان به پای میز مذاکره هدایت شود . میز مذاکره علاوه بر هوشیاری سیاسی و زبان دیپلماتیک و حمایت ملی که هم اکنون فراهم است حمایت ارکان قدرت را نیز میطلبد تا نمایندگان ایران با دلگرمی از پشتیبانی های پشت جبهه ، با قدرت از منافع ملت ایران دفاع کنند زیرا در شرایط موجود تنها اسراییل نیست که برابر ملت ایران قد علم کرده بلکه کشور های عربی و برخی از همسایگان ما و در راس آنان آمریکا نیز رو در روی ایران قرار دارند و متاسفانه به دلیل برخی سیاست های غلط گذشته و اظهارات نا مربوط تعدادی از دولتمردان جمهوری اسلامی ، معارضان در موضع بر حق قرار دارند که باید با درایت به رفع و رجوع آنان پرداخت . حال اگر از داخل کشور نداهایی دال بر تایید آن سیاست ها بلند شود موضع نمایندگان ایران را در پای میز مذاکره تضعیف خواهد کرد و این همان چیزی است که دشمنان ما میخواهند . نمایندگان ایران نباید با خنجری در پهلو سر میز مذاکره حاضر شوند . انان نمایندگان مردمی هستند که به مشی اعتدال و تدبیر در سیاست خارجی رای دادند . آنان سفیران ملتی هستند که این بار باید بر خلاف گذشته پیا مبر صلح و دوستی با ملل جهان باشند و اگر نتوانند بر شرایط موجود فا یق آیند از سوی ملت ایران رانده خواهند شد و این دیگر پایان خط است .


خط قرمز ملت ایران برای بازگشت به جایگاه ایران در جامعه جهانی ترسیم شده است ، انتظار عموم بر اینست که موقعیت خطیر فعلی از سوی کسانی که ما فعلا از ذکر نام شان خود داری می ورزیم درک گردد و اجازه دهند سیاست های دولت در فضای امن و فارغ از کار شکنی های مرسوم اجرا گردد . ملت ایران به نقش ما فیای قدرت و ثروت و سیاست ، آگاهی کامل دارد و از آنچه که بر سر ایران آمده نا خشنود است . رانت خواران _ بحران آفرینان ، قلم به مزدان ، سا ند یس خوران ، فرصت طلبان ، لنگه کفش پرتاب کنان ، باید بدانند که ایران در لبه پرتگاه قرار دارد و اگر به همراهی و همگامی با سیاست های دولت تدبیر و امید که پشتوانه مردمی دارد نشتابند و ازهمصدایی با بیگانگان دست بر ندارند و به خاموش کردن آتش جنگ و بحران کمک نکنند خود قبل از همه گرفتار لهیب سوزان فتنه و جنگ خواهند شد . باید تا رسیدن به صلح پایدار و حکومت قانون، کلیه ارگا نها و مسئولان در کنار تدابیر دولت قرار گیرند تا منافع واقعی ملت ایران که در بازار بحران ها به یغما رفته است به دامان ملت ایران باز گردد . باید جنگ افروزان و بحران سازان بین المللی از ایجاد تنش و بحران در کشور ما مایوس گردند . باید خرد سیاسی و فرهنگ تمدن ساز ایرانی بر روابط بین ما و جهان آزاد حاکم گردد . در چنان شرایطی است که ایران در جایگاه افتخار افرین و غرور انگیز خود در جهان قرار خواهد گرفت .