ریشه ی اختلافات اتمی جمهوری اسلامی و شورای حکام از نگاه حسین موسویان

حسین موسویان، که در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی سفیر جمهوری اسلامی در آلمان بود و در دوران خاتمی معاون شورای عالی امنیت ملی (معاون روحانی) و عضو ارشد تیم مذاکره اتمی، با خبرگزاری ایسنا مصاحبه دقیقی درباره فعالیت اتمی جمهوری اسلامی انجام داده است. او اشاره به مشکلاتی می کند که از سال 2006 با روی کار آمدن احمدی نژاد در فعالیت های اتمی پیش آمد و سرانجام پرونده ای ساخته شد و به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شد که زمینه ساز تحریم ها شد. این مصاحبه شاید دقیق ترین گزارش از فعالیت اتمی و واقعیات مربوط به حال و آینده آن باشد، چرا که به دور از خوش باوری ها و شعارهای تبلیغاتی و سیاسی رایج در جمهوری اسلامی است. مصاحبه را "زهرا اصغری" انجام داده است و ما تا آنجا که به نکات حساس مطرح شده در مصاحبه لطمه ای وارد نیآید آن را خلاصه کرده ایم.

ایسنا- چرا در دوره مدیریت آقایان روحانی، لاریجانی و جلیلی بر پرونده اتمی درباره "حق" غنی‌سازی ایران توضیحی که امروز در مذاکرات هسته‌ای ارایه می‌شود، مبنی بر این‌که «ایران به دنبال شناسایی حق غنی‌سازی‌اش از سوی آمریکا و کشورهای 1+5 نیست، چون ان‌پی‌تی این حق را به او داده است» نشنیده یا در رسانه ها و در تحلیل ها ندیده ایم؟

موسویان: بر اساس ان‌پی‌تی تمام اعضا می‌توانند از تکنولوژی صلح‌آمیز هسته‌ای برخوردار شوند و در متن این معاهده هیچ کلمه‌ای تحت عنوان «غنی‌سازی» وجود ندارد، اما تولید سوخت برای مصارف صلح‌آمیز جزئی از تکنولوژی هسته‌ای است.
تولید سوخت‌ از دو طریق غنی‌سازی و آب سنگین صورت می‌گیرد و بر اساس متن ان ‌پی ‌تی هر دو روش مشروع و قانونی است، چون تولید سوخت بخشی از پروسه‌ای است که تکنولوژی صلح‌آمیز هسته‌ای به آن احتیاج دارد، بنابراین طبق ان ‌پی ‌تی غنی‌سازی مجاز و مشروع است و هیچ اختلافی در بین اعضا در این‌باره وجود ندارد.


کشورهای زیادی عضو ان‌ پی ‌تی هستند و غنی‌سازی هم دارند مثل آلمان، آرژانتین، هلند، برزیل و ژاپن. اگر غیرقانونی بود طبق معاهده این کشورها هم نباید غنی‌سازی داشته باشند.


اختلاف از اینجا شروع می‌شود که ایران می‌گوید طبق ان‌ پی ‌تی غنی‌سازی ح
ق مشروع ماست و قدرت‌های بزرگ می‌گویند، طبق مقررات آژانس همه اعضا موظف به اجرای قطعنامه‌های شورای حکام هستند و ایران عضو آژانس است و باید قطعنامه‌ها را اجرا کند. بر همین اساس شورای حکام از ابتدا تعلیق غنی‌سازی، اجرای پروتکل الحاقی، ترتیبات فرعی کد اصلاحیه 3.1 و دسترسی‌های فراتر از پروتکل الحاقی را خواستار شد. ایران بخشی از این درخواست را اجرا و بخشی دیگر را اجرا نکرد.

ایران پروتکل الحاقی را در دولت آقای خاتمی به طور رسمی و در دولت آقای احمدی‌نژاد غیر رسمی اجرا کرد، بر اساس گزارش مدیرکل آژانس دسترسی در قالب پروتکل الحاقی در دولت قبل به دفعات داده شده است. این در حالی بود که دولت اعلام می‌کرد طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی پروتکل را اجرا نمی‌کند. هم‌چنین در دولت آقای خاتمی دسترسی فراتر از پروتکل الحاقی داده شد و در دولت آقای احمدی‌نژاد هم این‌ دسترسی‌ها داده شد. مثلا بازدیدی که آقای هرمان ناکارتس، معاون آمانو در اوت 2011 از بخش تحقیق و توسعه سانتریفیوژها و آب سنگین اراک داشت. آقای فریدون عباسی رییس وقت سازمان انرژی اتمی آن زمان اعلام کرد که ما حاضریم پنج سال دسترسی کامل دهیم و یک هفته برای ارایه نمونه دست بازرسان را در آن مقطع باز گذاشت و تمام تکنولوژی ایران را آنها بازدید کردند.

"ایران دسترسی‌های فراتر از پروتکل الحاقی به آژانس داد" هیچ عضو آژانس تاکنون دسترسی‌هایی که ایران فراهم کرده را نداده است و چنین دسترسی‌هایی در تاریخ آژانس در بخش تحقیق و توسعه سانتریفیوژها سابقه ندارد.
قدرت‌های بزرگ برای توجیه افکار عمومی‌شان آن بخش از حقوق ایران که غنی‌سازی را برایش مجاز می‌داند عنوان نمی‌کنند، بلکه می‌گویند طبق قطعنامه‌های شورای حکام و شورای امنیت ایران باید غنی‌سازی را تعلیق کند و ایران را متخلف نشان می‌دهند.

بر اساس منشور سازمان ملل همه اعضا موظف به اجرای قطعنامه‌ها هستند و قطعنامه‌های شورای امنیت بر اجرای کنوانسیون‌ها تفوق دارد، چون شورای امنیت در قالب فصل هفتم منشور ملل متحد، نمی‌تواند بر هیچ چیزی وقتی موضوع تهدید و صلح امنیت بین‌الملل مطرح است مسلط باشد. وقتی پرونده هسته‌ای ایران در سال 2006 به شورای امنیت ارجاع داده شد و طبق فصل هفتم منشور برنامه هسته‌ای ایران تهدید صلح و امنیت بین‌الملل شد، مباحث و استدلال‌های ایران درباره حقوقش در چارچوب ان پی تی تحت‌الشعاع قرار گرفت.

البته این تفسیر ظالمانه است و ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت را از اساس غیرقانونی می‌دانم. در یکی از مجامع علمی بین‌المللی درباره این‌ که ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت غیرحقوقی و غیرقانونی است بحث شد، یکی از سفرای سابق اروپایی که عضو هیات مذاکره ‌کننده اروپا با ایران هم بود اظهار کرد که "نگویید غیرقانونی، بگویند غیرحقوقی." او استدلال می‌ کرد که ارجاع غیرحقوقی است چون ایران هیچ انحرافی به سمت ساخت سلاح و بمب هسته‌ای نداشت و به آژانس اجازه دسترسی و نظارت هم داده بود، بنابراین دلیلی حقوقی برای ارجاع به شورای امنیت وجود نداشت، اما غیرقانونی نیست چون قانون قطعنامه شورای امنیت است.
استدلال ایران برای داشتن راکتور آب سنگین، غنی‌سازی تا 100 درصد، نداشتن محدودیت در سانتریفیوژها یا ساخت مراکز غنی‌سازی به طور کامل درست است، اما طرف مقابل می‌گوید طبق مقررات آژانس تا زمانی که به طور صد در صد صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای از نظر آژانس ثابت نشده و آژانس دراین‌باره گزارش نداده است، باید پروتکل الحاقی را برای راستی‌آزمایی اجرا وغنی‌سازی را تعلیق کنید.


آنها در این بحث در برابر استدلال ایران که غنی سازی را حق خود می داند، معتقدند "اول برادری‌ات را ثابت کن، بعد ادعای ارث کن". یعنی اول ایران قطعنامه‌های شورای حکام و شورای امنیت را اجرا کند، بعد که صد در صد صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران تایید شد، ادعای غنی‌سازی کند. اما در مقابل ما معتقدیم طبق ان‌پی‌تی غنی‌سازی حق ماست و آن را مذاکره نمی‌کنیم، چه آن را به رسمیت بشناسند، چه نشناسند. چه قوانین و مقررات آژانس آن را بپذیرد، چه نپذیرد.


استراتژی و رویه‌ آمریکا درباره غنی‌سازی بعد از تصویب معاهده ان‌پی‌تی این بوده است که غنی‌ سازی را در هیچ کشوری به طور رسمی به رسمیت نمی‌شناسد، چون در متن ان‌پی‌تی کلمه «غنی‌سازی» وجود ندارد، بنابراین آن‌ها می‌گویند تنها «بهره‌مندی» ایران از تکنولوژی صلح‌آمیز هسته‌ای را به رسمیت می‌شناسند. طرف ایرانی می‌گوید در توافق باید کلمه «غنی‌سازی» بیاید وگرنه توافقی صورت نمی‌گیرد، چون اصل مناقشه هسته ای بر سر همین غنی‌سازی است.


"در مذاکرات هسته‌ای اخیر، 1+5 به ویژه آمریکا به طور ضمنی و عملی غنی‌سازی در خاک ایران را ‌پذیرفت" معتقدم در توافق ژنو زمینه پذیرش عملی غنی ‌سازی ایران فراهم شده است، اما برخی در داخل فکر می‌ کنند در همین توافق اولیه باید از همان ابتدا غنی ‌سازی ایران به رسمیت شناخته شود یا همه تحریم‌ها برداشته می‌شد! ولی باید گفت که توافق زمینه را برای معامله‌ای که این مسایل در آن لحاظ و محقق شود، فراهم می‌کند. درست مثل اتفاقی که برای ژاپن صورت گرفت. آمریکا غنی‌سازی را برای ژاپن هم به رسمیت نشناخت، اما قبول کرد با دو شرط اساسی غنی‌سازی را داشته باشد، اول این‌که کمتر از 5 درصد غنی کند و دوم پروتکل الحاقی را اجرا کند.


بر اساس برداشت سیاسی و تجربه‌ای که در چند سال‌ گذشته در آمریکا و اروپا به دست آوردم، اگر بخواهیم تصویری از توافق نهایی میان ایران و 1+5 در بحث هسته‌ای داشته باشیم، این توافق بر چهار مبناست.


اول برداشته شدن تحریم‌های یک ‌جانبه و چند جانبه مرتبط با موضوع هسته‌ای.
دوم پذیرفته شدن غنی‌ سازی در خاک ایران.
سوم بازرسی‌ها در چارچوب مقررات و خواسته‌های آژانس از برنامه و مراکز هسته‌ای ایران که شامل اجرای پروتکل الحاقی و در برخی موارد فراتر از پروتکل می‌شود.
چهارم، تضمین‌هایی که موجب می‌شود برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران در آینده به سمت ساخت سلاح نرود، باید در یک دوره زمانی مشخص باشد. به طور مثال نگه داشتن غنی‌سازی در سطح پنج درصد و متوقف کردن 20 درصد امری فراتر از ان‌پی‌تی است که در دو دولت قبل پذیرفته شده است.


دسترسی‌های فراتر از پروتکل الحاقی یعنی همان اتفاقی که در دولت آقایان خاتمی و احمدی‌نژاد افتاد، در دولت آقای روحانی هم روی می‌دهد. چرا که حل و فصل مطالعات ادعایی و ابعاد احتمالی نظامی به دسترسی‌های فراتر از پروتکل الحاقی نیاز دارد.


در مذاکره اگر دو طرف بخواهند بر روی مواضع خود بیاستند به نتیجه نمی‌رسند. امکان ندارد که ایران وارد مذاکره‌ای شود که هر چه قدرت‌های بزرگ خواستند بپذیرد و بالعکس.

در مذاکرات گام نهایی میان ایران و 1+5 چالش‌های پیچیده و سختی را خواهیم داشت، یکی از مهم‌ترین چالش‌های سنگین تیم مذاکره ‌کننده در گام نهایی بحث درباره میزان، سطح و دامنه غنی‌سازی و تولید سوخت در چارچوب "نیاز‌های عملی" و مصرف واقعی ایران است که طرف مقابل حتما بر این مسایل موضع جدی دارد. در عین حال معتقدم اگر دو طرف درباره چهار اصل مذکور آمادگی انعطاف داشته باشند، توافق نهایی امکان‌پذیر است.
جدی‌ترین مذاکرات هسته‌ای دو سه ماه قبل از توافق ژنو صورت گرفت و شش ماه زمان اجرای توافق فرصتی است که ابهامات دو طرف از توافق برطرف شود، اما این‌ که فکر کنیم در توافق نهایی حد و مرزی برای غنی‌ سازی ایران وجود نخواهد داشت، تصور غیر واقع‌ بینانه‌ای است و چنین چیزی اتفاق نمی‌افتد.


اگر توافق ژنو صورت نمی‌گرفت، ایران به افزایش سطح و میزان غنی‌سازی ادامه می‌داد و طرف مقابل هم تحریم‌ها را افزایش می‌داد و احتمال وقوع جنگ جدی می‌شد. بنابراین همین که چنین روندی شکل نگرفت، موفقیت و دستاورد است. برای ایران متوقف شدن تحریم‌های جدید و بخشی از تحریم‌های گذشته موفقیت نسبی است، چون خواسته اسرائیل، اعراب، تندروهای کنگره و ضد انقلاب مبنی بر این‌که اگر آمریکا دست به تحریم‌ها بزند، ساختمان تحریم‌ها را متزلزل کرده است محقق نشد.


نباید در مساله هسته‌ای اغراق کنیم به گونه‌ای که مردم تصور کنند مساله هسته‌ای یعنی جمهوری اسلامی، ملت و تاریخ ایران. البته تکنولوژی هسته‌ای تکنولوژی برتری است و حتما هم باید آن را داشته باشیم و از خطوط قرمز ماست، اما مگر بعد از جنگ که هشت سال خون و خسارت دادیم، از عراق خسارتی گرفتیم؟ در یک برآورد باید 600 میلیارد دلار خسارت به ایران داده می‌شد، اما یک دلار هم نگرفتیم و شرف و دین و آبروی‌مان هم از بین نرفت. به قول علما جنگ در نقطه‌ای از باب "اکل میت" به پایان رسید.


"قطعنامه 598 پیروزی برای کسی (عراق و ایران) نبود و جام زهر هم نبود" با این‌که تعبیر جام زهر را حضرت امام (ره) فرمودند، اما نظر من این است که قطعنامه 598 جام زهر نبود. همین که عراق یک میلی‌متر از خاک ایران را نتوانست تصرف کند و ما نه در مقابل عراق که در مقابل یک دنیا ایستادیم، پیروزی بود. معتقدم باید ابعاد این پیروزی را برای مردم باز کنیم.


متاسفانه در کشور به شکلی افراطی با توافق ژنو برخورد می‌ کنند که این برخورد روحیه مردم را نسبت به آن خراب می‌کند. باید به مردم صریح گفت که در مذاکره امتیاز می ‌دهیم و امتیاز می ‌گیریم. آنها (1+5) هم وارد مذاکره می‌شوند و امتیاز می‌ دهد تا امتیاز بگیرند. این‌ که آمریکا و جهان غرب بعد از 34 سال خصومت با ایران می‌پذیرند ایران ما در خاک خود غنی ‌سازی داشته باشد، امتیاز کمی است؟ خط قرمز اعراب، اسرائیل و آمریکا را برداشتیم، اما الان از این مسایل صحبت نمی‌شود یا کم اهمیت نگاه می‌شود.


اگر بخواهم منصفانه قضاوت کنم، هر کس دیگری از میان 75 میلیون نفر به مذاکره می‌رفت بیش‌تر از آن‌چه تیم مذاکره‌کننده‌ امتیاز گرفت، نمی‌توانست کاری کند.

آنها یک امتیاز به ما دادند که پذیرش غنی ‌سازی در خاک ایران است و یک امتیاز ما به آن‌ها دادیم که پذیرش محدودیت در برنامه غنی ‌سازی‌مان است و مذاکره یعنی همین.


120 کشور پروتکل الحاقی را پذیرفتند و هیچ کشوری نیست که فعالیت‌های غنی ‌سازی داشته باشد و پروتکل الحاقی را نپذیرفته باشد. البته برزیل و آرژانتین پروتکل الحاقی را نپذیرفتند، اما با آژانس توافقی شبیه به پروتکل الحاقی، بالاتر از پادمان جامع امضا کردند. ما نمی‌توانیم از این امر مستثنی باشیم و نباید در داخل چنین شعاری دهیم که اگر فردا روزی پروتکل الحاقی را پذیرفتیم، مردم احساس شکست کنند.


چنان‌چه توافق نهایی امضا شود، به تایید شورای حکام آژانس و شورای امنیت می ‌رسد و جدول زمان‌ بندی اجرای توافق وجود خواهد داشت که متناسب با پیشرفت تعهدات توسط دو طرف تحریم‌ها برداشته خواهد شد.
توافق نهایی اگر خوب تعریف شود، 3 سه تا 5 سال می‌تواند اجرا شود و بعد از آن برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران عادی می‌شود.


اگر توافق بین‌المللی صورت نگیرد و مناقشه هسته‌ای ایران حل و فصل نشود یا قطعنامه‌های شورای امنیت به قدرت خود باقی بماند، کسی خریدار کالای هسته‌ای ما نخواهد بود. بنابراین باید واقع ‌بینانه برخورد کرد و پذیرش واقعیات به معنی از دست دادن اساس حق‌مان در زمینه هسته‌ای نیست. ما قدرت‌های بزرگ را قانع کردیم که غنی‌سازی در خاک ایران را بپذیرند و اصل دعوا و مناقشه بر روی همین مساله بود.


موافق تمدید مهلت شش ماهه گام اول توافق ژنو نیستم و توصیه‌ام به هر دو طرف این است که در شش ماه توافق را اجرا کنند و به سراغ اجرای گام بعدی بروند، چون این توافق در چهار جبهه به طور جدی مورد چالش است. لابی صهیونیست، کنگره آمریکا، جبهه‌ای از اعراب و نه همه آنها و منافقین و ضد انقلاب.


از تابستان آینده آمریکا به طور عملی وارد مبارزات انتخاباتی می‌شود و در عمل تصمیم‌ گیری‌های بزرگ در این فاصله امکان‌پذیر نیست. علاوه بر این اگر جمهوری‌خواهان در کنگره پیروز شوند به طور کامل با توافق آمریکا با ایران مخالف هستند. آنها (جمهوری ‌خواهان) سعی خواهند کرد با توافق ژنو علیه دموکرات‌ها در انتخابات شرکت کنند، البته دموکرات‌ها هم اگر بتوانند تا قبل از تابستان آینده مساله هسته‌ای را حل کنند در انتخابات آتی به نفع‌شان خواهد بود.


کف مطالبات ایران در توافق نهایی باید دو چیز باشد؛ اول این‌که همه تحریم‌های یک‌جانبه و چندجانبه مربوط به مساله هسته‌ای برداشته شود و دوم غنی‌سازی برای مصارف صلح‌آمیز هسته‌ای در خاک ایران پذیرفته شود و بتوانیم سوخت مورد نیاز خود را تولید کنیم.


دولت آقای روحانی و نظام جمهوری اسلامی احتیاج به ایجاد یک اجماع ملی در روند هسته‌ای دارد و بدون اجماع، روند فعلی دچار درگیری‌های سیاسی داخلی می‌شود که سم مهلکی است.


توافق نهایی ایران و 1+5 می‌تواند روابط ما با کشورهای عرب را به دوران آقایان هاشمی و خاتمی بازگرداند.


خاورمیانه در آشوب است و به سمت ناکجاآباد می‌رود. ایران و آمریکا و قدرت‌های دیگر به تنهایی قادر به مدیریت بحران خاورمیانه نیستند و شکست در مذاکرات هسته‌ای یعنی افزایش تحریم‌ ها، تقابل و احتمال وقوع جنگ. و این مساله نه تنها اوضاع خاورمیانه را به شدت وخیم خواهد کرد بلکه ایران را از بهره‌برداری از ظرفیت و پتانسیل‌هایی که الان در منطقه به وجود آمده، محروم می‌سازد. در حال حاضر ایران فرصت طلایی‌ای در خاورمیانه به دست آورده است و استراتژیست‌ها و سیاسیون ما باید کمی فراتر از امروز را ببینند.

منبع : ایسنا - پیک نت