چه کسی انتحار سیاسی کرد؟
خوش خیالی یا عوامفریبی هویدا؟
روز سه شنبه اول اردیبهشت 1349 ساعت نه صبح است، یک روز بهاری بسیار زیبا و دل انگیز. اما امیر عباس هویدا نخست وزیر، زیبایی و لطافت بهار را نمی بیند، دل توی دلش نیست... زیر لب حرف میزند، دندان هایش را بر پیپ خاموشش فشار می دهد، روی صندلی ردیف اول در مجلس شورای ملی تکیه زده و دکتر خلعتبری معاون وزیر خارجه کنارش نشسته است، وکلای چاپلوس برای عرض ادب و ارادت از جلوی او رژه می روند و تعظیم می کنند ولی چشمان هویدا به این کرنش های حقیرانه عادت کرده و وقعی به آن نمی گذارد.
سخنان دکتر عاملی در آغاز جلسه او را در بحر تفکر فرو برده... اندیشناک است، گاهی به دکتر عاملی نگاه می کند و زمانی سرش را به زیر می افکند، غوغایی در درونش بر پاست، هنوز سخنان و فریادهای کوبنده سرور محسن پز شکپور روز یکشنبه نهم فروردین 1349 در گوشش طنین افکن است... او قبلا از نیت رهبر حزب پان ایرانیست با خبر شده و در منزلش به او هشدار داده بود که دست از مخالفت بردارد و انتحار سیاسی نکند!! اما پاسخ دندان شکن پزشکپور آرام و قرار را از او گرفته بود.
پزشکپور به هویدا گفته بود: متاسفم که در زیر سقف خانه نخست وز یر ایران موضوع جدایی بحرین گفتگو می شود و شما از من پان ایرانیست می خواهید که دم فرو بندم... مرا به انتحار سیاسی تهدید می کنید، تاریخ قضاوت خواهد کرد که چه کسی انتحار سیاسی کرده است؟!
چه زود تاریخ ثابت کرد که هویدا در هنگامه و غوغای انقلاب اسلامی با ماندن در ایران دست به انتحار سیاسی زد و جانش را به رایگان از دست داد.
سخنان سرور دکتر عاملی ادامه داشت، حرف ها تازه بود از نوعی که تا به حال از هیچ تریبونی شنیده نشده بود، حرف ها و درد دل هایی که از زبان یک اندیشمند میهن پرست شنیده می شد وهمین بوی تازگی بود که هویدا را از خود بی خود کرده بود.
ابهت مجلس را فقط پارازیت های عباس میرزایی و کاظم مسعودی و مهندس صائبی می شکست که چه سخیف و احمقانه برای خوش آمد هویدا شعار می دادند و فریاد می کشیدند... اما دکتر عاملی با متانت و وقار سیاسی قابل تمجیدش آنان را وادار به سکوت می کرد.
دکتر عاملی از سوی گروه پارلمانی پان ایرانیست که دولت هویدا را استیضاح کرده بود سخن می گفت و بالاخره با سرافرازی حرف هایش را زد و از پشت تریبون پایین آمد و در کنار یاران نهضتی اش نشست.
حال نوبت هویدا است که پاسخ استیضاح را باید بدهد.
مهندس ریاضی رییس مجلس خطاب به هویدا گفت: جناب آقای نخست وزیر بفرمایید.
از خنده سردی که بر لبان هویدا نشسته بود می شد حدس زد که قصد دارد به جای احساس مسئولیت در پیشگاه تاریخ و ملت ایران، دست به یک کار نمایشی و فانتزی بزند تا از اهمیت موضوع بکاهد و استیضاح را با همه اهمیتش ناچیز جلوه دهد... لودگی سیاسی، همراه با شانتاژ و تهدید از رویه های شناخته شده هویدا بود و نیز یاد گرفته بود که حریفانش را با اسلحه "اوامر ملوکانه" از پیش رو بر دارد.
هویدا اینگونه آغاز سخن کرد:
جناب آقای رئیس، خانم ها، آقایان، وظیفه من دشوار است دولت را دعوت فرمودید که در این مجلس محترم به استیضاح نمایندگان حزب پان ایرانیست پاسخ دهد، بنده بعد از شنیدن فرمایشات جناب آقای عاملی تهرانی وکیل محترم کردستان نمیدانم چه جوابی بدهم آیا استیضاح مطرح است یا فرمایشات ایشان مطرح است؟ آیا حزب محترم پان ایرانیست فرمایشات رهبر محترمشان را با فرمایشات امروز معاون رهبرشان تطبیق کرده اند؟ فرمایشات آقای پزشکپور در جلسه نهم فروردین در اینجا موجود است، فرمایشات جناب آقای عاملی را هم اینجا همه شنیدید، یک مغایرتی در نظریات ایشان هست."
هویدا در شروع سخنانش با طرح این مطلب که سخنان پزشکپور با نطق دکتر عاملی مغایرت دارد دست به پرت و پلا گویی زد، به نظر می رسید می خواهد ضربه ای که با ایجاد شکاف بین حزب و دکتر صدر ایجاد کرده تکرار کند و از همین شکاف وارد شود و با تحبیب دکتر عاملی، سرور پزشکپور را به انزوا بکشاند
اقدام ساده لوحانه ای بود چون دکتر عاملی قابل معامله نبود، صدر را می شد با یک آفرین چرب از راه به در کرد ولی دکتر عاملی اهل شیرینی و تنقلات نبود.
هویدا در ادامه سخنانش گفت: تغییر در افکار پیش می آید، اشخاصی هستند که نظراتشان عوض می شود
در این هنگام دکتر عاملی فریاد زد: تغییری نیست.
هویدا پس از یک مقدمه طولانی که حمله به محسن پزشگپور و موضع سیاسی او بود وارد موضوع شد و گفت:
"در مورد مساله بحرین دولت بنا بر وظیفه خطیری که بر عهده دارد از مدتی قبل اقدامات وسیع بین اللملی به منظور حفظ صلح و آرامش منطقه و برانداختن هر گونه آثار استعمار در این منطقه به عمل آورد... درباره اقدامات مزبور آقای پزشکپور دولت را استیضاح کرده و ضمن آن اساس استدلال خود را بر دو نکته قرار دادند ولی در فرمایشات آقای عاملی تغییر پیدا کرده است. از یک سو ایشان معتقدند که اقدامات اخیر دولت در باره بحرین به ادعای خود با سیاست مستقل ملی ایران مغایرت دارد و از سوی دیگر ایراد دارند که دولت نمی بایست در این مورد از امکانات ملل متحد یعنی به اصطلاح ایشان "مرجع غیر ملی" استفاده کند که این قسمت هم تغییر پیدا کرده بود.
هویدا ادامه داد: دولت شاهنشاهی که اینک بزرگترین مسئولیت را در مبارزه با استعمار و حفظ صلح و امنیت این منطقه دارد بی شک نمی توانست در برابر تحریکات و همچنین آشوبگری هایی که در شرف تکوین بود بی تفاوت و بی اعتنا بماند."
هویدا به تحریکات اشاره کرد ولی آن را باز ننمود و نگفت چه آشوبگری هایی و از سوی چه دولت هایی در شرف تکوین است که دولت وادار شده بحرین را دو دستی تقدیم کند و اسم آن را هم بگذارد مبارزه با استعمار!
واقعیتی که هویدا از بیان آن طفره می رفت و فقط به واژه "تحریکات" اکتفا نمود آن بود که سر و کله قدرت نظامی آمریکایی ها در خلیج فارس پیدا شده و قصد حضور و اقامت همیشگی در آنجا را داشت. انگلیس ها که در سال 1893 میلادی رسما بحرین را اشغال کرده بودند برای حفظ قدرت استعماری خود بر هندوستان اقدام به تاسیس پایگاه نظامی دریایی در الجفیر بحرین نموده بودند. این پایگاه دریایی از سال 1935 میلادی سراسر خلیج فارس و دریای عمان و اقیانوس هند را زیر نظر داشت و حکومت های دست نشانده ای را در منطقه سامان داده بود و برای جلوگیری از جنبش های محلی به ایجاد تفرقه و دامن زدن به جنگ های فرقه ای و مذهبی همت گماشته بود. انگلیس ها با توسل به سیاست های زور و تزویر هر آنچه را که از اجداد خود آموخته بودند در مورد مردم این منطقه و به ویژه هندوستان اعمال کرده و از خود پرونده سیاهی به جای گذارده بودند. چاپیدن ملت ها و غارت منابع و سرمایه های ملی همراه با دسیسه و نیرنگ و تجاوز نمی توانست ادامه یابد همچنان که مردم هندوستان در اولین فرصتی که به دست آوردند تحت هدایت و رهبری مهاتما گاندی، بساط انگلیس ها را جمع کردند و به دوران استیلای استعمار گرانه آنان خاتمه دادند. بنابراین با بیداری ملت ها، ادامه سیاست های جابرانه برای انگلیس ها مقرون به صرفه نبود و هزینه بالایی را در بر داشت. به نا چار در سال 1970 میلادی انگلیس ها تصمیم به خروج از خلیج فارس گرفتند چون در برابر امریکایی های تازه نفس که با برگ زیتون و وعده دمکراسی و کیسه پر از دلار پا به میدان گذارده بود نمی توانستند رقابت کنند. در نتیجه بهترین استراتژی را در این دیدند که خود به زیر چتر حمایتی گاو شیرده آمریکا بروند و پایگاه ها و مراکز نظامی را که ایجاد کرده بودند به آمریکایی ها فروخته میدان را برای قدرت سرمایه داری آمریکا خالی کنند.
یکی از مراکز نظامی که انگلیس ها به آمریکا فروختند، پایگاه در یایی الجفیر بود. این معامله 25 میلیون پوندی، چهار ماه پس از توطئه جدایی بحرین از ایران در دسامبر 1971 میلادی صورت گرفت و آمریکا در این پایگاه بسیار مهم مستقر شد تا سیاست های انگلیسی را با نیرنگ جدید (آزادی خواهی و دمکراسی بازی) ادامه دهد.
بنا براین، منظور هویدا از بیان "آشوبگری های منطقه" در پاسخ استیضاح پان ایرانیست ها، اشاره به نقل و انتقال هایی بود که در شرف اقدام است واو به زبان بی زبانی در مجلس شورای ملی می خواهد بگوید دزد قدیمی دارد گورش را از منطقه خلیج فارس گم می کند و اگر به جدایی بحرین تن ندهیم دزد قلچماق جدید در راه است و دارد سنگرهای دزد قبلی را خریداری می کند و برای مقابله با ما از وجود نوکران و دولت های ساخته و پرداخته انگلیس استفاده خواهند کرد و منطقه را به آشوب خواهند کشانید. پس برای دفع شر جدید بهتر است که "زمین بدهیم و آرامش و صلح بخریم"!!
حال برای تفهیم بهتر مطلب این فراز از سخنان هویدا را دوباره با هم می خوانیم:
"... جدا ساختن بحرین از خاک ایران و اقداماتی که بیش از صد سال متوالی برای تغییر دادن شکل جمعیت و استقرار نظامی دیگر در آن سرزمین انجام یافت از عواقب شوم و دردناک همین سیاستهای استعماری بود. به خصوص پس از آن که انگلستان قصد حساب شده خود را برای بیرون بردن قوای خود از خلیج فارس اعلام کرد، "منافع استعماری" (بخوانید آمریکا یی ها) به اقداماتی دست زدند که از راه تفرقه انداختن بین مردم این منطقه هیچ "قدرت ملی" (بخوانید ایران) نتواند در دفاع از منافع مشترک در برابر "جبهه استعماری" (بخوانید آمریکا و انگلیس و دولت های عربی جدید الولاده) و هرگونه "آشوبگری های دیگر" توفیق یابد و این منافع (یعنی – سرمایه داری آمریکا) کوچک ترین علاقه ای به مصالح عالیه مردم مسلمان این منطقه نداشتند."
هویدا ادامه داد:
"اقدامات اساسی دامنه داری که مخصوصا در ماه های اخیر از طرف دولت انجام گرفت و مظهر بارزی از سیاست مستقل ملی ما بود هدفی جز این نداشت که مقاصد و آرمان های بزرگ ملی خود را در شرایط خاصی که در این منطقه حساس به وجود آمده بود به بهترین نحو تامین سازیم."
هویدا سپس به تفسیر سیاست مستقل ملی ایران پرداخت و گفت:
"سیاست مستقل ملی سیاستی است که منافع واقعی و دراز مدت یک ملت را در شرایط جهانی ( بخوانید: حضور نظامی ابر قلدر جدید در خلیج فارس) که در آن زندگی می کند تامین سازد."
هویدا در بخش دیگر سخنان خود اضافه می کند: ... هیچگاه ارزش های در خشان انسانی و صلح جویانه ای را که حاصل تمدن چند هزار ساله ماست از نظر دور نداریم ...!
هویدا با زبان دیپلماتیک اعلام خطر می کند و هشدار می دهد که ارزش های انسانی و صلح طلبانه ما در معرض خطر است ...!!
هویدا درست می گفت ولی اعلام خطر، نمی توانست و نمیت واند از یک دولت بدون برنامه برای حوادث آینده سلب مسئولیت کند.
استدلال دکتر عاملی و محسن پزشکپور دقیقا این بود که دولت ایران در سال های گذشته برای اعمال حاکمیت ملی در بحرین چه کرده است؟ چرا در سال های گذشته از کنار این بخش از میهنمان بی تفاوت عبور کرده اید تا امروز ناچار شوید به دلیل ضعف گذشته دست از بحرین بردارید. دکتر عاملی در مجلس گغته بود:
"اهمال و کوتاهی دولت در این مورد آنست که هیچ گونه اقدامی برای رفع تضییقات از مردم بحرین معمول نداشت، ما می توانستیم با بسیج روانی مناسب در داخل و انعکاس آن از شبکه رادیویی کشور مردم ایرانی بحرین را مطمئن سازیم که بیست و هشت میلیون زنان و مردان ایران یک دل و یک زبان در پشتیبانی و حمایت از آنان خواهند کوشید. ما می توانستیم به کمک دیپلمات ها و سازمان های اطلاعاتی خود افکار مردم سراسر جهان را معطوف به حقانیت مردم بحرین نماییم. ما می توانستیم به کمک مجامع بین اللملی هیات هایی را برای مشاهده تضییقات موجود در بحرین به آن خطه گسیل داریم و بالاخره می توانستیم مانند رویه ای که در منطقه سار اعمال گردید قبل از آن که رویه ای برای کسب نظر مردم به کار بندیم برای مدتی خواستار استقرار نظارت بی طرفانه باشیم تا مردم بحرین به راستی بتوانند در شرایط آزاد و به دور از نظر شرطه های مخلوق استعمار و بدون ترس از زندان و شکنجه نطر خود را ابراز نمایند.
هویدا به این اعتراضات پاسخ نمی داد بلکه به حضور دزد جدید که روی پشت بام خانه مان کمین کرده است اشاره می کرد، غافل از آن که دولت در همه زمینه ها با او مماشات کرده و به جریانی دل بسته که مخلوق استعمار پیر است. گناه دولت هویدا آن بود که به نیروی خلاقه مردم باور نداشت و تصمیماتی که برای توسعه کشور و رفاه مردم اتخاذ می گردید با ملت ایران در میان نمی گذاشت و مردم در آن مشارکتی نداشتند. مردم از وجود و حضور قدرت استعماری جدید و نیات شوم آن نیز باخبر بودند ولی در شرایط جنگ سرد تحمیلی به جامعه بشری، دولت، مردم را فقط از دزد شرقی می ترسانید و با دزد غربی مماشات می کرد و زمانی که در مجلس شورای ملی نمایندگان حزب پان ایرانیست استعمار را در هر شکل و شمایل محکوم می کردند و با شهامت اعلام می نمودند که دزد، دزد است، غربی و شرقی اش فرقی ندارد پاسخی برای آن نداشتند.
هویدا گاه در بین سخنانش پزشکپور را هدف حمله قرار می داد تا مجلس را مرعوب کند و در واقع به دنبال پرونده سازی علیه حزب پان ایرانیست بود و بر اساس همین نقطه نظر بود که خطاب به سرور پزشکپور گفت:
جای بسی تعجب است که از اظهارات شما چنین به نظر می رسد که نمی خواهید هدف های ملی در محیط آرام و سازنده و خالی از سفسطه و مغلطه تامین گردد و نمی خواهید که ریشه های استعمار در این منطقه خشک شود. اما ملت ایران مصمم است با همکاری برادران مسلمان خود در منطقه خلیج فارس آن استعماری را که قرن ها با آن مبارزه می کرد براندازد و طبق دستورات عالیه اسلامی که فرموده است (تعاونو اعلی البر و التقوی و لا تعاونو ا علی الاثم و العدوان) و همچنین به فرموده دستور آسمانی (واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا) با تعاون و همکاری برادران مسلمان خود امنیت و ثباتی را که لازمه رفاه و سعادت قاطبه مردم این منطقه است حفظ و تقویت کند. اما شما که که افکار سیاسی خود را در قالب های مخصوص و مطرود قدیمی محدود کرده و به شعار های شناخته شده دلخوش کرده اید متاسفانه با سیاست خاصی که در پیش گرفته اید دانسته و یا ندانسته به بقای استعمار در این منطقه کمک می کنید و موجب نفاق و تفرقه می شوید. خیر آقای پزشکپور افکار شما به هیچ وجه مورد قبول دولت و ملت ایران نبوده و راه شما جز داعیه های خیالی و رویایی بیش نیست که نه تنها برای میهن ما و دنیای امروز نفعی ندارد بلکه ضررهای فاحش آن به بشریت در سطح جهانی نیز به اثبات رسیده است.
هویدا که به خیال خود پرونده حزب پان ایرانیست را در یک نبرد پارلمانی بسته می دید ضمن واهی دانستن مطالبات تاریخی ملت ایران، به فکر بهره برداری از سیاست انفعالی دولت افتاد و نه تنها به عوام فریبی و استفاده ابزاری از دین اسلام و برادران مسلمان افتاد بلکه خواست از نمد عرب ها کلاهی هم برای خود بسازد در حالی که این نمد نشیمنگاه آمریکا شده و دیگر کلاهی برای ایشان به دست نمی آمد.
هویدا ادامه داد:
ما اطمینان داریم که اراده مردم بحرین به هر شکلی تجلی کند اثرات صد سال جدایی و سیاست تحریک و تفرقه هیچ گاه پیوند علائق دیرین مشترک ما را از هم نخواهد گسست (آیا این یک خوش خیالی بود یا نوعی عوامفریبی؟) و هدف اصلی ایران آنست که این علائق همواره بر اساس اراده آزاد و ایمان و اعتقاد به سر نوشت مشترک ما استوار باشد و مردم ما و آن سوی خلیج فارس که همه با الهام از اصول مقدس اسلام می توانند آینده ای بهتر و مرفه تر برای خویش بسازند مسائل خود را فارغ از هر گونه مداخله استعماری حل و فصل کنند.
خواننده عزیز گوشه هایی از سخنان هویدا را نوشتم تا دریابید که دولتمردان ما در چه برهوت سیاسی غور می کردند و چگونه برای سرپوش نهادن بر قصور خود و سرکوب میهن پرستان به استدلال های واهی متوسل می شدند ...!! توسل به مردم عرب آن سوی خلیج فارس آن هم با الهام از اصول مقدس اسلام فقط می توانست یک فرار به مسلخ گاه باشد زیرا کشورهای عربی هیچ گاه نسبت به ایرانی ها مهربان نبوده و اصول اسلامی نیز قادر به ایجاد وحدت نبوده است! هویدا باید سر از خاک بردارد و ببیند چگونه برادران عرب در یک اتحاد آشکار بر میهن ما ایران تاختند و اصول اسلامی را لگد مال کردند و با دستور اربابان غربی خود، آتش جنگ و ویرانی منطقه خلیج فارس را به مدت هشت سال شعله ور نگه داشتند تا ناوگان جنگی آمریکا بتواند بر سراسر خلیج فارس و دریای عمان مستقر گردد و با آزادی و استقلال کشورها بجنگد و تحجر و واپس گرایی را در خاورمیانه اشاعه دهد تا دیگر رمقی برای حرکات ضد استعماری در منطقه باقی نماند.
دوره بیست و دوم مجلس شورای ملی، یکی از مهمترین دوره های پارلمانی ایران بود زیرا بر سر ماجرای بحرین، فریاد مظلومیت ملت ایران و ایرانیان سراسر جهان صلا داده شد و میهن پرستان پان ایرانیست در تنهایی و بدون حمایت گروه ها و جریان های سیاسی چپ و راست و نیز بدون پشتیبانی جامعه روحانیت که داعیه های بسیار داشتند، به دفاع از حقوق ملت ایران و اعمال حاکمیت ملی پرداختند.
پان ایرانیست ها هیچگاه مورد عنایت و حمایت نبودند زیرا در برابر جریان هایی ایستاده بودند که از نفوذ زیادی بر خوردار بودند.
اشاره به برخی از این قدرت های آشکار و پنهان در دهه 40 تا 50، نشان می دهد که پان ایرانیست ها از چه شرایط سختی برخوردار بودند و چگونه با جهانی از دشمن به نبرد برخاسته و تیرهای چوبه دار خود را می ساختند...!
یکی از آن تیرها سهم دکتر عاملی شد که در شماره آینده به آن می پردازم.
ادامه دارد...
چرا دکتر عاملی را کشتند و چرا از تکرار نامش می هراسند؟ (بخش نخست)