وقایع 28 امرداد 1332 در گفت و گو با شهرام یزدی - بخش هشتم

مصدق باید جایگزین شود

جمال حسن زاده: نتیجه مخالفت ها و انتقادات مخالفین به کجا انجامید؟
شهرام یزدی: تمام این موارد و موارد دیگر باعث شد که بین مصدق و سیاسیون و نظامی­ ها شکاف عمیقی ایجاد شود و به مرور زمان تمام کسانی که ابتدا به رهبری مصدق در نهضت اعتقاد داشتند به جایی رسیدند که دیدند حل نهایی مسئله نفت با دکتر مصدق نشدنی است و به این فکر افتادند که به گونه ­ای وی را از حکومت بردارند. این فکر مدت ها قبل از آمریکایی ها در میان ایرانی ها رشد و نمو کرد. لذا مخالفین مصدق با شاه و نمایندگان مجلس و نیروهای متنفذ سیاسی مذاکره کردند. در میان این گروه ها ارتشیان مهم­ترین گروه بودند که به این فکر افتادند که اگر شاه جوان قبول نکرد مصدق را عوض کند، خودشان علیه وی کودتا کنند و وی را از قدرت بردارند.
اصولاً اصطلاح کودتا از آنجا نشأت گرفت که ارتشیان فکر کردند در غیاب محمدرضا شاه علیه مصدق قیام کنند و شاه را مجبور کنند یک نخست­ وزیر جدید معرفی کند که این اتفاق بدین شکل هرگز نیفتاد و کودتای مورد نظر لزومی پیدا نکرد، زیرا شاه فرمان عزل مصدق و نصب زاهدی را رأساً در غیاب مجلس صادر کرد.
 
جمال حسن­ زاده: با فضایی که شما ترسیم کردید پیداست که یکی از بزرگترین معضلات دکتر مصدق عدم توان رهبری نیروهای وفادار به خودش بود. با این اوصاف دولت ایشان تا چه حد می ­توانست پایدار باشد و تداوم یابد؟
شهرام یزدی: این دولت به هیچ عنوان شانس ماندن نداشت. نه به لحاظ مالی نه به لحاظ دستیابی به اهداف نهضت و نه به جهت کسب حمایت مردمی شانس ماندن نداشت. اقتصاد به تنهایی می ­توانست کمر مصدق را بشکند. از سویی مصدق نگران استیضاح توسط مجلس بود و به همین دلیل و دلایل دیگر مجلس را منحل کرد. خطر استیضاح مصدق جدی شده بود و وی در گفت و گویش با دکتر شایگان در حضور مهندس رضوی و دکتر صدیقی به این موضوع اشاره مستقیم می­ کند. در جای دیگر مصدق در جمع فراکسیون نهضت ملی از جهت گیری نامناسب نمایندگان مستقل مجلس ابراز ناخرسندی کرده و آن ها را غیر قابل اعتماد می خواند و رأی قاطع مجلس به حسین مکی به عنوان ناظر مجلس در بانک ملی را شاهد این مدعا دانست. زیرا در اوایل مرداد 1332 آقای حسین مکی به عنوان نماینده مجلس در بانک ملی انتخاب شد. در آن زمان نشر اسکناس در غیاب بانک مرکزی توسط بانک ملی انجام می­ پذیرفت. مصدق نگران بود مسئله نشر اسکناس بدون پشتوانه فاش شود و ارزش ریال پایین آید و لذا طرح انحلال مجلس را جلو انداخت. وی این نگرانی را در جمع فراکسیون نهضت ملی و در محکمه نظامی ابراز می­دارد و در روزنامه اطلاعات نیز سخنانش منعکس شده است.
 
با این اوصاف حکومت مصدق ماندگار نبود، حتی با انحلال این مجلس. بالاخره مجلس دیگری می­ آمد و در نهایت مسائل آشکار و فاش می ­شد. حکومت مصدق رفتنی بود چون نمی ­توانست به آرمان هایش برسد و یارانش را هر روز بیش از پیش از دست می­ داد.


 
مصدق و ایجاد دموکراسی

جمال حسن­ زاده: با همه مطالبی که گفته شد آیا اصولاً دکتر مصدق قادر به ایجاد دموکراسی در جامعه بود؟
شهرام یزدی: اصولاً آقای دکتر مصدق اعتقادی به دموکراسی نداشت. دموکراسی را کسی می تواند ایجاد کند که نظر مخالف را قبول یا تحمل کند. کسی که به نمایندگان اقلیت مخالف مجلس لقب اراذل و اوباش می ­دهد و مجلس را منحل می­ کند یا سنا را به دلیل دو مخالفت ساده تعطیل می­ کند و یا مخالفین و نشریاتشان را به استناد قانون حکومت نظامی توقیف می­ نماید چه اعتقادی به دموکراسی دارد؟
مصدق مذاکرات شاه جوان با نمایندگان اقلیت مجلس را هم تحمل نمی­ کرد و شاه را از دیدار با ایشان برحذر می­ داشت. او حتی مخالفت در فراکسیون نهضت ملی را هم برنمی­ تافت. پس فکر این که مصدق می­ توانست یک حکومت دموکراتیک را در جامعه نهادینه کند اشتباه محض است.
 
ایشان نخست­ وزیری بود که وزرای مخالف یا منتقد خود را هر روز عوض می­ کرد و گاه ایشان را به مشاغلی می گمارد که رابطه شان با هیئت دولت قطع شود مانند سفیر ایران در بلژیک! که هیچ اهمیتی برای دولت وقت نداشت و مانند آن.
سرلشگر زاهدی که در آن زمان فردی بسیار خوش ­نام و مبارز در تاریخ ایران بود و از سال­ های 1300 به بعد در تاریخ ایران نقش اساسی داشت را تحمل نکرد. زاهدی در دستگیری شیخ خزعل و آزاد کردن خوزستان در زمان رضاشاه، در قضیه حل مسلئل بختیاری­ ها و قشقایی ­ها، در نجات آذربایجان و کردستان در 1324 نقش مهمی ایفا کرده و تا سرحد مرگ مبارزه نموده بود. علاوه بر این زاهدی رئیس شهربانی وقت جلو تقلب دولت در انتخابات شانزدهم را گرفت و راه را برای ورود اعضای جبهه ملی به مجلس باز کرد. ضمن آن که در ماجرای کشف اسناد خانه سدان حداکثر همکاری را با مظفر بقایی کاشف ماجرا داشت. مصدق وی را به عنوان اولین وزیر کشور خود انتخاب کرد ولی در غائله 23 تیر 1330 که حزب توده در روز ورود اهریمن نماینده آمریکا برای وساطت بین ایران و انگلیس، برای زهره چشم گرفتن از آمریکایی ها، تظاهرات گسترده­ای را در میدان بهارستان تدارک دید و طی آن بین حزب توده و نیروهای ملی و قوای انتظامی درگیری شد. عده­ ای پاسبان شهربانی خلع سلاح شدند و نبرد مسلحانه خیابانی اتفاق افتاد که تعداد زیادی پاسبان و افسر شهربانی و حتی رئیس کلانتری بهارستان کشته شدند و شهربانی برای بازپس گرفتن اسلحه­ های خود به توده­ای­ ها حمله کرد. توده­ای­ ها حتی برنامه حمله به مجلس را داشتند تا ضرب شستی هم به دولت آمریکایی مصدق نشان دهند که با هوشیاری رئیس شهربانی سرلشگر بقایی و وزیر کشور سرلشگر زاهدی این توطئه عقیم ماند و عده زیادی از دو طرف کشته شدند. اینجا سرلشگر زاهدی از کار شهربانی دفاع کرد و آن را مطابق قوانین نظامی دانست و حتی از ایشان تقدیر کرد. چون شهربانی موظف بود امنیت را برقرار کند و اسلحه ­های خود را از مهاجمین پس بگیرد. این جزو اصول نظامی صحنه نبرد خیابانی است. ولی مصدق سرلشگر بقایی را به خیانت و کشتار مردم متهم و وی را به دادگاه نظامی معرفی کرد که در آن جا هم تبرئه شد و ناچار او را از ریاست شهربانی برکنار نمود ولی زاهدی بر رأی خود باقی ماند و در نهایت از وزارت کشور استعفا داد و با مصدق درگیر شده و به مرور رهبری نیروهای مخالف مصدق را به دست گرفت. مصدق هیچ یک از مخالفین و نظرات آن ها را تحمل نمی­ کرد. برعکس این که می­ گویند دموکرات بود اصلاً صحیح نیست
 
حتی این که می­ گویند فرد مؤدبی بوده هم درست نیست. ایشان در جمع به وزرای خود پرخاش می­ کرده. وارسته وزیر دارایی ایشان به نمایندگی از طرف دولت با نمایندگان انگلستان مذاکره می­ کند که نتیجه مذاکرات مورد رضایت هر دو طرف بوده. وقتی وی گزارشش را به هیأت دولت می­ دهد آقای مصدق می­ گوید از آن جا که انگلیسی­ ها از مذاکره با تو راضی هستند حتماً حرف­ هایی را که من گفته ­ام بگویی نگفته ­ای و وی را مورد عتاب و خطاب قرار داده و متهم به خیانت می­ کند!!! (منبع دست­نوشته ­های محمد ابراهیم امیرتیمور کلالی وزیر کار و وزیر کشور مصدق در 1330 – ص 74)
 
در مورد دیگری رئیس رکن دوم ارتش در جلسه هیأت دولت مسائل و خطرات حزب توده را توضیح می­ دهد و از دکتر مصدق راهکار می­ خواهد. آقای مصدق شروع به سخن می­ کند و راهکارهای خود را ارائه می ­دهد. رئیس رکن 2 نیز یادداشت می­ کرده. مصدق در حضور جمع بلند می­ شود و یادداشت­ های رئیس رکن 2 را گرفته و پاره می­ کند و وی را به خاطر یادداشت کردن حرف­ هایش نکوهش و شماتت می­ نماید!!! مطلبی که باورش به سادگی ممکن نیست. بالاخره رئیس رکن دوم ستاد ارتش حداقل یک سرهنگی است که برای خود شخصیتی قائل است و توقع چنین برخوردهایی را ندارد. (منبع دست ­نوشته ­های محمد ابراهیم امیرتیمور کلالی- ص 2-141)
 
در خاطرات عده­ای آمده وقتی ایشان به آقای دکتر مصدق در مورد مشکلات و معضلات کشور و جامعه سخن می­گویند و نگرانی­ های خود را بیان می ­دارند، مصدق در پاسخشان می­ گوید لازم نیست این مطالب را به من بگویید من خودم صلاح مملکت را می­ دانم، شما بروید دنبال روزنامه نگاری یا نمایندگی مجلس خودتان و نظایر آن...!!!
کسی که نقد و نصیحت نمی ­پذیرد دموکرات است؟ بسیاری که در نزد دکتر مصدق لقب سرباز فداکار و مانند آن گرفتند بعد از چند مخالفت ملقب به خائن به نهضت شدند. یا باید فردی جزو یاران مصدق می­ بود یا جزو خائنین. این مسائل اتفاق افتاده و در تاریخ ثبت شده.
 

 
مصدق در موضع اجرای قانون اساسی و رهبری نهضت ملی

جمال حسن زاده: جناب یزدی ظاهراً اطلاعات نسل ما و حتی نسل های پیش از ما از دکتر مصدق بسیار ناچیز بوده، بسیاری هنوز هم ایشان را رهبر و پیشوای خود می دانند!
شهرام یزدی: شما دقیقاً دست گذاشتید روی نقطه حساس! متأسفانه ما از مصدق یک بت و تابو درست کرده­ ایم و از وقتی چشم باز کرده­ ایم به ما گفته­ اند وی مردی محترم، مؤدب، وطن­ پرست، مدیر، مبارز و دانشمند بوده که حکومت 28 ماهه­ ای داشته و شاه جوان هم او را تحمل نکرده است. در حالی که تاریخ را بخوانید خیلی از این چیزها نیست.
 
ایشان حتماً وطن­ پرست بوده  و خدماتش در دفاع از حق ایران در مبارزه با استعمار انگلستان قابل نادیده گرفتن نیست ولی ایشان همیشه در موضع اقلیت مخالف دولت ­ها خوب شعار می ­داده ولی در موضع عمل که قرار گرفت مسائل تغییر کرد و نتوانست به شعارهای قبلی­ اش جامه عمل بپوشاند و عکس آن ها عمل کرد. وی در موضع اجرای قانون اساسی و رهبری نهضت ملی و در عمل فردی ناتوان بود که خطاهای بسیاری دیگر از رجال ایران را تکرار نمود و حتی کارهایی کرد که در تاریخ ایران دیگر دیده نشدند! خطاهایی در نحوه مدیریت نیروهای ملی در مبارزه با انگلستان و جلوگیری از انحراف جهت مبارزات از سمت نیروهای خارجی به مبارزات بیجای داخلی و از بین بردن پشتوانه های سیاسی، اجتماعی و حقوقی نهضت در داخل، عدم تأمین حقوق حقه ایران در مذاکرات نفت و بحث سهام ایران در شرکت های تابعه شرکت نفت ایران و انگلیس، زیر پا گذاشتن اصول قانون اساسی با دخالت در سایر قوا و تعرض به جایگاه پادشاه و فرماندهی کل قوا، مبارزه با مجلسین به عنوان نماد قوه مقننه از طرق مختلف از جمله گرفتن حق قانون گذاری و انحلال هر دو مجلس و دخالت در قوه قضائیه و موارد عدیده دیگر از خطاهای تاریخی ایشان بود که عوارض بسیاری روی تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی بعدی ایران گذاشت که مشابهی در تاریخ ایران نداشت.
 
اعمال سرلشگر رزم آرا و سپس دکتر مصدق موجب بد بینی شاه به بسیاری از اطرافیان بعدی اش شد و ناچار گشت تا کنترل امور دولت، ارتش، مجلس و کشور را شخصاً به عهده گیرد و این مقدمه تغییر رفتار محمدرضا شاه از یک پادشاه دموکرات به پادشاهی دیکتاتور بود. اینکه چهره ای منادی اجرای قانون اساسی باشد ولی در عمل به اصول آن تعرض نماید، آن هم در دورانی که پادشاهی جوان بعد از چند دهه قصد اجرای قانون اساسی را داشت؛ اگر نگوییم یک خیانت تاریخی، باید بگوییم یک خطای جبران ناپذیر بود.
 
این که عده­ای او را الگوی خود قرار می­ دهند و عکس وی را بالای سر خود قرار می ­دهند اصلاً قابل درک نیست زیرا وی اصلاً چنین شخصیتی نبود! دکتر مصدق واقعی با کارنامه ای پر خطا اصلاً نمی­ تواند الگوی یک جامعه باشد. این چیزهایست که من بعد از 20 سال مطالعه و بررسی خیل عظیمی از اسناد و مدارک و خاطرات خود ایشان و نزدیکانش دریافتم. کافی است نگاهی بدون پیش فرض به خاطرات خود ایشان و اطرافیانش از جمله خاطرات امیر تیمور کلالی بیاندازید. آیا باز هم حاضرید ایشان را رهبر خود بدانید؟
 
جمال حسن ­زاده: در تأیید فرمایش شما، وقتی بسیاری از یاران اولیه ایشان از وی فاصله می ­گیرند، حتماً حقیقتی وجود دارد. زیرا نمی ­شود که همه این افراد خائن باشند و با وی دشمنی داشته باشند. باید به دنبال رگه ه­ایی از حقیقت در گفته­ های ایشان گشت و نیمه پنهان واقعیت و حقیقت را یافت. ولی برای اینکه به ادامه بحث بپردازیم خواهش می کنم توضیح دهید که نتیجه تغییر نگرش مخالفین و خواست جدید ایشان برای جایگزینی مصدق به کجا انجامید؟


تلاش ­ها برای جایگزینی مصدق در ایران، آمریکا و انگلیس

شهرام یزدی: در ادامه لازم می ­دانم عرض کنم که بعد از آن که سیاسیون، روحانیت و ارتش به این نتیجه رسیدند که مصدق باید برود، چه اقداماتی انجام دادند؟

شواهد و اسنادی وجود دارد که نشان می ­دهد سیاسیون و نظامیان (مشترکاً و مستقلاً) که آمریکا را حامی اصلی دکتر مصدق می ­دانستند دو نماینده از میان خود به نام­ های حسام دولت ­آبادی و سرلشگر حسن ارفع را برای مذاکره با هندرسن سفیر آمریکا انتخاب کردند.

طی این مذاکرات که در اوایل تیرماه 1332 انجام شد این دو تن مشکلات مملکت را برای سفیر توضیح می ­دهند و می­ گویند اگر شما دست از حمایت وی بردارید ما خودمان ایشان را از نخست وزیری برمی ­داریم. آقای هندرسن می­ گوید که ما این مشکلات را می ­دانیم ولی کسی را نمی ­شناسیم که بتواند جایگزین دکتر مصدق شود.

جمال حسن­ زاده: یعنی قحط الرجال است؟!؟!

شهرام یزدی: آری؛ سفیر می­ گفت قحط الرجال است. در حالی که نمایندگان مخالفین دولت، شخص سرلشگر ابوالفضل زاهدی را معرفی می­ کنند که فردی بود خوش سابقه و وجیه المله و با نفوذ در میان نظامی ­ها و سیاسیون و روحانیت. ضمن آن که می ­تواند یک دولت مقتدر را سر کار بیاورد و قادر است  مملکت را از این وضع درآورد و جلو نفوذ حزب توده را بگیرد. من نام تعدادی از این افراد را که در کتاب «زندگینامه سپهبد زاهدی» نوشته ابراهیم صفایی صفحات 108 و 109 آمده می خوانم تا با تعدادی از آن ها آشنا شوید.

 

"سرلشگر عبداللّه هدایت ـ سرلشگر نادر باتمانقلیچ ـ سرلشگر حسن ارفع ـ سرتیپ گرزن ـ سرتیپ گیلانشاه ـ سرتیپ جهانبانی ـ سرتیپ شیبانی ـ سرتیپ خسروپناه ـ سرتیپ مزینی ـ سرتیپ دکتر نزه ـ سرتیپ کیهان خد یو ـ سرتیپ حسین و اسکندر آزموده- سرلشگر رضا جوادی ـ سرتیپ مرتضی زاهدی ـ سرهنگ عباس فرزانگان و سرتیپ دادستان از افسران شاغل و از میان امیران بازنشسته و بانفوذ ارتش سپهبد یزدان­پناه ـ سپهبد امیر احمدی ـ سپهبد شاه­بختی و سرلشگر عزیزاللّه ضرغامی. از غیر ارتشیان دکتر امینی ـ دکتر اقبال ـ دکتر جهانشاه صالح ـ امیر حسینیان ایلخان ظفر ـ دکتر محمد سجادی ـ حسام دولت­آبادی- برادران رشیدیان ـ ابوالقاسم پناهی ـ جعفر بهبهانیان ـ جعفر بهبهانی ـ رضا جعفری ـ ابوالحسن عمیدی نوری ـ محمدعلی مسعودی ـ غلامرضا فولادوند ـ مصطفی کاشانی (پسر آیت­اللّه کاشانی) ـ موسی سرابندی- فتح­اللّه امیر علایی".

 

و عده کثیری از نمایندگان مجلس که ما می ­دانیم برای پیروزی زاهدی تلاش کردند و در کتاب فوق نیامده مانند مهدی میر اشرافی، پیراسته و...!  زیرا زاهدی بسیار شناخته شده و خوش­ نام بود و این نبود که وی ناگهان از داخل سبد مارگیری انگلیسی ­ها درآمده باشد. اعتبار وی در داخل، کمتر از مصدق نبود.

عده دیگری از ارتشیان وفادار به پادشاه نیز برای مذاکره با سفارت آمریکا سرتیپ نادر باتمانقلیچ را جدا از گروه اول مأمور می­ کنند.

ادامه دارد...

 

بخش هفتم گفت و گو