منطقه غرب و جنوب غرب آسیا و شمال شرق آفریقا که اروپاییان به آن خاورمیانه میگویند کلیدی ترین و غنی ترین منطقه جهان است. تسلط بر این منطقه یا بخشی از آن یا مشارکت در تسلط بر بخش یا بخشهایی از این منطقه گذشته از چگونگی آن یکی از فاکتورهای سرآمد بودن در جهان است همانطور که ایران و روم و بنی امیه و بنی عباس و عثمانی و روس و انگلیس و امریکا هر کدام در زمانهایی بر بخشهایی از این منطقه سلطه و نفوذ داشته اند. اما بی شک هیچ کدام از این قدرتها سابقه حضور انسانی ایران را در این منطقه نداشته اند. حضور ایران در بخشهای غیر ایرانی نشین همواره با سعه صدر ایرانیان و با ارمغان آبادی و آزادی و بردباری و احترام به پیروان ادیان سامی حاضر در این منطقه بوده است.بزرگانی که کورش و داریوش بزرگ، شاهنشاهان هخامنشی و سردارانی چون صلاح الدین ایوبی از نمونه های برجسته آنها هستند.
این منطقه که اهمیت دیروز آن به دلیل وجود مراکز زیارتی ادیان ابراهیمی و ارتباط بین شرق و غرب بود در قرون نوزدهم و بیستم به دلیل کشف منابع عظیم نفت و گاز و حفر آبراه سوئز اهمیت دوچندانی پیدا کرده است. فتح شهرهای کلیدی دمشق و بغداد که رگه های نیرومند فرهنگ ایرانی در آنها هویداست مهمترین مرحله در بدست گرفتن کنترل منطقه است. تعدادی از بزرگترین درگیری های ایران و روم و ایران و عثمانی در مناطقی که امروزدو کشور سوریه و عراق در آن قرار گرفته اند روی داد. سالهایی که حزب بعث کمونیست بر عراق حاکم بود دوران اقتدار روسها به شمار میرفت.
روال تخطئه و محو فرهنگ و ناسیونالیسم ایرانی پس از واقعه 57 و تبلیغ و سعی در جا انداختن تشیع به عنوان تنها راه اداره کشور و برخورد قهرآمیز با دگراندیشان نه تنها ضررهای بزرگی بر روان و بدنه جامعه ایران وارد ساخت بلکه زمینه را برای بوجود آوردن بهانه و دشمنی بالفعل برای گروههای بی ریشه ای که تنها دست مایه شان مذهب است فراهم آورد. گروههای مانند القاعده و طالبان و وهابیتی که تا پیش از روز واقعه تا این حد هوایی نشده بود و داعش (دولت اسلامی عراق و شام) که تا امروز نسخه آخر از این بازار مکاره ارتجاع سیاه و داعیه حکومت اسلامی است. نکته مشترک در میان همه این گروهها از اعلام موجودیت و تمدن ستیزی تا اجرای وحشیانه ترین قوانین ضدانسانی، سرزمینهای ایرانی اطراف مرزهای سرزمین مادر ایران است. قدرتهای استعماری قدیم و نوظهور به خوبی دریافته اند برای جا باز کردن در استراتژیک ترین منطقه جهان تجزیه ایران و سرنگون کردن نظام شاهنشاهی ایرانی و مقابله با ناسیونالیسم ایرانی و پان ایرانیسم کافی نیست بلکه برای خشک کردن ریشه های ایران در این منطقه باید فرهنگ و خرده فرهنگهای ایرانی و ایرانی تباران را هم از این مناطق ریشه کن کرد و چه گزینه ای بهتر از مذهب؟
مذهبی با تفسیرهای مختلف که آغاز آن یادآور نبردهای قادسیه و نهاوند و شکست ایران است و گروههای ویرانگری چون القاعده و طالبان و داعش و مهره های قدرت طلبی چون صدام حسین و ملاعمر وابومصعب الزرقاوی و .... را وسوسه میکند. داعش در غرب ایران وظیفه ایرانی زدایی دارد و کشتار و نابودگری اش بر خلاف تحلیلهای کارشناسان حاکمیت فرقه ای تنها شامل شیعیان و علویان نیست بلکه همه ایران تباران سنی و کرد و ارمنی و سکولار و مناطق سکونتشان را در بر میگیرد.برخورد حاکمیت فرقه ای در افغانستان و تقسیم مردم آن سامان به شیعه و سنی و عدم حمایت از نیروهای ایرانگرایی چون احمد شاه مسعود باعث تشدید فاجعه طالبان شد و نکبت آن دامان حاکمیت را هم گرفت.تفسیرهای مذهبی با قالب ها و ادبیات جدید و وارد بازی فرق مذهبی شدن نه تنها موضع ایران را در برابر این گروهها تقویت نمیکند بله باعث تبعیض و تجاوز بیشتر به حقوق هم میهنان و هم تبارانی میشود که ارتباطی با مذهب رسمی حاکمیت فرقه ای ندارند. با ادامه روال کنونی خواسته یا ناخواسته اهداف گروههایی چون داعش تامین میشود. تنها راه عقب راندن این گروههای ضد ایرانی کنار گذاشتن موضع تفرقه افکنانه دسته بندی ملت بزرگ ایران ، تقویت فرهنگ و ناسیونالیسم ایرانی و حمایت از همه ایرانی تباران است.