بنگــري زود، بنگــري زود ... شام هجران سحر گشته بحرين
كشــور مـن، خيـــزد از تـو ... بـوي محبـوب برگشتـه بحرين
تا كه جان در بدن هست و از بهر مـا
جـان كنيم بـراي وي فـدا، فـدا، فـدا
***
بنــــدگي ديگـــر نبايـد ... ملـت زنـده خـواري نشــايـد
حق از دست رفته خويش ... كشــوري گـر نگيــرد نپايــد
تــا ز قيــــد اســـارت كنيمش رهــا
جـان كنيم بــراي وي فـدا، فـدا، فـدا