روزنامه کیهان که به نوعی ارگان حاکمیت فرقه ای جمهوری اسلامی محسوب می شود و در سرمقاله یکشنبه 31 خرداد ماه 1394 به قلم آقای حسین شمسیان و البته در توجیه جنگ قدرت داخلی خودشان میان اصلاح طلبان و بنیاد گرایان در واقع به سه نکته مهم دوران 37 ساله ی کل حاکمیت فرقه ای پرداخته است و در واقع به کارنامه تلخ و سیاهی اشاره کرده که بخش بزرگی از رنجنامه ی امروز مردم ایران است.
سرمقاله نویس آن روز کیهان رئوس سه گانه را آنگونه که می آید و حاصل آن پرداختن حاکمین به زندگانی مشابه ثروتمندان و مرفهین بی درد و دست اندازی به بیت المال برای خود و خویشان و بستگانشان و جدایی حاکمیت از مردم و محرومین جامعه تحت عناوین زیر بر شمرده:
1) جعل سند و روایت از پیامبر بزرگوار اسلام (ص) و خود را وابسته و رهرو رهبری دانستن که دیگر زنده نیست و بزرگنمایی چهره هایی از یاران و صحابه پیامبر با این توجیه که اگر آن ها نبودند رسالت پیامبرکامل نمی شد.
2) به کارگرفتن گروه های ضعیف الایمان جامعه و شریک و سهیم کردن آن ها در غارت بیت المال و صد البته حامی حاکمیت کردن آن ها و به کار گیریشان به عنوان مزدوران و پیاده نظام وابسته به مال حرام که به قول امام حسین (ع): «کسانی که شکم هایشان از مال حرام پر شده».
3) نگهداشتن جامعه در گذشته!
به هر حال روزگار گاهی دروغ زنان و ستمگران را به دست خودشان بدجوری به اعترافات تلخ می کشاند و آقای حسین شمسیان به سبک داستان دوستی خاله خرسه حسابی بر سر شاخ نشسته و بن بریده است.
لطفاً مطالب ایشان به نقل از کیهان را به دقت بخوانید و برخی از اشارات ایشان را ضمن حلاجی بیشتر به مطالعه تاریخی و مذهبی آن ها نیز بپردازید:
اما اینکه چه کسانی و با چه هدفی سعی در ایجاد انحراف در باور مردم دارند و با آنان چه باید کرد مهم ترین پرسشی است که در این مقاله قابل بیان است وگرنه مردم که به فرموده رهبر انقلاب مسلمانند و امتحان پس داده. انحراف در باورهای عمومی از آنجا آغاز می شود که عده ای در صدد بقاء در قدرتند و برای آن، نیازمند بسط نفوذ خود در جامعه و کسب رای و موافقت بخش های وسیع تری از جامعه اند. همینجا باید گفت که معمولاً کسانی به این روش متمسک می شوند که می دانند یارای رویارویی با اصل باور مردم را ندارند و به ناچار به انحراف و تغییر شکل آن روی می آورند. در صدر اسلام نیز چنین بود. مشرکین ابتدا سال ها با پیامبر جنگیدند و چون ناامید شدند، از در تظاهر به دینداری وارد شدند و به تدریج انحرافات را در دین مردم ایجاد کردند. برای بقاء در قدرت آرمان ها را دستخوش قلب و تغییر می کنند، اگر پیامبر (ص) همانند فقیرترین مردم زندگی می کرد، آن ها به سبک اشراف و پادشاهان زندگی می کردند. اگر پیامبر یار و حامی مظلومان و محرومان بود، آن ها با حلقه های ثروت و قدرت سران قبایل پیوند داشتند. اگر پیامبر برای خود و همه مسلمانان سهمی برابر از بیت المال قائل بود، آنها برای خود و فرزندان و خویشانشان سهم ویژه ای از بیت المال در نظر داشتند و به ثروت اندوزی از آن طریق می پرداختند و خلاصه هرچه او کرده بود، این ها در مسیری کاملاً متضادش راه می پیمودند! اما این ها که تضاد آشکار با سیره او دارد و طبعاً باید به مخالفت جامعه منجر شود.
از اینجاست که آن ها برای سرپوش گذاشتن به زشتی کار خود، سه روش را به کار بستند، نخست آنکه به جعل حدیث و روایت روی آوردند و کوشیدند پیامبری به مردم معرفی کنند که توجیه گر کار آنان باشد! پیامبری که توجیه گر اشرافیت و دست درازی به بیت المال باشد! هزاران حدیث و روایت و خاطره با همین هدف و با هدف تقدیس این افراد ساخته و پرداخته شد! فضائل عجیب و غریبی در این روایات مجعول برای برخی افراد ذکر شد که آنان را هم رتبه با پیامبر اکرم (ص) و حتی بالاتر از او قرار می داد و اینگونه وانمود و نقل می شد که رسالت پیامبر بدون حضور و نقش اینان اساساً به جایی نمی رسید! این راهکار، رخنه در دین و "انحراف عقیده" مردم بود. اما راهکار شوم دیگری هم در کار بود؛ منحرف کنندگان جامعه، در این مقطع کوشیدند گروه های ضعیف الایمان جامعه را در بخشی از ثروت ناحق و برآمده از بیت المال خود، شریک کنند؛ چرا؟! تا مزدوران و پیاده نظام وابسته به مال حرام را در جامعه تکثیر کنند! این ها همان هایی بودند که سال ها بعد سید الشهدا (ع) در روز عاشورا درباره چرایی عدم تاثیر کلام حق در دل هایشان فرمود: «شکم هایشان از حرام پر شده». این روش "تغییر سبک زندگی" مردم بود.
تغییر از یک زندگی ساده توام با زهد و قناعت به یک زندگی مترفانه و توام با زیاده طلبی و فزون خواهی، آن ها برای تخدیر جامعه به یک عنصر دیگر نیز نیاز داشتند و آن "ماندن در گذشته" بود. در آن زمان اما منحرفین می گفتند ما به سنت و روش پیامبر عمل می کنیم. و کاری به این حرف ها نداریم! چرا؟! چون پیامبر از دنیا رفته بود و می توانستند هر پیرایه ای به او ببندند و هرجور که می خواهند او را تفسیر و تاویل کنند و هر دروغی را به او نسبت دهند و دم از پیشوای از دنیا رفته بزنند. تغییر باورهای دینی، تغییر سبک زندگی مردم و نگه داشتن جامعه در گذشته، حربه هایی بود که کارگر افتاد و با اسلام عزیز آن کرد که کرد!
فراموش نکنیم تاریخ در حال تکرار است. همانگونه که امروز ما گذشتگان را به ارزیابی و نقد می نشینیم، آیندگان نیز درباره ما چنین خواهند کرد و بالاتر از آن، باید روز بازپسین جوابگوی غفلت و کوتاهی خود باشیم...
دقت کردید عرض نکردم...؟