بند سوم: از بریان کلوگ تا توافقنامه جامع؛ صلح بلند مدت یا جنگ ویرانگر؟
برجام با شکل کنونی بیش از هرچیز یک توافقنامه ی صلح موقت و پیشگیری از جنگ است. برجام یک سیستم نوین و البته پیشرفته برای مهار یک نیروی منطقه ای در روابط جهانی است که جایگاه کنونی خویش را در ساختار هژمونیک جهان به رهبری ایالات متحده ناعادلانه می بیند. ایران نه تنها در زمان حاضر بلکه از گذشته دور همواره خواهان نقش سزاوار در روابط قدرت جهانی بوده است و هرگز به ایفای نقش منزوی و تحت انقیاد تن نداده است. این امر بی گمان رهاورد یک تاریخ چند هزار ساله و پر افتخار و موقعیت برجسته ژئوپولیتیک در جغرافیای سیاسی جهان بوده است، اما این پارادایم تاریخی در زمان امروزین سیمایی دگر یافته است. ایدئولوژی اسلامی حاکمیت، قرارگیری ایران در جبهه شرق و رجزخوانی سی و شش ساله در برابر غرب و متحد ویژه آن در منطقه (اسرائیل) منجر به مواجهه بزرگ امروز گشته است. در درون سامانه قدرت حکومت اسلامی گروه های نیرومندی حضور دارند که از انجام هیچ هزینه ای برای ایجاد یک تخاصم همه جانبه فروگذار نکرده اند. آن ها خویش را دارای رسالت تاریخی از جنس مذهبی می بینند. این گروه ها امروز بسیار بیشتر از ده یا بیست سال پیش ثروتمند هستند و اگرچه پایگاه اجتماعی آنان به شدت تحلیل رفته اما دارای یک شبکه توانمند نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی هستند. پس توافقنامه وین با یک نیروی بزرگ چالشگر در درون ایران روبروست که اکنون ترجیح داده تا در عمل ساکت بماند، هرچند ازبلندگوهای خویش آشکارا بر طبل مخالفت می کوبد.
سوی دیگر نیز جبهه ای از احزاب و جریان های بزرگ جنگ طلب حضور دارند که خواهان عدم توافق و در هم کوبیدن کامل ایران هستند، نه تنها برای نابودی بنیان های هسته ای ایران بلکه برای نابود کردن کشور ایران و اجرای نقشه جدید خاورمیانه و شکل دادن به چند کشور نوپیدا!
اکنون بد نیست که نگاهی کوچک به گذشته بیاندازیم و از تاریخ اندکی بترسیم! در سال های 1899 و 1907 کشورهای نیرومند آن روز کوشش کردند تا از طریق کنفرانس های صلح لاهه مانع روی دادن یک جنگ بزرگ شوند اما تلاش آنان بی نتیجه ماند زیرا در آن زمان مکانیسم عملی برای ایستاندن جنگ و توسعه طلبی امپراتوری های قدیمی وجود نداشت. جنگ جهانی اول رخ داد و معاهده ورسای پس از جنگ جهانی نخست چنان تدوین شد که آلمان را به مسیر انتقام کشاند. هرچند که تشکیل جامعه ملل تلاشی برای سازمان دادن به جهان و جلوگیری از رخ دادن دوباره جنگ بود. در سال 1928 پیمانی میان 9 کشور به پیشگامی فرانک کلوگ و آریستید بریان وزرای خارجه آمریکا و فرانسه امضا شد که نخستین معاهده راستین برای نامشروع شمردن مطلق جنگ در تاریخ به شمار می آید، اما همین پیمان ضد جنگ به گونه یک نهاد موازی با شورای جامعه ملل درآمد و آن را از اثر انداخت! در آن زمان کشورهای نیرومند فاقد حق وتو بودند و از اینرو مقررات ناکارآمد شورای جامعه ملل و شکل گیری پیمانهای منع تجاوز میان کشورهای گوناگون (به سبک بریان - کلوگ) که فاقد ضمانت اجرایی بودند، همراه با توسعه طلبی قدرتهای بزرگ، جهان را به بی نظمی گسترده و جنگ جهانی دوم کشاند.
توافقنامه وین چنانکه گفته شد شاکله یک توافقنامه صلح موقت را دارد. در این توافقنامه همه چیز مجددا در چهارچوب قطعنامه شورای امنیت (2231) قرار گرفته است تا مکانیسم الزام آور و بازگشت پذیر شورای امنیت، جمهوری اسلامی را چنان تحت کنترل نگاه دارد که تمایل به نقض تعهد تا حد ممکن از میان برود و شکست بزرگی همانند بریان - کلوگ و جامعه ملل پیش نیاید و توافقنامه اخیر به نهادی موازی تبدیل نگردد، اما این همه داستان نیست!
مشکل اینجاست که بازرسی گسترده و موشکافانه از مراکز نظامی ایران همراه با تحریم تسلیحاتی زمان مند ایران و نیز پایش مورد به مورد معاملات تسلیحاتی ایران می تواند منجر به شناسایی کامل سیستم و توان نظامی ایران گردد و ولع جنگ را در طرف غربی در مواجهه با حریف شناسایی شده و تضعیف شده به شدت افزایش دهد؛ به ویژه آنکه طرف ایرانی با کمبود بودجه سنگین نظامی برابر با 250 میلیارد دلار برای به روزرسانی سامانه ارتش و سپاه خویش مواجه است. پاشنه ی آشیل موافقتنامه ی اخیر همین جاست. در مورد عراق و لیبی زمانیکه غربیها متوجه شدند که حریف فاقد امکان دفاع مطلوب از خویش است هرگز در یورش به این دو کشور تردید نکردند. این امر حقیقت تلخی است که امپراتوریها همیشه میل به گسترش دارند و امپراتوری آمریکا نیز از این قاعده جدا نبوده است. عراق، افغانستان و لیبی نمونه های آشکار از این واقعیت تلخ هستند. پرسش اینجاست که اگر سیستم نظامی ایران اینگونه در دست طرف متخاصم قرار گیرد، دولت ایران در دست تندروها قرار گیرد و دولتی چندجانبه گرا همچون دولت اباما در آمریکا بر سر کار نباشد، چه تضمینی برای جلوگیری از یک یورش گسترده به ایران وجود دارد؟ پاسخ درست و تلخ همین است:
به راستی هرگز یک مکانیسم قاطع برای تضمین صلح دائمی وجود ندارد و سیر رخدادهای پیشرو و برایند نیروهای باشنده در صحنه سیاست ایران و جهان تعیین کننده آینده هستند. مکانیسم حاضر نشان می دهد که طرف غربی می تواند باج خواهی پنهان خویش را از نزدیکترین زمان آغاز کند.
در اینجا شایسته است اندکی به موضع نیروهای میهن پرست که با این توافقنامه مخالفند یا بدان نقد جدی دارند پرداخته شود. این مخالفت دارای چهار وجه اصلی است و باید دانست که بنیان نقد آنان ریشه ای صد درصد متفاوت از خواسته های اسلامیست ها دارد: 1- این توافق نقض آشکار حاکمیت ملی ایران است و دست طرف غربی را برای باج خواهی پنهان و آشکار از ایران باز می گذارد که هزینه باج خواهی بر دوش مردم بار می شود. 2- برجام مکانیسمی برای بهبود وضعیت حقوق بشر و گسترش آزادی های سیاسی در ایران ندارد. 3- برجام دارای مکانیسم قطعی حفظ صلح نیست و از این رو می تواند ایران را در نهایت شناسایی و ضعف، درگیر یک جنگ بزرگ کند. 4- دولت روحانی دارای تمایلات فراوان برای دامن زدن به قومگرایی و ایجاد فدرالیسم قومی است و در صورت پافشاری طرف غربی بر این موضوع هرگز ایستادگی نمی کند بلکه خود خواسته تسلیم می شود. شوربختانه میهن پرستان در شرایط کنونی دارای نیروی تاثیرگزاری نیستند چون نه سرمایه کافی دارند و نه بلندگوهای گسترده و کارآمد.
بهره سخن: توافقنامه جامع همکاری؛ شکست چه کسی؟ پیروزی کدام طرف؟
در ابتدای قطعنامه و پیش از آغاز مفاد و پیوست ها از واژه تاریخی (historic) جهت توصیف این توافقنامه استفاده شده است. این واژه به راستی مناسب است زیرا می تواند مسیر تاریخ را تا حد قابل توجهی دگرگون کند. اینکه روندی از صلح و آشتی فراگیر و تبدیل ایران به کشور موثر و احیانا دوست غرب (prowestern) پیش آید؛ یا تندروها با سود بردن از امکانات گسترده خویش بازگردند و با قطع همکاری سناریوهای تاریک تحریم و یا جنگ را رقم زنند. اینکه در آینده چه پیش آید به دو پارامتر مهم بستگی دارد: 1- برآیند نیروی موافقان و مخالفان توافق در طی زمان، البته آنان که دستی در قدرت دارند. 2- فرایند اجرای توافق به مفهوم مهار بنیادگرایان مذهبی از سوی ایرانیان و عدم نامردی غربی ها در باج خواهی مضاعف یا ایجاد پیش زمینه جنگ بزرگ.
در حال حاضر چشم انداز تداوم همکاری بیشتر دیده میشود اما در ایران پیش بینی روشن ازآینده کار سختی است زیرا گروه بزرگی در حاکمیت در سه دهه گذشته همواره کوشش کرده تا بحرانی جدید و بزرگتر را جایگزین بحران پیشین نماید.
باری؛ اگر بخواهیم به برآورد پیروزی و شکست طرفین بپردازیم، یک پاسخ روشن درباره ی طرف پیروز وجود دارد: آمریکا پیروز شد، زیرا: 1- ایران را از نظر اقتصادی و به پشتوانه سیستم فاسد و رانتی درون کشور زمینگیر کرد. 2- برنامه همه جانبه و پیشرفته ی هسته ای ایران را با وجود صدها میلیارد دلار هزینه مستقیم و غیر مستقیم به نقطه آغازین و کنترل شده برگرداند. 3- سیستم نظارتی گسترده آژانس را بر ایران تحمیل کرد، حتی فراتر از ان.پی.تی و مقررات عرفی و آمره حقوق بین الملل. 4- اقتصاد ایران را به گونه گسترده در سیبل تحریم های قابل بازگشت خویش قرار داد. 5- از طریق کمیسیون مشترک این امکان را فراهم آورد تا بتواند همیشه به چانه زنی مستقیم و بی پرده با جمهوری اسلامی بپردازد و خواسته های خویش را سر راست در کاسه ی ایران بگذارد که البته امر گزاره ی بده و بستان بی پرده با آمریکا، آرزوی بخش مهمی از نیروهای درون حاکمیت تهران نیز بوده است.
اما در جبهه ایران با دو طیف مواجهیم: مردم و حکومت. در مورد حکومت هرگز نمی توان از پیروزی گفت و گو کرد. بهترین شاهد آنکه مهمترین لایه های بنیادگرا که بخش بیشتر اقتصاد و قوای نظامی و امنیتی را در اختیار دارند معترض قاطع به برجام هستند و از روی ناچاری به توافق وین تن داده اند. صرف صدها میلیارد دلار از ایشان به نتیجه مطلوب نرسید، برنامه پیشرفته هسته ای به گل نشست، هزینه هایی که دستکم می توانست نیروی نظامی حکومت را کاملا مدرن کند هدر رفت، بخش عمده جهان به مقابله با نظام اسلامی کشانده شد و کشورهای سنی و حتی حماس هم به صف مخالفان پیوستند و... .
هرچند یک نکته کلیدی را نباید فراموش کرد. هدر رفتن صدها میلیارد دلار از ثروت ملی ایران هرگز عاملی در محاسبات برد یا شکست مقامات تهران نیست. جنگ و پروژه هسته ای هرکدام یک بار اقتصاد ایران را تخلیه کرد و به نقطه صفر رساند. هیچ یک از مقامات نیز پاسخی ندادند و کسی نیز مورد قضاوت بابت هدر رفتن صدها میلیارد دلار و زیان های گسترده بر پیکره اقتصاد و جامعه ایرانی قرار نگرفت. حکومت در مقطع کنونی یک تضمین موقت برای تداوم قدرت یافته است به شرط آنکه متعاهد خوبی باشد. در آینده همه چیز برای جمهوری اسلامی وضعیت بینابینی دارد. از اینرو برآورد شکست یا پیروزی قطعی جمهوری اسلامی در فرایند آتی یک مسئله ی مشروط است. اینکه به دنبال کدام بحران جدید برود و یا چگونه با آمریکا تعامل کند.
درباره مردم ایران نیز باید اعتراف کرد که مهم ترین بازنده در بازه دوازده ساله مذاکرات مردم بودند اگرچه رخ ندادن جنگ و باز شدن دوباره فضای اقتصادی تا حدی بار این شکست را کم کرده است. در برآورد شرایط مردم ایران به نکات زیر باید توجه کرد: 1- ثروت عظیمی که حق آنان بود به جاهایی رفت که نباید می رفت و مردم علیرغم خیزش سال 88 کاری از پیش نبردند. میلیون ها جوانی که به خاطر همین مسئله اقتصاد بیکار شدند، خانواده هایی که فقیر شدند و فرو پاشیدند، کارخانه هایی که ورشکسته شدند، طرح هایی که ناتمام ماندند، گسترش بی مهار فقر و تورم و... همه موید شکست مردم ایرانند. بازسازی اقتصادی کشور و فرجام یافتن پروژه ها و طرح های نیمه تمام هزینه ای بالغ بر هزار میلیارد دلار دارد که بار گرانی است بر دوش همین مردم. کدام مسئول یا آقازاده و برادر دلواپس نگرانی از بابت دارو، بیکاری، وام، عقب افتادگی کشور، ورشکستگی و... دارد؟ شغلشان بر جای خویش است و ثروت بیکرانشان همواره رو به فزونی. اینان درکی از "ما" یعنی توده های مردم ندارند. اصلا ما در محاسبه ایشان نیستیم. 2- تنها سویه امید که باعث شادی مردم شد، پایان یافتن موقت بحران هسته ای و کنار رفتن سایه شوم تحریم ها و جنگ است که البته تضمین قطعی ندارد. آنچه می تواند مردم را به آینده امیدوار کند و شاید شکست کنونی را به پیروزی در دراز مدت برگرداند تعامل خود خواسته ی دولت با غرب است. بخشی از بدنه جمهوری اسلامی تداوم حاکمیت را در پیوستن نزدیک به غرب می بیند. این بخش حکومت از یک بحران جدید می هراسد و به صدور ایدئولوژی انقلابی چندان رغبتی ندارد. این برآورد را دارد که ملت ایران که خروش خویش را در سال 88 و برای گذر به دنیای جدید نشان داد می تواند همان رویداد بزرگ را دوباره تکرار کند، پس باید این موج خاموش را مدیریت کرد و نگذاشت که به بیرون از نظام پرتاب شود.
ایران به راستی به تعامل و آشتی با جهان آزاد و پیوند تنگاتنگ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با آن نیاز دارد. این توافقنامه شاید چنین بستری را فراهم کند؛ شاید. اگر این بستر فراهم شود دور نیست که یک ساختار نیمه دموکراتیک و سکولار در بلند مدت از درون این مجموعه برآید. اگر چنین شود و ایران از ذیل فصل هفتم در پایان ده سال آینده خارج گردد و استقلال و حاکمیت ملی خویش را به دست آورد، آنگاه با قطعیت می توان از پیروزی ملت ایران در یک فرایند شگرف تاریخی سخن گفت. در غیر این صورت، بحرانی بزرگ تر جایگزین خواهد شد و طوفانی تکان دهنده روی خواهد داد که همه چیز را با خود خواهد برد.
آنچه مردم باید به دنبال آن باشند درک اتفاقی است که رخ داده. باید آگاه باشیم که نقد برجام و قطعنامه شورای امنیت هرگز به مفهوم تایید دلواپسی تندروها نیست، چنانکه خواسته آنان بسی فاجعه بارتر از چیزی است که روی داده است. آن ها نگران مردم نیستند که اگر بودند کار را بدین جا نمی رساندند. اتفاقا نود درصد شکست ایران به پای آنان است که با ادبیات افراطی و جنگ طلبانه و چپاول منابع کشور و سوء مدیریت گسترده سیاسی و اقتصادی، سبب برتری قاطع آمریکا در مذاکرات شدند. ظریف و روحانی تنها کلنگ آخر را زدند آن هم برای نگه داشتن تتمه موجود.
فروکاستن همه منتقدین به جبهه دلواپسان یک جنایت غیر اخلاقی در حق دلسوزان کشور است که این روزها فراوان دیده می شود. این نقد نیز در جهت راهنمایی است. ایران باید ابتدا پایبند به همین توافق بماند و در ادامه به تعدیل آن در حین اجرا بپردازد و گرنه در صورت نقض برجام و قطعنامه وضعیت به مراتب بدتر می شود و تمام جهان علیه ایران، یکپارچه وارد کارزار می گردد. از آن مهم تر اینجاست که مردم و نخبگان، به ویژه آنان که در بدنه دولت یا نزدیک به آن هستند، حاکمیت را به تکیه بر نیروی ناسیونالیسم ملت ایران، دیپلماسی فعال و نزدیک شدن به غرب برای کاهش اثرات نقض حاکمیت ملی بکشانند تا در زمان مناسب به ترمیم آنچه از دست رفته است پرداخته شود. نباید اجازه داد که شکست توافق به ابزاری برای ایجاد بحران بزرگ تر به دست تندروها بدل شود. اگر چنین رویکردی در پیش گرفته شود این گمان بالا وجود دارد که شکست کنونی تعدیل گردد.
به امید پیروزی ملت ایران
پاینده ایران
توضیح:
در استفاده از متن اسناد ، ترجمه فارسی با متن انگلیسی ارزیابی شده است.
یاری نامه ها:
1- مازیار شکوری گیل چالان: تسلیمنامه هسته ای و وارونه نگاری اصلاح طلبانه؛
https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/15513-2015-07-19-19-44-22.html; 1394
2- متن قطعنامه شورای امنیت درباره مذاکرات؛ 29 تير 1394؛ http://alef.ir/vdcjxte8muqeohz.fsfu.html?283946
3- متن کامل برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)؛ سه شنبه ۲۳ تير ۱۳۹۴؛ http://alef.ir/vdchixnim23n6vd.tft2.html?283025
4- Joint Comprehensive Plan of Action ;Vienna, 14 July 2015 ;https://www.justsecurity.org/wp-content/uploads/2015/07/271545626-Iran-Deal-Text.pdf
5- Security Council, Adopting Resolution 2231 (2015), Endorses Joint Comprehensive Agreement on Iran’s Nuclear Programme; www.un.org
6- charter of united nation ; http://www.un.org/en/documents/charter/